ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه
ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه

تماشای امر قدسی تاریخ نگاری عکاسی مشهد پس از انقلاب اسلامی / کیارنگ علایی/ حرفه ، هنرمند / شماره ۷۲

تماشای امر قدسی /تاریخ نگاری عکاسی مشهد پس از انقلاب اسلامی / کیارنگ علایی/حرفه ، هنرمند / شماره  ۷۲

فایل پی دی اف تماشای امر قدسی

افتتاح نمایشگاه « نگاه ِ شرقی »در تالار کلیسای موزه آراد کشور رومانی

نمایشگاه « نگاه ِ شرقی  » از آثار عکاسان ایرانی در تالار کلیسای موزه آراد کشور رومانی  افتتاح گردید .این نمایشگاه عکس تحت عنوان «نگاهِ شرقی » از تاریخ ۲۸ خرداد  ( ۱۹ژوئن 2019 ) در  تالار کلیسای مجتمع موزه آراد ِکشور رومانی به مدت ۱۰ روز برپا خواهد بود.
نمایشگاه  نگاه شرقی تعداد ۶۱ اثر ازعکس های ۴۸عکاس ایرانیِ عضو موسسه تحقیقات و مطالعات  عکاسی آبگینه را در بر می گیرد که با همکاری کلوپ عکاسی و مجتمع موزه ی آراد کشور رومانی سازماندهی و برگزار می شود.
عکاسانی که آثارشان در این نمایشگاه به نمایش در آمده عبارتنداز :
  احمد خادم الحسینی،ابوالفتح یوسفی، علی کریمی رستگار، علی خردمند،علی سعیدی، علی سامعی، بابک جبارزاده گنجه، بهزاد انصاری، بیتا فاضل، ابراهیم بهرامی،الیاس ابراهیم نژاد، الیاس جمشیدی، فرامرز عامل بردبار، فاطمه صمدی، قدیروقاری، حامد اسدی هاشم جوادزاده، اسحاق ریگی، جلیل زهرایی،کاظم حسینی، محبوبه باقری، مهدی وقاری، مهدیس جعفرزاده، مهلا براتی،مهناز تهرانچی، مجید بندارمقدم، مسعود احمدزاده، مینو صدیق،معین کاظمی، معین صالحی، محمدرضا چایفروش، مژگان کنعانی، مجتبی رجایی،نسرین شاه محمدی، ندا احمدی، ندا صیامی، هما نجاریان،  نگار تقی زاده،پریسا طوسی، پروانه پاری، رسا قوام شهیدی،هما نجاریان، روشنک شبانیان، صمد آریان،شیدا یزدانی، سیمین رضوانی، یارتا یونسی، زکیه حسینی.
موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه ،‌ با هدف پژوهش و تحقیقات در زمینه ی  هنرعکاسی و همگام با دستاوردهای علمی روز جهان و همچنین هدفمند کردنِ فعالیت های هنری ِ عکاسی  فعالیت می کند.برپایی نمایشگاه های انفرادی و جمعی در داخل و خارج از کشور،برگزاریِ کارگاههای های عکاسی ،همکاری با مجله ها و نشریات تخصصیِ ،حضور درکنفرانس هاو مجامع  بین المللی و شرکت جمعی در  نمایشگاههای بین المللیِ عکاسی  از عمده  فعالیت های این موسسه است که از بسیاری از موسسات هنری جهان نیز بابت فعالیت های خود جوایز و گواهی دریافت نموده است و بعنوان عضوی فعال در جامعه یِ عکاسیِ جهانی با این موسسات همکاری می کند..



The opening of the exhibition will take place on Wednesday, June 19, 2019, at 18:00 at the Clio Hall of the Arad Museum Complex with which we are partner.
Until June 27, 61 distinguished photographs by 47 authors will be admired: Abolfath Yosefi, Ahmad Khadem Al Hosseini, Ali Karimi Rategar, Ali Kheradmand,
Ali Saeeidi, Ali Samei, Babak Jabarzadeh, Behzad Ansari, Bita Fazel, Ebrahim Bahrami,
Elyas Ebrahim Nejad, Elyas Jamshaidi, Faramarz Amel Bordbar, Fatemeh Samadi, Ghadir Vaghari, Hamed Asadi, Hashem Javadzadeh, Homa Najarian, Ishaq Rigi, Jalil Zahraei,
Kazem Hosseini, Mabobeh Bagheri, Mahdi Vaghari, Mahdis Jafarzadeh, Mahla Barati,
Mahnaz Tehranchi, Majid Bondar Moghaddam, Masoud Ahmadzadeh, Mino Sedigh,
Moein Kazemi, Moein Salehi, Mohammad Reza Chaiforosh, Mojgan Kanani, Mojtaba Rajae,
Nasrin Shahmohammadi, Neda Ahmadi, Neda Siami, Negar Taghizadeh,
Parisa Tousi, Parvaneh Pari, Rasa Ghavam Shahidi, Roshanak Shabanian, Samad Arian,
Sheyda Yazdani, Simin Rezvani, Yarta Younesi, Zakiyeh Hosseini.
 The subjects are different and give the photo-loving audience a special Iranian perspective for: portraits, landscapes, architecture, photographic essays, etc.
"The Abgineh Photographic Institute" was established in 1992 with the aim of equipping Mashhadul with a research and development organization in the field of photography. The goal is to organize Iran's photographic activities to keep up to date with the latest scientific achievements. In order to achieve this goal, many photographers and researchers have begun to work, and the results of their studies are published in the form of articles, lesson plans and specialized books for active education centers, colleges and active societies. Organizing individual and collective exhibitions both inside and outside the country, organizing trips and photo workshops, working with magazines and specialized publications, and participating in conferences and international meetings at international photography competitions are the major activities of the institute. Abgineh has a valid certificate and received several awards for his work from several artistic institutions around the world.
The poster was made by Monica Szentes.

عکس‌های مارتین فرانک؛ دوربین مثل مرز است

«عکاسی لزوماً یک دروغ نیست، اما حقیقت هم نیست. باید آماده استقبال از غیرمنتظره بود.»

این جمله‌ای از مارتین فرانک، عکاس زن بلژیکی است که در بدو ورود به نمایشگاه مرور آثارش (رتروسپکتیو) به چشم می‌خورد. نمایشگاه عکس مارتین فرانک، این روزها در موزه الیزه در حاشیه دریاچه لمان در شهر لوزان سوئیس در حال برگزاری است.

ورودی نمایشگاه آثار مارتین فرانک
ورودی نمایشگاه آثار مارتین فرانک
موزه الیزه در شهر لوزان میزبان آثار مارتین فرانک است
موزه الیزه در شهر لوزان میزبان آثار مارتین فرانک است

​در این نمایشگاه ۱۴۰ قطعه عکس سیاه و سفید از این هنرمند فقید به نمایش درآمده که نمایش عمومی برخی از آنها، برای اولین بار است. همچنین بخش عمده آثار این نمایشگاه، عکس‌هایی است که مارتین فرانک خود در زمان حیاتش آنها را انتخاب کرده بود.

برگزاری چنین نمایشگاهی در بخش فرانسوی‌زبان سوئیس، نشان‌دهنده رابطه مارتین فرانک با این کشور است؛ مادر مارتین سوئیسی‌تبار بود و اکنون نیز دختر برادر این عکاس، رئیس موزه الیزه شهر لوزان است.

ترتیب بخش‌های مختلف نمایشگاه عکس‌ مارتین فرانک بر اساس وقایع زندگی اوست، زندگی‌ای که برخلاف خاصیت خود عکس، هرگز لحظه‌ای از حرکت نایستاد.

از تولد تا سفر به شرق

«از روز تولد تا لحظه مرگ، زندگی یک انقلاب بی‌وقفه است. هیچ‌چیز همیشگی نیست و سخت‌ترین کار، پذیرفتن تغییر خود است، تغییر اطراف خود، تغییر دیگران، و زیباترین واقعه، حرکت از خود برای شناخت خویش و عبور از خویشتن است.»

مارتین فرانک در نمایشگاه آثاری از همسرش کارتیه-برسون در نیویورک در بهار ۲۰۱۰
مارتین فرانک در نمایشگاه آثاری از همسرش کارتیه-برسون در نیویورک در بهار ۲۰۱۰

مارتین فرانک که هشتاد و یک سال پیش، در دوم آوریل ۱۹۳۸ در شهر آنتورپ بلژیک به دنیا آمد، اما در آمریکا و بریتانیا بزرگ شد و تحصیلات ابتدایی‌اش را گذراند.

هجده ساله بود که برای تحصیلات دانشگاهی در رشته تاریخ هنر به مادرید رفت.

دو سال بعد، در ۱۹۵۸، وارد مدرسه عالی لوور پاریس شد و رساله‌ای با عنوان «مجسمه و کوبیسم: ۱۹۰۷– ۱۹۱۵» نوشت. در همین مدرسه بود که با آریان منوشکین، کارگردان تئاتر زن فرانسوی آشنا شد.

