من خود نُخست به پرتگاه برآمدم،/ نقدی بر عکسی از نسرین شاه محمدی / مری قدس
من خود نُخست به پرتگاه برآمدم،
دستان ام مرا به آن جا کشاندند.
چه می کنی؟ تو ای لمسِ شَرور!
نَفَس در گلویم تنگ آمده،
دریچه ات را بگشا،
توان تحمل ات را ندارم.
] شعر: والت ویتمَن [
هنرمند، عکسی کاملا رئال ثبت کرده است از بانویی فَرتوت، با بدنی نَحیف، که دستِ وی نشان از تحلیل رفتنِ
شدید عضلاتِ بدن را دارد، به نحوی که گویی تنها پوستی است کشیده شده بر روی استخوان هایِ بدن.
پاها به سمتِ شکم جمع شده و سر به عقب کشیده شده است.
گاه عضلات اسپاسم می ،» مرگ « طبق نظریه ی علمِ پزشکی، لحظه ی اِحتِضار و دقایقی پیش از فرا رسیدنِ
شوند، دهان باز شده، چشم ها نیمه باز یا باز و سپس بی فروغ می گردند و این یکی از علائم فیزیکی جسمِ
رُخ خواهد داد، همچنین در فِقه اسلامی هم آمده است که در » مرگ « ، آدمی است که پس از دقایقی تا ساعاتی
لحظاتِ مُشرِف به موت، پاها جمع می شوند و دهان نیمه باز می ماند.
دهانِ زنِ، همانند حفره ایی است و با دو حفره ی چشم، با هم دیگر مثلثی ساخته اند که خلاف جهت مثلثِ
بینی است؛ حجمِ سر از چانه تا پیشانی هم همانند مثلثی است که هر سه مثلثِ کج در کادر، نمادِ تزلزل و
دارد از پاهایِ وی با » جان « ناپایداری است و القایِ حسی است عِرفانی؛ حسی از لحظه ایی که به نظر می رسد
فشار، از دهانش خارج می شود تا روح، به رهایی برسد؛ رهایی از کالبدِ رنجور و نیمه خشکِ زن.
چنان اندامِ نحیفِ زن مُچاله گشته است، که تخت برای جثه ی ریزِ وی، بزرگ جلوه می کند.
23
پیراهن روشن با خال های خاکستریِ ریز و ملحفه ی روشن با خال های درشتِ خاکستریِ تیره، یادآور یک
دستیِ البسه و ملحفه ی مراکز درمانی است؛ پتوی پشمی و شیب بالای تخت و میله ی پایینِ تخت چسبیده به
کابینتِ سفید هم گویی گواهی است بر حضورِ زن در مرکزی از مراکزِ درمانی.
3 از پایین کادر مستطیل عمودی را اشغال کرده است و کشیدگی کادر به / سوژه ی در حالِ احتضار، تنها 1
3 بالای آن، در نمایش عروج و پرواز روح موثر واقع شده است؛ گویی بناست / سمت بالا و بویژه فضای خالیِ 2
بزودی روحِ زنِ مُحتَضَر، همراه با گلهای محوِ شبیه به قاصدکِ کاغذ دیواری عَجین گشته و همراه با آن ها
)قاصدک ها( به پرواز در آمده و بالا رود.
عددِ 1 بالایِ سرِ زن، بر روی دیوار، خواه شماره ی تخت باشد در مرکزی درمانی و خواه عددِ روز شمار از رنج و
زجر زن، نمادی شده از 1 دروازه یا 1 طبقه از طبقات بهشت، چنانچه در عرفان آمده.
« حذف رنگ و ارائه عکسِ سیاه و سفید در بیان لحظات مُشرِف به مرگ موفق به کار آمده .
