ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه
ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه

« درک عکس »

                                                  
ابراهیم بهرامی

وظیفه عکاسی این است که آدمی را برای آدمی و هر انسان را برای
 خویشتن تفسیر کند و این پیچیده ترین کاری است که درجهان وجود دارد.

« ادوارد جین استایکن» ۱    


     لذت عکاسی به جهت باز تولید موقعیت های زندگی انسان، هنگامی ما را به وجد می آورد که با هر بار دیدن و تعمق  در آن، نکات تازه ای را کشف کنیم.  تصاویر با ما سخن می گویند و ما با همة ادراک ذهنی امان به اطراف خود بیشتر دقیق می شویم.
   عکس ها همیشه حرفی برای گفتن دارند و بدون هیچ واسطه ای چیزی را حکایت می کنند، چگونگی تعبیر و برداشت حرف  اصلی یا پیام هر یک از عکسها به مخاطب بستگی دارد که با چه انگیزه ای از عکس ها استفاده می کند؟ دارای چه میزان سواد بصری  است ؟ ارتباط احساسی شخصی او با این آثار چیست؟ و در نهایت از دیدگاه هنر چه برداشتی از آن دارد؟
   جدا از تصاویری  با مضامین اجتماعی که راحت و مستقیم با مخاطب ارتباط برقرار می کنند،      عکس هایی نیز هستند که رازهایی را در خود نهفته دارند و عدم آگاهی از عناصر اولیة زیبایی شناسی و تجربی دیدن،  فاصله زیادی بین اثر و مخاطب ایجاد می کند ، که در این راه مطالعه و مکاشفه و همچنین دیدن عمیق تر کمک می کند زوایای پنهان آثار آشکار شده و نظریه های متفاوتی ارائه شود. در این مورد ((امبرتو اکو)) یک اثر هنری را اثری ( گشوده و باز ) می خواند و اعتقاد دارد که مخاطبان می توانند برداشت های متعددی از آن اثر داشته باشند. ۲ 
 از آنجا که تاثیر بصری آثار هنری بیش از هر کلامی ، ذهن جستجوگر مخاطب را به چالش می کشاند ، هنر مندان عکاس نیز باید با ساماندهی ، وحدت و استفادة آگاهانه از عناصر ساختاری  آثار خود و ایجاد ارتباطی معنایی و درونی تلاش کنند و شرایط درک بالاتری را برای مخاطبین فراهم آورند .
همة عکاسان افکار زیادی در مورد موضوع عکس هایشان  دارند ، برخی از این افکار خیلی سریع نتیجه می دهد و برخی دیگر مرتباً ذهن او را به خود مشغول می کند .یک عکاس باید قوة درک بالایی داشته باشد تا بتواند در کوتاهترین زمان ممکن که کسری از ثانیه  است ، لحظات مناسبی از زمان را منجمد سازد .
در زندگی روزمرة ما بعضی از موضوعات بی اهمیت کمتر به چشم می آید، ولی چنانچه در نوع انتقال آن که از صافی ذهن هنرمند عکاس عبور نموده و در ساختاری منسجم و دقیق از ترکیب فرم ها و  عناصر زیبایی شناسی اهتمام شود، آن را از یک انتقال سادة تصویری به اثری گویا ،‌ماندگارو هنری تبدیل می کند. 
و این مانند همان کلماتی است که به تنهایی فقط کلمه و واژة  متشکل از چند حرف هستند ولی وقتی به درستی و از ورای اندیشه ای کنار هم می نشینند ، جمله ای را می آفرینند که می تواند بر روح و روان  آدمی تاثیر بگذارد و یا سرمشق انسانها در راه و روش زندگی باشد .
 در هر حال یک هنرمند در ارائة موضوعات بایستی وسعت ذهن خود را گسترش دهد تا دید بازتری در بیان آنها بیابد . عکس ها در ابتداء با خود هنرمند به گفتگو و مکاشفه می پردازند ، چه زمانی که هنوز دکمة شاتر دوربین  خود را نفشرده و  چه هنگامی که در برابر اثر عکاسی شده  به تفکر می پردازد.
برداشت ها، کشمکشها و فعالیت های ذهنی ما  در رسیدن به تصویری واحد مرتباً در تغییر است و آنچه در هنر عکاسی ذهنیت هنرمند را به عینیت متجلی می سازد حاصل تفکر و اندیشة اوست .


1- عکاسان بزرگ جهان – برایان کو – ترجمة پیروز سیار – ص ۱۸۷
2-   Umberto Eco , L'oeuver Ouverte 1965