در ۱۹۶۳، وقتی بیست و پنج ساله بود، کار عکاسی را در سفری به شرق همراه با آریان منوشکین آغاز کرد: «عکاسی به طور تصادفی در زندگی من پیدا شد. من ویزای چین گرفتم و پسرعمویم دوربین لایکا (Leica) خود را به من قرض داد و گفت که فرصت خوبی برای عکاسی است و باید برایش از چین عکس بیاورم.»

اما این تجربه تصادفی در زمینه عکاسی، او را وارد دنیای حرفه‌ای عکاسی کرد: «وقتی سفر طولانی به شرق را آغاز کردم، تصور نمی‌کردم که روزی عکاس شوم. من فقط به دنبال کشف جهان و کشف خودم بودم.»

مارتین فرانک در بازگشت به پاریس در ۱۹۶۴، عکس‌هایی را که در سفر شرق گرفته بود، به سردبیران نشریه آمریکایی لایف نشان داد و آنها پیشنهاد همکاری او را پذیرفتند: «حس کردم راهم را یافتم... باید خیلی کار می‌کردم، باید عکاس می‌شدم.»

از دستیاری تا پیشگامی

این هنرمند پیش از آنکه به طور مستقل به کار عکاسی بپردازد، دستیار الیوت الیسوفون عکاس خبری مشهور آمریکایی و جون میلی (Gjon Mili) عکاس آمریکایی آلبانیایی‌تبار بود.

اندک اندک گزارش‌های خبری و پرتره‌های مارتین فرانک علاوه بر مجله لایف، در نشریه‌های دیگر مثل «فرچون»، «نیویورک تایمز» و «وگ» به چاپ رسید.

او همزمان به عنوان عکاس در سالن «تئاتر دو سولی» پاریس نیز کار می‌کرد، سالنی که مدیریت آن بر عهده آریان منوشکین بود. همچنین به دلیل علاقه‌ای که به عکاسی پرتره داشت، با هنرمندان و نویسندگان بزرگی مثل میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی رابطه دوستانه برقرار کرد.

اما سال ۱۹۶۶، آشنایی مارتین فرانک با هانری کارتیه برسون، عکاس فرانسوی که دقیقاً سی سال از او بزرگتر بود، سرنوشت‌ساز بود، زیرا این آشنایی چهار سال بعد، به ازدواج انجامید.

زندگی کنار هانری کارتیه برسون، برای مارتین فرانک آموزنده بود؛ از جمله موجب شد که هنر عکاسی او متأثر از «عکاسی لحظه‌ای و خیابانی» شود که هانری کارتیه برسون در آن استاد بود.

در کنار همسرش کارتیه-برسون در نمایشگاه آثارش در ونیز در بهار ۱۹۹۹
در کنار همسرش کارتیه-برسون در نمایشگاه آثارش در ونیز در بهار ۱۹۹۹

در همان سال‌ها بود که با پی‌یر دو فونوآ، عکاس فرانسوی آشنا شد که نفوذ بسیاری در دنیای عکاسی زمان خود داشت. پی‌یر دو فونوآ عکس‌های مارتین فرانک را در گالری خود در پاریس به نمایش درآورد و سال ۱۹۷۰ همراه با او یک آژانس عکس به نام «وو» را تأسیس کرد؛ آژانسی که پس از خروج پی‌یر دو فونوآ به «ویوا» تغییر نام یافت.

چند سال بعد، مارتین فرانک اولین کتاب عکس خود را در ۱۹۷۶ از سوی یک انتشاراتی در پاریس منتشر کرد و یک سال بعد، زمانی که مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو در پاریس گشایش یافت، عکس‌های مارتین فرانک از محله بُبور پاریس در این مرکز به نمایش درآمد.

مارتین فرانک حالا دیگر اواخر دهه ۱۹۷۰ جایگاه خود را به عنوان یکی از پیشگامان عکاسی گزارشی تثبیت کرده بود، دوره‌ای که کمتر زنی در این عرصه فعال بود.

این عکاس در سال ۱۹۸۰ به آژانس عکس مگنوم پیوست. در همین سال‌ها بود که نمایشگاه‌هایی از او در کشورهای مختلف جهان، از آمریکای شمالی و جنوبی و اروپا گرفته تا آسیا و ژاپن برگزار کرد.

مارتین فرانک کم کم فعالیت خود را بر حوزه زنان متمرکز کرد. همچنین در دهه ۱۹۹۰، عکس‌های او از اقلیت گیلیک‌ ایرلند تحسین بسیاری برانگیخت. چند سال بعد، مستندی درباره بازگشت او به ایرلند ساخته شد.

همزمان نیز در این سال‌ها، کتاب‌های عکس او یکی پس از دیگری منتشر می‌شد.

در سال ۲۰۰۲، به همراه همسر و دخترشان ملانی، «بنیاد هانری کارتیه برسون» را تأسیس کرد و دو سال بعد، پس از درگذشت شوهرش، ریاست آن را بر عهده گرفت.

در سال ۲۰۰۶ مدال افتخار فرانسه، «لژیون دونور» به این هنرمند اهدا شد. علاوه بر نمایشگاه‌هایی که هر سال از آثار او برگزار می‌شد، مجموعه‌ای از پرتره‌های مارتین فرانک از هنرمندان در سال ۲۰۱۲ در پاریس و نیویورک به نمایش درآمد.

این عکاس در بیستم نوامبر همان سال در پاریس درگذشت.

در نمایشگاهی در زوریخ در بهار ۲۰۰۵
در نمایشگاهی در زوریخ در بهار ۲۰۰۵

یک حس خوب، دلسوزی و تعهد

«برای عکاس شدن، باید یک چشم خوب داشت، و حس دلسوزی و تعهد.»

وقتی مارتین فرانک کار خود را به عنوان عکاس آغاز کرد، دنیای عکاسی تحت سیطره نگاه مردانه بود. او اما به ویژه با انتخاب موضوع‌های خاص برای عکاسی، مثل گزارش‌ درباره پیران در خانه سالمندان حسی تازه‌ای به هنر عکاسی بخشید.

هیچ چیز از سماجت و سرسختی او نمی‌کاست و او این سرسختی را با پیوستن به جنبش‌های فمینیستی و خلق گزارش‌های تصویری از آنها نشان داده است.

او همچنین زمانی که در آژانس معروف مگنوم بود، گزارش‌های متعددی را با مضامین انسان‌دوستانه خلق کرد: «لحظاتی هست که رنج و شکست انسانی شما را می‌آزارد و متوقفتان می‌کند.»

این نگاه انسانی مارتین فرانک به رویدادهای زندگی را می‌توان در عکس‌های او از کودکان، پرندگان، و حتی ابرها و موج‌های دریا دید.

مارتین فرانک احساساتش را با عکاسی از مناظر نیز بروز می‌داد. عکس‌هایی که در این زمینه از او باقی مانده، حاصل سفرهای مختلف عکاس است. این گونه عکاسی گویی برایش نوعی تعمق و مراقبت بود.

در واقع عکاسی منظره، بهترین نوع از عکاسی بود که با آن می‌توانست چرخ زمان لحظاتی متوقف کند: «همیشه بر اساس میل و نیازم از مناظر عکاسی کرده‌ام. این شیوه‌ مخالف عکاسی لحظه‌ای است. نوعی تمرین تمرکز بصری مقابل فضاهای ناشناخته.»

گاهی نیز برای او حاشیه‌ها مهم‌تر از اصل موضوع بودند. مارک دونادیو، منتقد هنری، درباره مارتین فرانک می‌گوید: «وقتی از او خواسته می‌شد از یک رویداد عکاسی کند، برای او آنچه در اطراف رویداد می‌گذشت به اندازه همان رویداد اهمیت داشت. مثلاً اگر می‌بایست از خاکسپاری ژنرال دوگل عکاسی کند، او بیشتر از خود تابوت و آدم‌های دور تابوت، از تماشاگران پشت میله‌ها عکاسی می‌کرد.»

همچنین مفهوم «آزادی» نقشی کلیدی در آثار مارتین فرانک دارد.

اساساً او برای به دست آوردن همین آزادی بود که به کار عکاسی روی آورد، و برای «آزادی خلاقیت» بود که همراه با همسرش بنیادی را تأسیس کرد: «دوربین مثل مرز است، زمانی به آن طرف می‌رویم که خودمان را این طرف دوربین ناگهان فراموش کنیم.»

موجودیت وهویت شهری در نگاه عکاسی/ ابراهیم بهرامی


     شهر بعنوان یکی از منابع الهام برای عکاسی است ،تنوع موضوعاتی که هم بر فرم های زیبایی شناسانه تاکید دارند و هم معنا ،در اغلب مولفه های شهری دیده می شود، و فرصتی را برای ثبت آثاری خلاقه بوجود می آورد .  هرچند زندگی امروز ما با شهر و فضاهای شهری عجین شده است ولی برای دیدن عمیق تر این موضوعات ، بایستی از شهر بعنوان سکونت گاهی که امروزه بعنوان مظهر زندگی نسل امروز شناخته می شود ، آگاهی بیشتری یابیم .