مجموعه (آلبانیایی ها) اثر « یواخیم لادفوژه/ مهدی فاضل
یوآخیم لدفوگد را نمیتوان صرفاً در فهرست عکاسان جنگ یا مستند جای داد. او برخلاف بسیاری از همدورههای خود، به دنبال ثبت درامهایی نیست که «دیدنی»اند، بلکه در پی رؤیتپذیر ساختن چیزیست که معمولاً از چشم میگریزد: اضطرابِ ناپیدا، خشونتِ آرام، و زیباییِ ترکخوردهی یک زندگی در آستانهی فروپاشی یا باززایش
لدفوگد زادهی دانمارک در ۱۹۷۰، عضو سابق آژانس هفت و برندهی جوایز جهانی، بیش از آنکه شاهدی بر لحظههای تاریخی باشد، چیزیست شبیه به یک مزاحم باوقار؛ کسی که آرام وارد صحنه میشود، نگاه میکند، باقی میماند، و بعد تصویری ثبت میکند که نه تنها دیده میشود، بلکه اندکی پس از آن، شروع به زندگی میکند در ذهن، در حافظه، در رویا....
پروژه ی آلبانی اما این خصلتها را به اوج میرساند، آلبانی، نهفقط بهمثابهی جغرافیا، که بهعنوان وضعیت؛ کشوری که تازه از دههها دیکتاتوری و انزوا بیرون آمده، اما هنوز در هذیانِ آزادی، زخمهای بستهنشدهاش را با دندان میخاراند! لدفوگد به سراغ آلبانی رفت نه برای ثبت تصاویر خبری هیجانزده یا جلب توجه رسانهای، بلکه برای زیستن میان مردم و روایت کردن آنچه واقعاً میدید. و این رویکرد، در تکتک قابها پیداست.
لدفوگد با پرهیز از پزهای روایی، ما را در برابر چیزی قرار میدهد که میتوان «واقعیتِ بدون کرامت» نامید! واقعیتی که در آن هیچچیز برای چشم مهیا نشده، اما البته همهچیز برای اندیشیدن آماده است.او نه اکسپرسیونیست است، نه واقعگرا؛ بلکه چیزیست میانه ی این دو: کسی که شکل واقعیت را نمیپیچاند، اما به ما نشان میدهد که خود واقعیت، ذاتاً کج و معوج است. در عکس های او، گاه، آنچه نمیبینیم، همانقدر مهم است که آنچه میبینیم....او استاد «فقدانهای گویا»ست.
آنچه پروژهی آلبانی را از یک مستندنگاری صرف فراتر میبرد، توانایی عکاس در شکل دادن به تصویری تاریخیست اما نه از لحظهای خاص دفاع میکند، نه گذشتهای را تجلیل مینماید!آلبانی لدفوگد، آلبانیایست که نه قهرمان دارد و نه ضدقهرمان؛ فقط انسانهایی دارد که در گوشههای خاکستری زندگی، ماندهاند! نه تماماً زنده، نه هنوز مرده!!
در مورد شباهتهای میان آثار یوآخیم لدفوگد و جیمز نچوی، میتوان به وضوح مولفه هایی را دید:هر دو درگیری جدی با مستندسازی رنج انسانی دارند، هر دو کادربندیهای عمیقاً دراماتیک و انسانی دارند، و هر دو تلاش میکنند در میان ویرانی و آشوب، کرامت انسانی را به تصویر بکشند. استفاده از لحظههای گذرا، ترکیببندیهای پویا و پرتنش، و نگاه به چهرههایی که در میانهی فقدان، نوعی عظمت درونی را فریاد میزنند، در کار هر دو دیده میشود.
آیا لدفوگد از نچوی تأثیر پذیرفته یا نه؟، به صورت قطعی نمیتوان گفتبا توجه به تاریخ ورود به عرصهی بینالمللی، نچوی چندین سال پیشتر از لدفوگد فعالیت حرفهایاش را آغاز کرده و از دههی 1980 میلادی بهعنوان یکی از ستونهای فتوژورنالیسم جهان شناخته شده است. درحالیکه لدفوگد در اواخر دههی ۹۰ در سطح جهانی مطرح شد و سال ۲۰۰۴ به آژانس هفت پیوست. پس از لحاظ زمانی میتوان گفت که امکان تأثیرپذیری لدفوگد از نچوی وجود دارد.
اما تفاوتهای ظریفی نیز میان این دو وجود دارد:
نچوی در فرم بسیار متأثر از رویکرد کلاسیک و حماسی فتوژورنالیسم است؛ نگاهش غالباً درگیر نوعی حماسهی تراژدیست. لدفوگد اما گاهی از همین نگاه فاصله میگیرد و به سمت بیان شخصیتر و گاه شاعرانهتر متمایل میشود، حتی در دل سوژههایی که تلخ و سخت هستند، گاهی چیزی از زیبایی یا نرمی بصری به چشم میخورد.به زبان دیگر، اگر نچوی جهان را چون صحنهای تراژیک و مقدر مینگرد، لدفوگد گاه نگاه را در جزئیات انسانی، در روزمرّگیِ جنگ، متوقف میکند!
پس شاید بتوان گفت: از منظر تاریخی، شاید لدفوگد به نوعی از نچوی تأثیر پذیرفته باشد؛ اما این تأثیر، اگر هم باشد، به تقلید یا تکرار منتهی نشده و شکل شخصی و مستقل خود را یافته است.بهویژه پروژهی آلبانی نمونهای عالیست از این استقلال: در آن پروژه، لدفوگد تراژدی را از عرش حماسی پایین میکشد و در کوچهها، نگاه کودکان، بوی حیوانات، و مه بارانی مینشاند. نچوی شاید در آن موقعیت، عکسهایی حماسیتر و خشونتبارتر میگرفت، اما لدفوگد جهان را از گوشهی چشم یک پسرک یا در زیر نایلون یک گاوچران زیر باران تصویر میکند. در نهایت، هر دو عکاس، در راهی مشترک اما با لحنهایی متفاوت قدم زدهاند. و این تفاوتِ لحن، تفاوتِ جهانبینیشان را نیز بازتاب میدهد.
شاید در نهایت، آنچه لدفوگد را از بسیاری از عکاسان همدورهاش متمایز میسازد، نه نوع دوربین یا تکنیکش، بلکه «نحوهی بودن» اوست؛ حضوری که نه مداخله میکند، نه قضاوت؛ فقط میبیند، و با آن دیدن، به ما امکان میدهد تا بار دیگر ببینیم. در جهانی که مملو از روایتهای آماده، تفاسیر تکراری و نگاههای مصرفی است، لدفوگد ما را به تماشایی دعوت میکند که نه برای دانستن، که برای اندیشیدن است. او یادآور میشود که در جهانی چنین پُر از فریاد و تصویر، هنوز هم میتوان با سکوت و نگاه، ثبت کرد؛ حقیقتی را که اگرچه آرام است، اما همچون باران بر پنجره، دیرتر فراموش میشود.
وجدان بیدار عکاس
نقدی بر مجموعه (آلبانیایی ها) اثر « یواخیم لادفوژه » / امیر حاجی عباسی
عکس سیاه و سفید ، که درآن نمای نزدیکی از یک خودرو دیده می شود. پنجره ی سمت راست که کاملا در تیرگی فرو رفته ، قابی شده ، برای جای گرفتن زن و کودکی که در بغل دارد.کودک خردسال در حالیکه پستانک در دهان دارد ،با ابروهای در هم رفته به روبرویش خیره شده است، مادر با دست راست کودک را بر سینه اش می فشارد و با دست چپ اشکی که بر گونه دارد را پاک میکند.حلقه ای که در انگشت وسط دست زن قرار دارد ارتباط برقرار می کند با پنجره ی دیگر خودرو که با ستون بین دو دَر از هم جدا شده است. در قاب سمت چپ که به وضوح روشنتر از پنجره ی قبلی است مردی دیده میشود که با دست چپ پیشانی اش را گرفته و دست راستش فرمان خودرو را احاطه کرده ، به آن تکیه داده است و سر به زیر دارد . در انعکاس های شیشه ی جلوی خودرو، آسمان ابری ، کوه ، چپر و گوشی تلفن به همراه سیم حلقوی ان که بصورت معلق رها شده است دیده میشود.