شهر، محلی با جغرافیا و جمعیتی متمرکز که دارای قابلیت های مهم اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی است و بواسطه ی قرار گرفتن در شکل گیری تاریخی آن  ، در ساختار اجتماعی هر کشوری ،هویتی مشخص یافته است. شهرها سکونت گاههایی هستند که بطور مستقیم در آسایش و نیازهای روحی و فرهنگی جامعه نقش بسزایی دارند و خواسته های مشترک انسان و ویژگی های شهر نشینی را دارا هستند.

 از مهمترین مولفه های هویتی که یک شهر را بوجود می آورند ، می توان به موارد زیر اشاره کرد.

ساختارهای طبیعی شهری ( مانند مناظر ، گردشگاههای طبیعی، ارتفاعات و مناطق خوش آب و هوا)

 تاریخ ،فرهنگ و تمدن باستانی و مذهبی ( مانندآداب و رسوم و سنت های قومی و دینی )

 اماکن دیدنی ( مانند اماکن تاریخی ،علمی ، مذهبی ، فرهنگی و تفریحی )

  بافت و محیط شهری (وجود المان های شهری بعنوان آرایه های اندام وار شهری ، ‌وسائط نقلیه ، خیابانها ،مراکز خرید و گردشگاهها)

و مردم که رفتارهای فردی و اجتماعی آنان ، حضور در فعالیت های اجتماعی و رعایت فرهنگ و اصول شهر نشینی از شاخصه های زندگی اجتماعی امروز است.

 از جمله موضوعاتی که می تواند در عکاسی از محیط های شهری مهم و قابل توجه باشد، می توان به موارد زیر اشاره کرد:


چشم انداز شهر ها : که عکاسی از آنها مستلزم قرارگرفتن درزمان و مکان  و حتی فصول مختلف است. محل قرار گرفتن عکاس یا  پهباد ، زاویه دید مناسب و استفاده از تکنیک های نوردهی طولانی ، از مهمترین موارد تهیه  اینگونه عکس ها  هستند.






محیط و فضای عمومی شهری: از انجایی که شهر آیینه ی تمام نمای  شناخت و هویت یک جامعه نیز هست ، فضا های شهری  و عناصری که در زیبا سازی آن بکار برده شده ، برای عموم مردم تداعی کننده ی جنبه های مهم  فرهنگی تاریخی و علمی است واز مهمترین موضوعات شهری برای عکاسی است.







توسعه و عمران شهری : نگهداری ، توسعه و نوسازی  و بازسازی شهرها ازبرنامه ها و فعالیت های دائمی  مسئولین شهری است که بر اساس هویت های منطقه ای ، جغرافیایی و فرهنگی صورت می گیرد.



معماری : فرم یا(صورت پدیده)، عملکرد (‌استفاده ی کابردی ) و معنا  که برداشتی احساسی از نوع سازه است ، معماری را شکل میدهد و این بناها که در توسعه ی معماری شهری که بر اساس اصول معماری ، جغرافیایی ، فرهنگی و هویتی هر منطقه صورت میگیرد ، از موضوعات پرتنوع شهری هستند که میدان وسیعی  برای بروز خلاقیت های عکاسی بوجود می آورند.





فرهنگ اجتماعی: که زیر بنای هویت شهری است و شهر بدون آن بی روح وبی هویت است ، فرهنگ در این مناطق از ارزش های معنوی آن ناحیه نشات گرفته که شامل باورها و آداب و سنن است، مذهب و ریشه های علمی و ادبی است .

 




زندگی جاری مردم: حضور مردم بعنوان عناصری زنده ، موجودیت و هویت یک شهر را می سازند ، حضور آنان درمحیط های تفریحی ، عبادی، خیابانها و محیط های شهری ، اوقات فراغت و هر آنچه که در شهر می گذرد از موضوعات مهمی است که عکاسان می توانند ، آثاری با محتوای مستند اجتماعی ثبت کنند.



برای پدید آوردن هر اثر هنری، داشتن اطلاعاتی درباره ی موضوع ، و اندیشه ای برای پرداختن به عکس هایی با محتوایی فاخر و همچنین تسلط بر ابزارها ی عکاسی ، برای ثبت دقیق این موضوعات ،  ازمهمترین عواملی هستند که می توانند پشتوانه ای قوی برای ثبت عکس هایی جاودانه باشند.
این مطلب درکارگاه عکاسی  جشنواره (خانه ی بهار ) که نوسط انجمن عکاسی خراسان رضوی در تاریخ نهم اسفند ۱۳۹۷ برگزار شده بود ، ارائه گردیده است



جادوی عکاسی سیاه سفید/ ابراهیم بهرامی


   عکاسی می تواند برای دیدن و بیان در وجود خود ،

قدرت ایجاد کند و بدین سان زیبایی عظیم جهان را شهادت دهد.

 « انسل آدامز »

 

   انتخاب روش سیاه و سفید یک وسیله ی بیانی متفاوت است که عکاس می تواند به واسطه ی آن به خلاقیت های  نامحدودی دست بزند. وقتی لحظه ای به اسارت  یک عکس در می آید ، می میرد و از آن جهت که بی جان می شود و این جانِ واقعی دیگر هیچگاه به او بر نمی گردد، می توان  نشانه هایش را تنها  در عکس  باقی گذاشت.

تاریخ عکاسی چیزی جز عکاسی سیاه و سفید را به یاد عکاسان نمی آورد ، عکس های سیاه و سفید اگرچه نسبت به عکس های رنگی تجریدی تر هستند و عناصر در آنها خلاصه تر به نظر می رسند ، نگاه را بیشتر به سوی خود جلب می کنند.

این عکس ها انسان را به سوی دریافت عمیق یک اندوه و بازگشت و سیر به گذشته رهنمون می سازد ، هنرمند عکاس با ارائۀ یک اثر سیاه و سفید ،تمایل دارد فراتر از آنچه هست دنیا را بنگرد ،‌دنیایی که اصلا سیاه و سفید نیست . او می خواهد تعلق خاطری را که در ذهن دارد از طریق این پنجره به نمایش بگذارد.

علاوه بر این عکس های سیاه و سفید به عنوان زبان متداول عصر امروز و به دلیل تاثیر روانی که دارند ، حس قدرتمند تری در ایجاد ارتباط با گذشته ایجاد می کنند. و مخاطب را به دنیایی خیال انگیز و نوستالژیک می برند که شبیه به زندگی خودمان است و با نمایش احساساتمان، دنیای غریبی را تصویر می کند. عکس های سیاه و سفید به خاطر تاثیر قوی دراماتیک و روانی خود و فرم های عکاسانه ، با وجودی که به انتزاع نزدیک تر است ، آنچنان با بینش مردم عجین شده اند که  آنها این رنگ ها را در ذهن خود بازسازی می کنند و آنها را به دور از واقعیت و طبیعت آنها نمی بینند . در واقع می توان گفت عکس های سیاه و سفید نیمه انتزاعی اند چرا که هم به واقعیت موجود پرداخته اند وهم به دلیل حذف رنگ و ارائه ی آن به صورت تنالیته ای از ارزش های خاکستری ، از واقعیت منتزع شده اند .با این وجود این عکس ها، همچنان احساسِ واقعی بودن را در اذهان مخاطب ایجاد می کنند.

حذف رنگ از عکس ها ، کمک می کند نگاه ،معطوف ساختارهای فرم گرایانه شود.دامنه ی وسیع خاکستری ها در کنار سیاه و سفید ، در ایجاد فضاهای خیال انگیز و احساسی با قدرت بیشتری عمل می کند.

یک عکاس وقتی تلاش می کند  سیاه و سفید ببیند و عکاسی کند، در واقع به دنبال درک و کشف قدرت تاثیر گذاری تیره روشنی ها و فرم های عکاسانه است که در یک کادر قوام می یابد .

تاکید عکاس بر بافت ، حجم ، فرم ، اختلاف تباین بین سایه روشن ها ، نظام های هندسی و همچنین انسجام در جزییات عکس، از جمله عناصری است که ضرباهنگ یک عکس سیاه و سفید را تشکیل می دهد و علاوه بر اینکه نقشی اساسی در بیان زیبایی شناسیِ تصویر و کمک به مفهوم آن ایجاد می کند،تاثیر شگرفی بر بیان موضوع و هویت عکس دارد و نگاه مخاطب را به سوی خود جلب می کند.

در این بین ،گاهی عکاس تمایل دارد عناصر عکس را تا حد امکان خلاصه کند،تا به بیان خاصی برسد. در هنر مینیمال ، عکس های سیاه و سفید به خاطر تجریدی بودن رنگ و تاکید بر فرم های خلاصه شده از اهیمت ویژه ای برخوردار هستند ،‌چرا که عکاس تلاش می کند با ساده ترین عناصرِ قابل درک و نظم ساده ی درونی اینگونه عکس ها ،پیام و مفهوم خود را به بیننده منتقل نماید .