عکس مشروح یک قطعه از مجموعه ی آلبانیایی Albanians از یوآخیم لاد فوژه Joachim Ladefoged است. عکاس با کپشنی که برای این عکس نوشته آن را اینگونه شرح میدهد
««پناهندگان آلبانی الاصل کوزوویی اردوگاه کوکز آلبانی ، در آوریل سال 1999 تلاش می کنند تا درب خودروی کمک رسانی را برای به دست آوردن نان بگشایند . پس از فروپاشی اقتصاد البانی در سال 1997 ، غارت و اختلاف قومی در کوزوو، منجر به خروج 850000 نفر، آلبانی تبار استان جنوبی صربستان برای حفظ جان شان به کشور آلبانی شد .اما بازگشت آنها در سال 1999 همراه بود با انتقام گیری شدید از صرب هایی که فجایعی هولناک را در کوزوو بوجود آورده بودند.»
مجموعه عکس آلبانی لاد فوژه به شکل خوبی این اتفاقات و شرایط را به رخ کشیده است. اما این عکس به تنهایی، با تمام جزییاتی که در آن دیده میشود ، درد و رنج عظیمی که طی این حدود سه سال بر این مردم حاکم بوده را به بهترین شکل ممکن بازگو میکند
این اثر به صورتی نمادین روایتگر مردانیست که برای حضور در جبهه ی آزادیبخش کوزوو KLA مجبور به ترک خانواده بودند و بعد از سال ها دوری ، تنها ، ردپایی از آنان در گورهای دسته جمعی پیدا می شد،فرزندان خردسالی که گاهی اوقات برای تفریح هدف تیر تک تیراندازان صرب قرار میگرفتند و زنانیکه علاوه بر تحمل سختی دوری از خانواده و همسر در بسیاری از موارد مورد تجاوز وحشیانه و دسته جمعی قرار میگرفتند
محنت و مشقت این قوم ، از این جا ماندگی و از آنجا راندگی بود آن ها به علت آلبانی الاصل بودن در سرزمین خودشان مورد ستم قرار گرفته و هنگامیکه به آلبانی گریختند با کشوری مواجه شدند ، که بعد از سقوط هرم قدرت در کشور های کمونیستی ، دچار هرج و مرج ، چرخه ی جنگ داخلی بین باندهای فساد ، انبوه سلاح های به سرقت رفته از پادگان های ارتش ،تنش های قومی و بزرگترین مهاجرت ، بعد از جنگ جهانی دوم شده بود
منطقه ی بالکان در اروپای شرقی بسیار زیبا و منحصر به فرد است وتنها کشور اروپایی عضو سازمان اتحادیه ی کشور های مسلمان جهان (آلبانی با بیش از 70 درصد مسلمان ) را در خود جا داده است . منطقه ای بسیار استراتژیک که در طول تاریخ همواره آبستن حوادث بسیارزیادی بوده است.آتش جنگ جهانی اول از آنجا برافروخته شد و هنوز هم در سایه ی اختلافات قومی همچون آتشی زیز خاکستر منتظر جرقه ایست تا بار دیگر اروپا را دچار بحران کند
عکس های این مجموعه بدون شک یک گزارش کامل از مردمی است که با این رخداد تلخ دست به گریبان بوده اند و سعی دارد علاوه بر گزارش ، با کپشنی که برای هر عکس نوشته، ابژه ی مورد نظرش را به مخاطب تحمیل کند.عکس های لاد فوزه مبتنی بر واقعیت است و هیچگاه صحنه ای را بازساری نکرده است . اما هیچگاه در آثارش فرم و محتوا چربشی بر هم ندارند و همین مقوله باعث جذابیت بیشتر کارهای او شده است.جسارت عکاسانی همچون لاد فوژه برای پوشش خبری این حوادث تاسف برانگیز در حالیکه طبق معمول توسط مافیای رسانه ای در دنیا به این دقت و وسعت پوشش داده نمیشد بسیار تحسین برانگیز است و حاکی، از وجدان بیدار و روح آزاد او دارد
اما نقطه ضعف اساسی این مجموعه ، زمینه ی درونی عکس هاست ، استقلال آن ها و نبود یک موتیف قوی. بنابراین ، تنها یک زمینه ی بیرونی قوی به همراه مقدمه و زیر نویس ، آنرا قابل بررسی و ارایه میکند و این زمینه ی بیرونی چیزی نیست جز کتاب که لادفوژه با هوشمندی نسبت به آن همت گماشته است
کتاب (Albanians) حاصل کار او از سال 1997 تا 1999 بوده و افتخاری بزرگ برای او محسوب میشود.
نقدی بر مجموعه عکس های آلبانیایی ها/اثر لادفوگد / ابوالفتح یوسفی
عکس هایی که می خواهم در باره اشان بنویسم عکس هایی است که مستقیما به روابط انسانی آدم ها ئر عصر حاضر می پردازد که توسط دوربین یوآخیم لادفوگد عکاس دانمارکی ثبت شده اند . و در کتابی با عنوان آلبانییایی ها به چاپ رسیده .
لادفوگد از طریق این تصاویر، داستانهایی از امید، ناامیدی، تلاش، سازگاری، بقا ، اندوه، تحمل غم، روبرو شدن با واقعیت تلخ از دست دادن عزیزان، مرگ نابهنگام، شوک جنگ، احساسات اشک آلود، تلخی های بی پایان از زندگی مردم گرفتار در یک جنگ ، اشک،آه،حسرت،حرمان،بی کسی،تنها شدن، ناچاری و نابودی یک سرزمین و یک نسل را روایت میکند. او سعی دارد با استفاده از زبان بصری، بیننده را در تجربههای مردم آلبانی شریک کند.
در این پروژه، لادفوگد با همدلی و احترام با یک دیدگاه انساندوستانه با سوژههای خود برخورد میکند. او به دنبال نشان دادن انسانیت و کرامت مردم آلبانی است و از کلیشهها و تصاویر منفی دوری میکند.
لادفوگد از تصاویر دقیق برای نشان دادن احساسات افراد استفاده میکند. این تصاویر اغلب در محیطگرفته شدهاند و به بیننده اجازه میدهند تا با سوژهها ارتباط برقرار کند.همچنین او به جزئیات محیطی مانند خانهها، مزارع، محیط زندگی و شهر و مناظر طبیعی توجه زیادی دارد. این جزئیات به بیننده کمک میکنند تا زمینه و بستر زندگی مردم آلبانی را بهتر درک کند.
در ابتدا اشاره ای دارم به تصویری از پاک کردن اشک های زن و مردی نشسته در یک اتومبیل با بچه ای در بغل که از هفت دنیا آزاد است و خیره به لنز یوآخیم نگاه می کند و سایه لوله تفنگی از پشت شیشه به سمت او نشانه رفته است.
یا غم و اندوه دنیای خراب شده در عکسی دیگر که بر سر نوجوانی که چشم های خود را احتمالا از دست داده و با چشم بند و بدن پر از آثار زخم و جنگ روی تخت اتاقی زیر سرم از هوش رفته است.
یا خانواده ای که بر سر جنازه مردی که سر او باند پیچی شده شیون می کنند و در اندوه بی پایان از دست دادن او سنگینی غم را با هم تقسیم می کنند و بوسه پسر بر گونه مادر او را اندکی تسلی می باشد.
و یا در تصویری دیگر که از غش کردن زنی در میان جمعیت که احتمالا با شنیدن خبر از دست دادن همه وجودش یعنی عزیزانش تاب و تحمل ماندن در این صحنه را از دست داده و دیگران او را در تاب آوری کمک می کنند و یا گوشه دیگری از همین تصویر نشان از تکرار همین واقعه برای افراد دیگری هم دارد.
بی خانمان شدن و زیر سقف پلاستیکی زندگی کردن و همزمان زندگی شاد کودک زیر این سقف در کمال نا آگاهی از رخدادهای دور و برش و زندگی سخت بقیه اعضا خانواده و سایر خانواده ها در فضایی حزن انگیز و غمبار که در تصویر دیگر به ثبت رسیده اند.
تصویر نوجوانی با گوشه دستش یا لباسش اشک از چشم های گریانش پاک می کند و جنازه عزیزش را در پشت وانت با کادری خلاقانه همراهی می کند و عکاس با انتخاب فاصله کانونی مناسب و سرعت شاتر مناسب حس حرکت و اندوه را چقدر با شکوه نشان میدهد.