   با این وجود عکاسی سیاه و سفید همچنان به عنوان یک شاخه ی پرطرفدار عکاسی شناخته می شود . با وجود فناوری برتر عکاسی رنگی، بسیاری از عکاسان همچنان تمایل دارند به این روشِ عکاسی که مستقل و اسرار آمیز است ، دنیای خلاقانه ای را روبه روی خود بگشایند. 

 

زیبایی شناسی فقر نگاهی به مجموعه عکس بی خانمان ها اثر" لی جفریز/ امیر حاجی عباسی

زیبایی شناسی فقر
نگاهی به مجموعه عکس بی خانمان ها اثر" لی جفریز"(  lee jeffries)
امیر حاجی عباسی


     در شرایط عادی مطمئناً دیدن تصاویر دلخراش از فقر و گرسنگی و بی خانمان ها حال شما را بهتر نمی کند و سعی خواهید کرد،از آن تصاویر چشم برداشته تا آسودگی خاطر دوباره به شما باز گردد. به همین سبب روشن است که بی پرده به رخ کشیدن فجایع،برای بیدار کردن وجدان مخاطبین به هیچ وجه کافی نیست.وقایعی که دیدنشان برای جامعه تبدیل به تابو شده است. بیشتر مردم ترجیح می دهند که مقوله های دردناکی مثل فقر و گرسنگی  را در تصاویری استحاله شده ببینند.بدین ترتیب حتی کسانی که مستقیما با فقر درگیر نیستند هم با مشاهده ی یک اثر خلاقانه،که با تیز هوشی به وقایع تلخ پرداخته است، علاوه بر تاثیر بیشتر، به آرامش نیز می رسند.پدیدار شدن این احساس باعث شد تا ارایه تصویری زیبا، پر احساس و شاعرانه از نکبت و سیه روزی،دست مایه بسیاری از هنرمندان قرار بگیرد.برای مثال میتوان از نقاش آلمانی "آدریان لودویک ریشتر  "(  Adrian Ludwig Richter) نام برد.وی در آثارش از فلاکت اجتماعی،خشونت را حذف و به جای آن شفقت و دلسوزی را جایگزین میکند.او متولد درسدن و از محبوب ترین تصویر گران جهان در قرن نوزدهم است. "ریشتر"زندگی عادی طبقه ی کارگر و دهقان که ساده،بی تجمل و آمیخته با تنگدستی بود را آنچنان زیبا به تصویر میکشید،تا این قابلیت را داشته باشد که زینت بخش خانه های اشرافی طبقه ی فیودال اروپا آن دوران گردد.


عکاسان بسیاری نیز به این شیوه اقدام نموده اند، مخصوصا در دوره پیکتوریالیسم. هم اکنون نیز کسانی هستند که  سخت ترین شرایط انسانی را در کمال زیبایی و به نحوی ثبت میکنند که بتواند سرآغاز یک تحرک اجتماعی شود.از این جمله میتوان یادی کرد از عکس مشهور و دیدنیِ «شربت گل» که عکاس خبری استیو مک کوری (  Steve McCurry) از دختری جوان در کمپ پناه جویان افغانی واقع در پاکستان تهیه کرده است. عکس مذکور آنچنان پهنه وسیع جهان را طی کرد،تا کمتر کسی در دنیا پیدا شود که آن را ندیده باشد.چاپ آن تصویردر بسیاری از نشریات از جمله نشنال جئوگرافیک واطلاق لقب "مونالیزای افغان" باعث جلب توجه بسیاری از مؤسسات خیریه در جهان برای کمک به این ستم دیدگان از جنگ گردید.

در اینجا قصد نقد عکس فوق را ندارم اما واضح است که چهره تکیده و پراز حس ترس،چشمانی زیبا و نافذ،کنتراست ایده آل رنگ ها، اکسپوزمناسب و در نهایت ادیت خوب این تصویر،ابتدا مخاطب را جذب و در پی آن احساسات او را بر می انگیزد.
اما این شیوه برای علاقه مندان به عکاسی معاصر،تنها یک نام رابه یاد می آورد و او کسی نیست جز لی جفریز  عکاس آماتوری که در حین عکاسی از یک مسابقه ماراتن در لندن،به ناگاه دخترکی بی خانمان توجه اش را جلب کرد و این ماجرا سرآغازی بود برای او،تا پرتره ی بی خانمان ها به عنوان موضوع وتک تک بی خانمان های جهان را سوژه خود قرار دهد. "لی جفریز"(  lee jeffries) برای تأثیر گذاریِ حداکثری و همراه ساختن مخاطبانش،شیوه ای منحصر به فرد را در جهت خلق یک اثر زیبا به کار گرفته است. وی هیچگاه بدون اجازه از سوژه هایش برای عکاسی اقدام نمی کند.نشستن،دمخور شدن و برقراری ارتباط باعث میشود تا ابتدا احساسات این افراد را در ضمیرش ثبت و پس از آن،جوهر وجودیِ آنان را به تصویر بکشد. بدین ترتیب صمیمیتی وصف ناپذیر در تمام عکس های او موج می زند.

عکس های "جفریز" از بی خانمان ها باعث می شود تا تصور غلط ما از افراد فقیر شکسته شود. او هیچگاه زاویه ای تحقیر آمیز را برای عکاسی از آنها  بر نمی گزیند،بلکه با پایین آوردن سطح دوربین به این اشخاص عظمت و بزرگی می بخشد. وی با برانگیختن نور در چشم ها آن ها را بسیار جذاب تر از چیزی که هستند نشان میدهد(حتی در تصویری از یک مرد نابینا) و با این دست مایه، زیرکانه به دنبال تکنیک قاب در قاب  میرود،به این معنا که از چشم ها به عنوان قابی تأثیر گذار در قاب چهره سوژه هایش استفاده میکند. به این شکل بدیهی است است که ادیت ماهرانه یِ او سهمی بزرگ از زیبایی شناسیِ آثارش را به دوش می کشد.

"لی" فقر را در تاریکی به ما نشان نمی دهد.وی بکراند، پوشش و گاهاً موها را فاقد جذابیت می کند اما با بهره جستن از شیوه ی نورپردازیِ از جلو  (forward lighting)، پرتره هایش شبیه به تمثال های مذهبی به نظر میرسند.تصاویری که "جفریز" طی این فرآیند ارائه می کند در عین زیبایی، ترسناک نیز هست. آثار او فراتر از یک سند است. شاهدی است سرشار از ایمان و معصومیت و این به دست نمی آید جز در سایه ی ارتباط و عشق ورزیدن به موضوع مورد نظر اش.
"جفریز" عکاسی کردن از بی خانمان ها،انتشار و فروش عکس و به دنبال آن تحت تأثیر قرار دادن مردم عادی و سیاستمداران را به عنوان مأموریتی جدی در زندگی خود  دنبال می کند و جوایزی که از این طریق به دست می آورد به علاوه ی  درآمد فروش کتاب بی خانمان ها را صرف کمک به سازمان های مردم نهادی می کند که به این افراد می پردازند.اما شأن و منزلتی که وی در عکس هایش به آن ها می بخشد بسیار ارزشمندتر است.
تصاویری که او از بی خانمان ها و معتادان به مواد مخدر تهیه می کند،فریادی گوش خراش از محنت و مشقت این افراد نیست.آوازیست سحرآمیز که درد و رنج این انسان ها را به جای لاپوشی و ترس، در گوش مخاطب نجوا میکند.

در حال حاضر "لی جفریز" الهام بخش افراد و هنرمندان بسیاری در دنیا شده است.
لاکن هستند کسانی که به این شیوه یِ کار انتقاد داشته باشند.اگرچه زیبایی شناسی فقر یک عبارت جدید است،اما منتقد مارکسیست "والتر بنیامین " (Walter bendix schonflies benjamin)بروز آن را در دهه 1930 میلادی هشدار داده بود. او عدم رضایت اش از عکاسی که موفق شده بود،تنگ دستی رقت انگیز مردم را با بهره گیری از تکنولوژی های باب روز به موضوعی لذت آفرین بدل کند  اعلام نموده و این روش را چیزی جز زیبا پرستی زدگی (aestheticizing) نمی داند.همچنین سوزان سونتاگ(Susan sontag)  ابراز نگرانی می کند از این که تقاضای فرهنگی برای عکس هایی که از نظر زیبا شناختی دلپذیر باشند موجب شده است که حتی دلسوزترین روزنامه نگاران نیز برای از دست ندادن مخاطبشان به دنبال آن باشند. وی مجموعه عکس یوجین اسمیت (William Eugene smith) از روستاییان "میناماتا" که محکوم به مرگی تدریجی هستند و مجموعه عکس کارگران خردسال اثر لویس هاین (Lewis wickes hine) را به خاطر ترکیب بندی های دلپذیر و چشم اندازهای شکیل،دلیلی بر ادعای خود می داند و اصرار دارد بر این موضوع که اسنادی این چنین، باعث می شود تا بین ما و آن وقایع فاصله بیوفتد و موضوع اصلی خنثی شده و تحت شعاع زیبایی پرستی زدگی قرار بگیرد.(Criticizing Photographs )