و همچنین با دیدن انعکاس چشم تاریخ در قاب شیشه ای که سربازان جنگی را می بیند که بالاخره از کادر خارج خواهند شد و سرانجام به امید صلح و زندگی و امید است ،
لادفوگد، علاوه بر شهرت به عنوان عکاس خبری و عکاس جنگ ، عکاس و هنرمندی است که بیشتر به خاطر پروژههای مستند بلندمدت و متمرکز بر موضوعات اجتماعی و فرهنگی شناخته میشود. آثار او اغلب به بررسی روابط بین انسان و محیط، قدرت و سیاست، و مسائل مربوط به هویت و تعلق میپردازد. او در کارهایش از رویکردی دقیق و پژوهشمحور استفاده میکند و سعی دارد تصاویر را به عنوان ابزاری برای روایت داستانها و ایجاد درک عمیقتر از جهان به کار گیرد.
پروژه عکاسی "آلبانیایی ها" (Albanians) در واقع مستقیماً به جنگ اشاره ندارد، بلکه به بررسی زندگی روزمره مردم آلبانی پس از فروپاشی نظام کمونیستی در دوران گذار و تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و در بستر جنگ میپردازد.تمرکز بر زندگی روزمره از ویژگیهای اصلی این پروژه لادفوگد است و او به جای تمرکز بر رویدادهای خاص یا چهرههای سیاسی، به زندگی عادی مردم، خانوادهها، جوانان، کارگران و کشاورزان در آلبانی میپردازد. او سعی میکند از طریق تصاویر، نشان دهد که مردم چگونه با چالشهای پس از جنگ روبرو میشوند.
«چشمانداز گمشده» تحلیلی بر عکسی از مسعود خرم
این تصویر هم از نظر فنی و هم از نظر محتوایی حرفهای زیادی برای گفتن داره. در قاب این تصویر، کودکی از دلِ خاک و رنج، میان چادری تیره و دنیایی ناپیدا ایستاده است.
نه تنها ایستاده، که با غرور به سقف ناپایدار زندگیاش تکیه داده؛ گویی امید را با دستان کوچکش نگه داشته است. این عکس بخشی از روایت نادیدهی مهاجران بلوچ در حاشیهی مشهد است؛ کودکانی که سهمشان از آینده، بیشتر انتظار است تا انتخاب.
با تکنیکی که در آن رنگها بهتدریج خاموش شدهاند، قصد آن است که واقعیتی تلخ اما شریف به چشم مخاطب بنشیند . این عکس که توسط مسعود خرم از عکاسان پیشکسوت مشهدی گرفته شده ، صرفاً یک پرتره نیست؛ بلکه یک روایت است. روایتی از کودک مهاجری که بهجای نشستن سر کلاس، پای چادری در حاشیه شهر ایستاده است. استفاده از رنگهای خنثی و خاکی، تداعیگر محیطی خشک، محروم و در عین حال آشناست، محیطی که در عین فقر، غنای فرهنگی خاصی دارد.
حضور چادر، وضعیت لباس و طنابی که از پایین کادر رد شده، همگی اشارههایی ظریفاند به شرایط معیشتی این کودکان دارد. نوع ایستادن کودک، نگاه مصمم، و حالت دستش که پارچه سقف را گرفته، ناخودآگاه حس استقامت و استقلال را به بیننده منتقل میکند. عکس با پرسپکتیو مستقیم گرفته شده و زاویه دوربین در سطح چشمان کودک قرار دارد که باعث ایجاد حس همسطحی و نزدیکی عاطفی با سوژه میشود. این انتخاب باعث میشود بیننده مستقیماً با کودک ارتباط برقرار کند و خود را در موقعیت او تصور کند. ترکیببندی عکس از قانون یکسوم پیروی نمیکند به صورت کلاسیک، اما با این حال، ترکیب خاصی شکل گرفته که تمرکز را روی سوژه نگه میدارد. دست کودک که بالای قاب را گرفته، عملاً خط دید بیننده را به سقف چادر میبرد و دوباره به صورت او بازمیگرداند. این حرکت چشم در قاب باعث پویایی میشود. مسعود در این عکس از تکنیکی استفاده کرده که به desaturation selective یا desaturation جزئی شناخته میشه . پسزمینه و بخشهایی از لباسها تا حدی بیرنگ و یا سیاهوسفید شدهاند، اما رنگهایی مثل آبی تیره و قهوهای همچنان در بخشهایی از لباس سوژه حفظ شدهاند. این تکنیک باعث میشود کودک بیشتر از پسزمینه جدا شود و در عین حال، حس سردی، سختی، و فقر محیطی حفظ شود.