حال "لی جفریز" ترجیح می دهد، فقر را در لفافی از حریر پیچیده تا حس کنجکاوی و تخیل مخاطب اش را به چالش بکشد و به دنبال آن مشارکت بیشتری را جلب کند. در سال های اخیر"لی جفریز" دامنه کار خود را به لحاظ جغرافیایی گسترش داده و پا را از لندن فراتر گذاشته،یونان،آمریکا و دیگر کشور های دنیا را نیز به دنبال تولید آثارش و در نهایت اثرگذاری گسترده تر در می نوردد.ابزاری که " لی جفریز از آن استفده میکند بسیار ساده است.او از یک دوربین canon 5D به همراه یک لنز زوم با فصله ی کانونی 200-70 و یک بازتاب دهنده بهره میبرد و ادیت فایل هایش را در نرم افزارهای light room وphotoshop  انجام میدهد.وقتی از شیوه و جزییات رسیدنِ به این سبک از او سوال میشود اینگونه پاسخ میدهد: به هیچ وجه قصد ندارم  تمام آثارم را به یک روش به سرانجام برسانم اما با استفاده یِ صحیح از داجینگ ، برنینگ و رسیدن به یک کنتراست مناسب به دنبال هدف ام هستم.
وی علاوه بر چاپ کتاب،زمینه های بیرونیِ مهم دیگری را نیز در اختیار گرفته و اکنون اغلب علاقه مندانش آثار وی را در 500 pix،instagram و flicker دنبال می کنند./ امیر حاجی عباسی
منابع
1-مقاله زیبایی شناسی فقر،قحطی و آوارگی در تصاویر کتاب های کودکان نوشته جینز تیله ، ترجمه هادی تقوی.انتشارات کلمه
2-کتاب نقد عکس (Criticizing Photographs) نوشته ی تری برت (terry barrett) ترجمه دکتر اسماعیل عباسی
3- http://time.com/3785517/portraits-of-the-homless-by-lee-jeffries
4- http://www.yellowkorner.com/en/artists/lee-jeffries-214.html
5- http://instagrafite.com/an-interview-with-photographer-lee-jeffries/

کند و کاوی در عکاسی گردشگری از بعد تاریخی و جامعه‌شناسی

کند و کاوی در عکاسی گردشگری از بعد تاریخی و جامعه‌شناسی/ محمد ستاری

هدیه سادات میرمرتضوی/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
در سالن نشست‌های بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، جای سوزن انداختن نیست. باز هم هر لحظه به جمعیت سالن اضافه می‌شود. هر طرف که سر می‌چرخانی می‌توانی چهره‌ای آشنا ببینی. از اساتید و عکاس‌های خبری و هنری که خودشان جزء وزنه‌های عکاسی شهر هستند تا سایر علاقه‌مندان به این هنر جذاب. ازدیاد جمعیت باعث شده عده‌ای ایستاده باشند. عکاسان، هنرجویان و علاقه‌مندانی که شنیدن نام دکتر محمد ستاری و کیارنگ علایی کافی است تا خود را به نخستین نشست عکاسی از سلسله نشست‌های پژوهشی-هنری «آن» برسانند. عده‌ای از شهرستان‌ها، یک نفر از استانبول و یک نفر در آستانه سفر به عتبات عالیات. حالا همه جمعیت، گوش شده‌اند تا از مباحث جذاب و متفاوت این جلسه بهره‌مند شوند. جلسه‌ای با موضوع مروری تاریخی و جامعه‌شناسی بر مبحث عکاسی گردشگری.
بررسی موضوعات جدید در نشست‌های عکاسی آن
کیارنگ علایی، چهره نام‌آشنای عکاسی ملی و بین‌المللی شهر مشهد این بار در کسوت دبیر تخصصی این نشست، درباره سلسله نشست‌های «آن» در حوزه عکاسی توضیحاتی ارائه می‌کند‌: «این نشست‌ها به همت بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) برگزار می‌شود و هیچ حامی و اسپانسری جز بنیاد ندارد. نشست‌های "آن" در هشت رشته برگزار می‌شود و هر رشته دبیری دارد. امروز شاهد برگزاری اولین نشست از نشست‌های تخصصی "آن" در حوزه عکاسی هستیم و زمان نشست بعدی متعاقبا اعلام خواهد شد. در بخش عکاسی که افتخار حضور شما را داریم قرار است تا آخر سال هشت الی نه جلسه عکاسی برگزار کنیم. برنامه‌ریزی درباره موضوعات این نشست‌ها و اساتید شرکت‌کننده در آن‌ها با توجه به شرایط موجود و زمان اساتید و موضوعاتی است که عکاسی مشهد نیاز دارد. بالطبع در این نشست‌ها هم از اساتید بزرگ ملی مثل دکتر ستاری که برکت این جلسات هستند کمک می‌گیریم. اساتید تهران و شهرهای دیگر و گاهی هم از اساتید مشهد یاری خواهیم گرفت. برای این جلسات، مناسبت خاصی به ما دیکته نمی‌شود جز اینکه خودمان را درباره بار علمی نشست‌ها مسئول و متعهد می‌بینیم. لذا با انتخاب و دعوت از اساتید، صرفا به بار علمی و سرفصلی که مد نظرمان هست اکتفا می‌کنیم. ثبت‌نام در این جلسات از طریق سایت بنیاد برگزار می‌شود و گواهی‌نامه‌ای از این نشست در ماه‌های آینده تقدیم شما می‌شود که متعاقبا طریقه دریافت آن اعلام خواهد شد. موضوعات مختلفی برای این نشست‌ها انتخاب کرده‌ایم که تا به حال در مشهد کمتر به آن‌ها پرداخت شده است. مثل موضوع این نشست که نگاهی جامعه‌شناختی به مقوله عکاسی گردشگری دارد. در نشست‌های آینده نیز به موضوعات دیگری مثل عکاسی زیارت، ژانری به نام عکاسی مستند اجتماعی و هویت آن و... خواهیم پرداخت». کیارنگ علایی، مدرس هنر عکاسی، در ادامه به معرفی بیشتر میهمان جلسه می‌پردازد: «جناب دکتر محمد ستاری دانشیار دانشکده هنرهای تجسمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران از سال 1368 در این دانشکده مشغول به کار هستند و دانشجویان زیادی را در مقاطع مختلف پرورش دادند. تا درنگی دیگر و ظرف چند ماه آینده ایشان به مدرک استاد تمامی رشته عکاسی نایل خواهند شد که موجب افتخار همه ماست. کسانی که در دهه شصت مجله عکس را مطالعه می‌کردند حتما به خاطر دارند سردبیر و مدیر مسئول مجله در آن دوران طلایی دکتر ستاری بود. ایشان همچنین از سال73 تا 77 نماینده فیاپ یا فدراسیون بین‌المللی هنر عکاسی در ایران بودند. از فعالیت‌های مثمر ثمر آقای دکتر عضویت در گروه واژه‌گزینی فرهنگستان هنر و ادب پارسی است که سال‌هاست معادل‌های کلمات لاتین در حوزه عکاسی را سامان می‌دهند. کتاب‌های بسیاری از دکتر ستاری داریم که معروف‌ترین آن کتابی است که همه ما خواندیم و در جریان کنکور با آن در ارتباط بودیم و همواره پای ثابت سوالات کنکورهای هنر بوده است. کتاب "سیر تحول عکاسی" اثر تاسک و ترجمه محمد ستاری».


سفرهای آغازین
دکتر ستاری در شروع این نشست، قبل از اینکه وارد مبحث اصلی یعنی بحث عکاسی گردشگری مروری تاریخی و جامعه‌شناسی شود، چند واژه و اصطلاح عکاسی مانند واقعه، رسانه، بافت، نهاد، توریسم، عکاسی گردشگری، عکاسی گردشگر، گفتمان، نگاه گردشگر، نمود، بازنمایی و نا بازنمودی می‌پردازد و سپس در پاسخ به این سوال که مسافرت برای بشر از چه زمانی آغاز شد؟ می‌گوید: «بشر اولیه سفر نمی‌رفت. بلکه دنبال یک حیوان برای شکار و سد جوع بود. اولین سفرهایی که به معنای ماهوالسفر شکل گرفت در جهان باستان و بعد از جهان انسان اولیه بود. این سفرها نمود فرا زمینی داشت. مانند آنچه در اسطوره‌ها از آن به عنوان سفر یاد می‌کنند و در واقع انجام نشده است. مثل حماسه گیلگمش و معراج‌نامه‌هایی که نوشته شده است. آن سفر از دید ما اتفاق افتاده ولی زمینی نبوده است. این سفرها روحانی و عرفانی است. مثلا در هفت شهر عشق عطار، واقعا سفری زمینی رخ نداده است. یا هفت خان رستم که اسطوره است و فردوسی تعابیر دیگری را می‌خواسته بیان کند که در این قالب آورده است. اما سوال این است که سفرها چگونه ثبت و ضبط شده است؟ سفرها را می‌نوشتند یا برای تصویری کردن، طراحی و نقاشی رخ می‌‌داده است. سفر کِی زمینی می‌شود؟ با آغاز وقتی دوران مدرنیته. در دوران پیشا عکاسی برای ضبط و به تصویر کشیدن سفر، نقاشی و طراحی می‌‌کردند. مثلا مسافری که سفر می‌رفته باید خودش نقاش بوده مثل جیووانی باتیستا در دهه میانی قرن 18. یا نقاشی را استخدام می‌کردند و با خود به سفر می بردند. افرادی که این امکان را نداشتند، وقتی از سفر برمی‌گشتند و برای یک نقاش آن مناظر را توصیف می‌کردند تا نقاشی مورد نظر شخص مسافر را ترسیم کند. از این افراد می‌توان به عنوان کسانی که به ضبط تصاویر سفر کمک می‌کردند نام برد. در دوران رم باستان، کم‌کم سفرهایی با اهداف تجارت، شرکت در المپیک یا جنگ برگزار شد. ولی هنوز اکتشاف و گردشگری در سفر معنایی نداشت. در سده میانه باستان، آموزه‌های کلیسا به مردم می‌گفت به اماکن مذهبی بروید تا ثواب کنید. در این سفر هر اتفاقی هم برایتان بیفتد ثواب دارد و مردم با این عقاید دسته‌دسته به اماکنی مثل بیت‌المقدس می‌رفتند. اولین کسی که از روی کنجکاوی و برای اکتشاف سفر رفت مارکوپولو نام داشت. او در سده سیزده میلادی از چین و ایران گذر کرد و راه ابریشم را دید و جاده‌هایی که در چین بود و قرن‌های 18 و 19 در اروپا و امریکا ساخته شد. اولین سفر گروهی به معنای تور در سده پانزدهم انجام شد. این سفر خیلی شبیه تورهای امروزی بود. به این صورت که از عده‌ای ثبت‌نام کردند. پول سفر شامل هزینه خوراک و جا و اسکان و همه را قبل سفر گرفتند و سپس مسافرین را به گردش بردند. این اتفاق در سده پانزده میلادی و دو قرن بعد از سفرهای مارکوپولو با هدف دیدن بیت‌المقدس اتفاق افتاد».
 از نخستین تورهای گردشگری تا اولین عکس‌ها
دکتر ستاری در ادامه این نشست درباره چگونگی شکل‌گیری سفرهایی به سبک امروزی توضیح می‌دهد: «در فاصله بین سده‌های میانه و رنسانس، یک سری انقلاب‌های عظیم فکری اجتماعی و فلسفی رخ داد و باعث شد شکاف عمیقی بین کلیسا و عقل بشر آشکار شود. بنیان‌گذاران مدرنیته، کوپرنیک در سال 1543 و گالیله در سال 1610 بودند. در این دوران، سفرهای زمینی شکل گرفت که دیگر بر اساس
باورهای کلیسا انجام نمی‌شد. چه کسانی به این تورگردی و سفرها دامن زدند؟ ملکه الیزابت اول، دختر هنری هشتم برای نخستین بار در آن دوران برای نجبای انگلیسی اولین تورهای گردشگری بزرگ یعنی گراند تور را ایجاد کرد. او یک سری کاروان‌هایی تدارک دید که مختص اشراف‌زادگان بود. بعد از انگلیس، ایتالیا و سپس فرانسه و اسپانیا هم به راه‌اندازی این تورها مبادرت کردند. این تورها مختص اشراف‌زادگان بود و افراد نوعی در آن‌ها جایی نداشتند. انقلاب صنعتی در آغاز سده 19 در انگلستان، باعث تولید کارخانه‌جات زیادی با نیروی بخار جهت تولید اشیای مصرفی و ابزارآلات شد. در این کارخانه‌جات نیاز به وجود کارگر بود و برای مفرح کردن آخر هفته‌های این کارگرها، تورهای مسافرتی برای قشر کارگر راه‌اندازی شد. انقلاب صنعتی پس از انگلستان به فرانسه و کشورهای دیگر هم رسید. در آن دوران، در انگلستان خانواده‌های متمول آخر هفته‌ها به مناطقی مثل چشمه‌های آب گرم می‌رفتند. عده‌ای به فکر افتادند برای ایجاد امکانات بهتر جهت این خانواده‌ها اقدام به راه‌اندازی استراحت‌گاه‌هایی بکنند و به این ترتیب بنیاد اولیه هتل‌ها ایجاد شد. بنابراین در انگلستان زمان انقلاب صنعتی، امکان مسافرت برای طبقه کارگر هم فراهم شد. برای ثبت این سفرها، نقاشی خیلی وقت‌گیر بود. بنابراین اتاق تاریک، اتاق روشن و دیوراما(پرده‌های بزرگ شفاف نقاشی شده با آبرنگ) فراهم شد. این‌ها شروع به تصویرسازی سفرها کردند تا اینکه در سال 1826 میلادی "نیسه فور نیپس" هلیوگرافی را ایجاد کرد. البته با هلیوگرافی نمی‌شد منظره سفر را به آسانی ثبت کرد چرا که سوژه باید‌ 8 ساعت مقابل دوربین می‌ماند. شاید آن طبقه کارگر کل 8 ساعت اوج تفریحش بود. داگر نخستین کسی بود که با روش داگرئوتیپ مدت آماده‌سازی اولین عکس را ابتدا به 30 دقیقه بعد 24 دقیقه و بالاخره 3 دقیقه تقلیل داد. اولین عکس حاصل گردشگری در جهان 9 ماه بعد از فرآیند داگر در 1839‌، از معبد آکروپولیس یونان گرفته شد».


راه‌آهن؛ عامل مهمی در صنعت عکاسی گردشگری
مدرس عکاسی اهل مشهد در ادامه بحث خود به عامل دومی که انگلستان پیش پای گردشگری قرار داد تا به وسیله آن، گردشگری هم ارزان و هم راحت و امن شود اشاره کرده و می‌گوید: «مهم‌ترین وسیله‌ای که بعد از آن، در انگلستان به کمک گردشگری آمد راه‌آهن بود. اولین راه‌آهن به معنای امروزی راه‌آهنی بود که لندن را به بریستول وصل می‌کرد. مسافرها سوار قطار می‌شدند و از طریق راه‌آهن که امن و ارزان بود در دوره‌ای که هنوز وسیله نقلیه شخصی اختراع نشده بود سفر می‌کردند. در حین این سفر، در کوپه قطار از پنجره بیرون را نگاه کرده و ذهنشان عادت می‌کرد تصویر را از یک قاب مستطیل یا مربع ببینند. یکی از ویژگی‌های عکاسی که ویزور دوربین‌ها مستطیل یا در قطع 120 مربع است. مسافر عادت می‌کرد از این ویزور مناظر را ببیند. یکی هم چون قطار راه می‌رفت و منظره ثابت بود گویا بیننده داشت تصویر را پانوراما می‌دید. وقتی هم کنار چشمه آب گرم هتل می‌ساختند خیلی مقید بودند پنجره هتل، رو به یک چشم‌انداز خوش‌منظر باشد و مسافر باز عادت به دیدن مناظر زیبا از کادر مستطیل پیدا می‌کرد. در سال 1841 توماس کوک تورهای گروهی که ملکه الیزابت با کالسکه می‌گذاشت را با قطار برقرار کرد. این تورهای خیلی ارزان مورد استقبال زیاد اقشار مختلف واقع شد. توماس کوک علاوه بر این، دست به چاپ اولین کتابچه‌های سفر زد. به این ترتیب، مسافر در کوپه قطار در مسیر سفر کتابچه‌‌اش را ورق می‌زد و با مکان‌هایی که پیش رو داشت آشنا می‌شد».
کارت‌پستال، عکس‌های گردشگری

را به خانه‌ها بردند
دکتر ستاری در ادامه این نشست به شکل‌گیری صنعت کارت‌پستال از مناظر دیدنی اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «با ایجاد این کتابچه‌ها شغلی ایجاد شد که عکاس‌ها بروند و برای کتابچه‌ها عکاسی کنند. به این ترتیب، عکاسی گردشگری شروع به درآمدزایی اولیه کرد. در سال 1894 ناشرها دیدند کتابچه گردشگری خیلی مورد استقبال واقع شده و شروع به بزرگ کردن این عکس‌ها در قطع‌های 30 در 40 کردند. مردم هم عکس‌ها را می‌خریدند و در خانه‌هایشان نگهداری می‌کردند تا اینکه صنعت کارت‌پستال از روی عکس مناظر دیدنی دنیا به وجود آمد. این صنعت در سال 1902 میلادی آنچنان با زندگی مردم عجین شد که اهمیت آن مثل وجود تلویزیون در خانه‌های امروزی بود. کارت‌پستال، عکس‌های گردشگری را به خانه همه برد. از اغنیا تا فقرا. در سال‌های 1902 تا 1904 که این نوع کارت‌پستال‌ها در جوامع شیوع پیدا کرد، همه به نمادها فکر می‌کردند. مثل نیاگارا نماد کانادا. مجسمه آزادی نماد امریکا. کوه فوجی نماد ژاپن. اهرام ثلاثه نماد مصر. برج ایفل نماد پاریس. معبد آکروپولیس نماد یونان و... این‌ها باعث ایجاد فرهنگ دیداری شد. کسی که ابزار این فرهنگ دیداری دستش بود گفت من می‌توانم از این ابزار و قدرت دانش عکاسی در جهت سیطره داشتن بر افکار استفاده کنم. بنابراین فرهنگ دیداری را با نگرش مصرف‌گرایی شیوع دادند و با این جملات که تو می‌خواهی سفر بروی پس باید دوربین ببری. چون اگر عکسی از سفر نگیری انگار سفری انجام نشده است و...».
 همراه با عکس‌های اولیه
در ادامه جلسه از نمایشگرهای واقع در سالن، تصاویری پخش می‌شود که دکتر ستاری به توضیحاتی درباره آن‌ها می‌پردازد. از یک نمونه از نخستین تصاویر گردشگری مربوط به معبد آکروپولیس یونان توسط فیلیپیو مارگاریس در سال 1865 تا تصویر اتاق تاریک که برای ثبت تصویری مطابق با پرسپکتیو واقعیت از آن استفاده می‌کردند. تصویر اتاق روشن برای ثبت صحیح حاشیه‌ دور تصویر. تصویری مربوط به قطاری که مسافرها را به اولین گراند تورها می‌برده است. عکسی که 9 ماه بعد از اختراع عکاسی به روش داگرئوتیپ از معبد آکروپولیس گرفته شده است. عکسی خوب با تقسیمات طلایی مناسب و نگاهی زیبا‌شناختی. عکسی مقابل معبدی در چین با حضور امین‌السلطان نخست وزیر مظفرالدین شاه. تصویر اهرام مصر وامین‌السلطان سوار شتر. یکی از قدیمی‌ترین عکس‌های کعبه در سال‌های 1836 یا 1838 ازعکاسی عرب. تصویر یک روز به شدت برفی از بیت‌المقدس. تصویر مسجد حضرت مریم مجدلیه. تصویرصحرای عرفات با حضورامین‌السلطان و مخبرالسلطنه. تصویر آبشار نیاگارا که چون سرعت ماده حساس به نور کم بوده آبشار به صورت محو افتاده است و بالاخره تصویر مجسمه آزادی وقتی فرانسوی‌ها در حال ساخت آن هستند و بعدا به بندر نیویورک منتقل می‌شود.


عکاسی آسان می‌شود
جلسه با بقیه بحث ادامه پیدا می‌کند: «مجله‌ای فرانسوی در بحبوحه اعلام عکاسی به روش داگرئوتیپ نوشت: مسافران در بدو اختراع عکاسی مسافرت خود را عقب انداختند و بی صبرانه منتظر اعلام داگرئوتیپ بودند. درست است عکاسی به سه دقیقه تقلیل پیدا کرده بود ولی باز هم این مدت زمان برای یک عکس زیاد بود. تا اینکه یک انگلیسی دیگر به نام هنری فاکس تالبوت، کالوتایپ در عکاسی را اختراع کرد. این روش، عکاسی مبتنی بر نگاتیو پازیتیو بود. عکس‌های سفر توانست به ویژگی دیگر عکس‌ها یعنی تکثیر عکس نزدیک شود. تا اینجا انگلستان زمینه‌های تور و سفر را تعیین کرد، راه‌آهن را ساخت. انقلاب صنعتی را باعث شد و فرانسوی‌ها برای آن تورها و گردشگرها وسیله ثبت و ضبط را به وجود آوردند. تا اینکه انقلابی دیگر در عکاسی گردشگری
رخ داد که کمتر از انقلاب صنعتی و ابداع راه‌آهن نیست. یک آمریکایی با اعتقاد به اینکه عکاسی گران است، در سال 1888 میلادی عکاسی را آسان کرد و اولین دوربین راحت عکاسی را ارائه داد. این دوربین چند سال بعد در نیمه قرن 19 تبدیل به "باکس براونی" شد. دوربین عکاسی که بچه سه ساله هم می‌توانست با آن عکاسی کند. نیاز به فوکوس نداشت. فیلم آن 15 سنت بود و قیمت خود دوربین هم یک دلار و همه می‌توانستند خریداری‌اش کنند. حالا آن طبقه کارگر هم می‌توانست این دوربین را تهیه کند. همه با این دوربین عکس گرفتند و عکاسی سهل و آسان شد. حتی ناصرالدین شاه در یکی از سفرهایش نوشته این عکس‌ها را با اسباب عکس فوری که از فرنگستان تهیه کرده‌ام گرفته‌ام. توی این عکس‌ می‌بینیم یک لحظه آشپزی که محرمش بوده شنیده قبله عالم به حیاط کاخ گلستان آمده و با ملاقه وارد حیاط شده و قبله عالم با همان وضع از او عکس گرفته است. یک عکس فی‌البداهه».
کداکی شوید
در فاصله‌ای که عکاسی با "باکس براونی" عام شد، سفر علمی و اکتشافی به شرق سهولت پیدا کرد. اروپایی‌ها به شرق آمدند و یک موج دیگر سیاسی راه افتاد که منِ اروپایی و دارای فرهنگ برتر و بهنجار دارم جایی می‌روم که فرهنگش ناهنجار است و مردمش بدوی‌اند. بنابراین در مقابل فرهنگ خودی فرهنگ دیگری و غیر خودی به وجود آمد. هرمنولوژی شرق‌شناسی پایه‌گذاری شده و گردشگری با شرق‌شناسی همراه شد. مسافرین می‌رفتند تا آن دیگری را ثبت کنند. دیگری چه داشت؟ جهان ناشناخته شرق. جهان قصه‌های هزار و یک شب. جهان حرمسراها. جهان شهرزادهای قصه‌گو. جهان مردمان عجیب و غریب. بی فرهنگ و... این عکاسی پروژه نمایشی جدیدی را پدید آورد که فرهنگ مصرفی دیگری را روی فرهنگ مصرفی کارت پستال بگذارد و این بار تهیه عکس از این فرهنگ‌های نابهنجار شرق با فروش تصاویر شرق بود. در این اسلایدها هم تصاویری که توسط آنتوان سوریوگین از زنان ایران تهیه شده است، به منظور فروش به جهانگردان خارجی است. این زن شرقی است. حجابش چنین است و...عکاسی سهل و آسان شد. عکس گردشگری اوج گرفت و جهان به یک نمایشگاه متحرک تبدیل شد. عکس به سینه دیوارها نشست. در این دوره یک وقفه‌ در عکاسی گردشگری ایجاد شد با این سوال که: وقتی منِ بیننده می‌توانم کارت پستال بخرم و روی صندلی راحتم بنشینم چرا همین خرج اندک را بکنم؟ جهان جهان تخیلی شد. شخص در خانه‌اش می‌نشست و عکس نقاط مختلف جهان را می‌دید. هایدگر تعبیر خوبی دارد: "مدرنیته را عصر تصویر جهان می‌شود بنامیم. تکنولوژی عکاسی، سرعت و مهارت حس بینایی را در پلان اول گذاشت و حواس دیگر در مقابلش ضعیف شدند. جهان تبدیل به جهان مصرف‌کننده دیداری شد". سوزان سونتاگ می‌گوید: "تاثیر عکاسی، منقلب کردن جهان به هیئت یک فروشگاه یا موزه‌ای بدون دیوار است که در آن هر موضوعی حتی عکس گردشگری تقلیل پیدا می‌کند به یک کالای مصرف‌پذیر. با این عکس‌های گردشگری را که می‌گیریم ما اشیای جالب و زیبا را شکار خواهیم کرد. همچون گله گاوی که در آمریکای جنوبی برای پوستشان شکار می‌شوند و بعد لاشه‌هایشان با بی ارزشی رها می‌شود". وقتی منِ گردشگر می‌روم کنار برج ایفل و آبشار نیاگارا عکس بگیرم، آن مکان لاشه است و من پوسته را آوردم. یعنی عکاسی گردشگری، مکان‌های گردشگری را تبدیل به کالا می‌کند. گاهی جایی می‌رویم و انقدر حواسمان معطوف عکس است که اصلا از خود مکان لذت نمی‌بریم. من در صندلی خودم نشستم تصاویر جهان را می‌بینم. انگار در جهان تحرک می‌کنم ولی تحرکم خیالی است. تصاویر دارد من را بمباردمان می‌کند. بمباردمان تصاویر در مقوله گردشگری آن نقشه و پلانی است که در دست رسانه‌هاست‌.


مثلا می‌گوید مسلمان را این‌طور ببین. اگر کسی ریش داشت یعنی این. کله سیاه‌ها چنین رفتاری دارند و... رسانه‌ها به این شکل از قدرت تصاویر استفاده می‌کنند. قضیه عام کردن عکاسی در سفر توسط شرکت کداک را کداکی شدن جامعه و جهان می‌نامند. در این دوران، به هر خانه‌ای در اروپا یک دوربین باکس براونی راه پیدا کرد. کداک برای ترغیب مردم اقدام به تبلیغات گسترده می‌کرد. همین‌طور که در تصویر می‌بینید دوربین‌های کداکی یک دلاری بودند و در تصویر کودکی پنج ساله در حال عکس گرفتن با آن‌هاست. این دوربین شاید ارزشش از راه‌آهن و انقلاب صنعتی بیشتر بود برای تثبیت و دوام عکاسی گردشگری. آمریکا با این اختراع، همه ابداعات انگلستان را پشت سر گذاشت».


از مجازات تا تفریح
جلسه با نمایش تصاویر دیگر ادامه پیدا می‌کند و استاد ستاری قدرت رسانه‌ها در استفاده از تصاویر را با مثالی برای شرکت‌کنندگان توضیح می‌دهد: «در این تصویر، چهره مردی را می‌بینید که تا گردن در خاک فرو رفته است. در پایین این تصویر نوشته شده: "نحوه شکنجه و اعدام فردی که در ایران به دلیل مذهب خود مجازات می‌شود". عکاس هم آنتوان سوریوگین معرفی شده که اطلاعات راجع به موضوع عکس و خود عکاس اشتباه است. این عکس را دانشگاه جرج واشنگتن و موزه و موسسه اسمیتسونین سال 1999 در کتابی فوق‌العاده نفیس چاپ کرده‌اند. کتابی تحت عنوان: "سوریوگین و تصویر شرق". یک استاد ایرانی دانشگاه کلمبیا هم درباره این عکس چنین شرحی نوشته است». دکتر ستاری در ادامه، بر اشتباه بودن این اطلاعات تاکید می‌کند و اینکه عکاس عکس، آقا رضا عکاس‌باشی بوده و این شخص هم یکی از اقوام نزدیک ناصرالدین شاه است و شاه با خودنویسی با جوهر بنفش زیر این عکس که در مجموعه عکس‌های کاخ گلستان قرار دارد توضیح داده که به طنز و شوخی در سفر به ساحل انزلی دستور داده است، این شخص را زیر ماسه‌ها مخفی بکنند تا کمی بخندند. این هنرمند عکاس با توضیح اینکه قرار است در چاپ دوم این کتاب، چنین اشتباه فاحشی اصلاح شود، ادامه می‌دهد: «ببینید مناسبات قدرت و رسانه چکار می‌کنند. ببینید رسانه چطور دارد از تصویر استفاده می‌کند و بعضی مثل آن استاد تمام دانشگاه کلمبیا با اشتباه خود به این ماجرا دامن می‌زنند».
قرن بیست و یکم؛ عصر عکاسی دیجیتال
در قسمت پایانی جلسه، این مدرس و محقق عکاسی به مقایسه عکاسی در قرن بیستم و قرن بیست و یکم می‌پردازد: «وقتی کداکی شدن در جهان رواج یافت، آمریکا برنده برگ دوم خود را در عکاسی گردشگری رو کرد. آن هم ابداع اتومبیل بود. اتومبیل فورد اختراع شد تا خانواده‌ها با یک دوربین کداکی و اتومبیل خود در تعطیلات به دل جاده بزنند. پس بیشترین تولید جاده و اتوبان در آمریکا و آلمان بعد از ابداع اتومبیل فورد در سال 1901 شکل گرفت. این ماحصل عکاسی گردشگری تا قرن بیستم بود. اما قرن  بیست و یکم دوره اینترنتی شدن دیجیتالی شدن و جهانی شدن عکاسی است. در قرن بیستم هر خانواده یک دوربین داشت و الان دوربین دیجیتالی در دست تک‌تک افراد خانواده بوده و عکاسی چند وجهی شده است. زمانی در اوایل قرن بیستم، جهان را از طریق کارت‌پستال‌ها می‌دیدند اما به شکل سیاه و سفید و دو بعدی. الان من اگر بخواهم برج ایفل را ببینم. به اینترنت وصل می‌شوم و از طریق گوگل مپ یرج ایفل را سه بعدی خواهم دید. در قرن بیستم وقتی عکسی می‌گرفتی تا به تصویر برسد نیاز به مستقبل یا آینده داشت. الان تو پای برج ایفل هستی و اگر دوستی آنلاین باشد همان لحظه عکس را می‌بیند. عکاسی به این صورت اوج گرفت اما به شدت مناسبات فوکویی دانش و قدرت بر آن سیطره پیدا کرد».

حس برتر/ مجید بندار مقدم


همیشه با این سخن موافق بوده ام، که با احساس ترین افراد جامعه دل سوزان جامعه اند. این بار سخن صمیمیت، خلاقیت، احساسات خوب عکس و توانایی مثبت عکاس است .
   مهم نیست که ما به چه درجه ای از تفکر رسیده باشیم، مهم آنست که چگونه آن را به مرحله اجرا برسانیم و در واقع حس خود را که متکی بر دیدن خود است به کار گرفته و ارتباطی را که باید با مخاطب برقرار سازیم، بتوانیم خود را به او نزدیک کنیم .
   شما اگر ظاهر زیبا و تمیزی دارید افراد متکی به حس باصره را به سوی خود جلب  می کنید و اگر با لحن آرام و زیبایی سخن می گویید، توجه افراد متکی به حس سامعه به طرف شما جلب می شوند وچنانچه احساسات وهیجانات دیگران را در برخورد تحریک می کنید افراد متکی به حس لامسه را مجذوب خود کرده اید .
   حالا اگر برای عکس خوب تلاش می کنید وهدفی از قبل برای خود طرح ریزی کرده اید، باید بتوانید در هر شرایطی اتکاء خود را به هدف از پیش تعیین شده خود سوق دهید .  بارها دیده ام و خوانده ام عکاسان خوب دنیا با این نوع عکاسی حمایت های عمومی را به خود جلب کرده اند، و خیلی هم در کارشان پیشرفت داشته اند .

   حالا حتماً خواهید گفت، ما که هر چه تلاش کردیم به بن بست خوردیم، واتفاقاً همان کوچه ای که وارد آن شدید و در انتها راهی به جایی نمی برد ذهن را در واقع تقویت کرده است تا مسیر مناسب را پیدا کرده است.

     برای به وجود آوردن یک محرک حسی در خود باید خود و یا آن سوژه را در حالت مورد نظر قرار دهید مثلاً اگر دوست دارید عکس بگیرید که بیننده احساس تنفر نسبت به محیط داشته باشد و یا به عکس با نظری خوش، باید بتوانید رابطه را حسی در خود حل کنید که در واقع هر چه محرک کم نظیرتر باشد، تأثیرش بیشتر است .
   بارها این تجربه را دیده ام که یک عکس خوب باید برخوردار از حس خوب باشد  که توسط عکاس نشان داده شود .
   در خیلی از مواقع بوده که عکاس آگاهانه و یا ناخودآگاه از چنین  موردی سود برده است . درحقیقت این افراد قادرند با زبان غیر شفاهی با عموم مردم رابطة صمیمانه برقرار کنند .
   زمانی که به رنگین کمان نگاه می کنید چه احساسی به شما دست می دهد؟
اگر چه در رنگین کمان تنها چند رنگ اصلی و غیر اصلی را می یابیم که با نظمی شگفت انگیز کنارهم قرار گرفته اند و در واقع نشان گر وحدت رنگهاست . رنگین کمان و بسیاری از چیزهای دیگر محیط زندگی ما، یک محرک حسی اند که در ارتباط با احساسات و هیجانات خاصی قرار دارند .
   به عبارتی ساده با نگاه کردن به رنگین کمان احساساتی مانند:زیبایی، عظمت و لطافت در ما ایجاد می شود .
   محرک حسی که ما آن را عامل اصلی در عکاسی می دانیم می تواند دیدن یک شیء و یا تماس با چیزی باشد . به عبارت دیگر ممکن است آن را ببینیم و یا بشنویم و یا حتی آن را لمس کنیم، در مثال  رنگین کمان با مشاهده کردن به آن محرک، حس خاصی را برانگیخته ایم تا پیام به مغز ارسال شود . و سپس ما آن را ثبت کنیم و انتقال دهیم، جهان پر از محرک های حسی است که تأثیر برخی از آنها عمیق و برخی سطحی است که ما در برابر آنها واکنش نشان می دهیم . یک عکس خوب باید دارای تأثیرات حسی خوبی باشد وتنها عکس برداری  صرف نباشد.