این نوع رنگپردازی یادآور آثار استیو مککَری (Steve McCurry) و یا رضا دقتی است که در مستند نگاری عکاسی از کودکان تلاش وافری داشته اند بهویژه در پروژههای مستندنگارانهاش از مناطق جنگزده یا محروم. اما در اینجا بهجای رنگهای اشباعشده، رنگها خنثیتر شدهاند که خود یک انتخاب آگاهانه است برای بازتاب واقعیت تلخ و بدون روتوش زندگی حاشیهنشینان .لباسهای کودک، موهای فر و حالت ایستادنش، همگی نوعی مقاومت و غرور خاموش را منتقل میکنند. نگاه او به دوردست است، نه به لنز دوربین. این نگاه میتواند به عنوان نمادی از آیندهای مبهم، انتظار یا شاید آرزویی برای رهایی تعبیر شود. نور طبیعی در عکس استفاده شده و از جهت بالای سوژه میآید، ولی به خاطر رنگ تیرهی چادر، پسزمینه نسبتاً تاریکتر دیده میشود. این تضاد نور باعث میشود صورت کودک برجستهتر شود. نور نرم و یکنواخت است، بدون سایههای شدید که نشانه زمان عکاسی در ساعات طلایی یا هوای ابری است.این تصویر، دعوتی است به دیدن. به دیدن آنهایی که همیشه در حاشیه قابها ایستادهاند.
ممنون مسعود جان که با هنر، صدای آدمهایی شدی که معمولاً شنیده نمیشن.
مسابقه جهانی عکس مطبوعاتی (World
Press Photo Contest) یکی از معتبرترین رقابتهای عکاسی خبری و مستند در
جهان است که هر ساله توسط بنیاد World Press Photo در آمستردام، هلند
برگزار میشود. این مسابقه به منظور شناسایی و تقدیر از بهترین آثار عکاسی
خبری و مستند تولید شده در سال گذشته برگزار میگردد.
در ادامه منتخبی از عکس های این نمایشگاه را می بینید .
هائیتی با موج بیسابقهای از خشونت گروههای تبهکار دستوپنجه نرم میکند. از زمان ترور رئیسجمهور موئیز در سال ۲۰۲۱، گروههای مسلح بهسرعت گسترش یافته و خشونت شدت گرفته است. حدود ۳۰۰ گروه مجرمانه در کشور فعال هستند و بر مناطقی که ۲.۷ میلیون هائیتیایی در آن زندگی میکنند، تسلط دارند. خشونت باندها، که به سطح درگیریهای مناطق جنگی رسیده، شامل قتل، ناپدید شدن اجباری، شکنجه، آتشسوزی عمدی و خشونت جنسی سیستماتیک، بهویژه علیه زنان و کودکان، است. این بحران ریشهای عمیق در گذشته استعماری هائیتی، بردهداری و بدهی فلجکننده استقلال دارد که توسط فرانسه تحمیل شد و نابرابریهای بلندمدت را تشدید کرد. این پروژه، که توسط یکی از ساکنان پورتو پرنس عکاسی شده، جنبه انسانی این بحران را فراتر از آمار و ارقام به تصویر میکشد.
این پروژه سفرهای پرمخاطره مهاجرانی را مستند میکند که از داریِن گَپ عبور میکنند؛ منطقهای ۱۰۰ کیلومتری از جنگلهای انبوه که کلمبیا را به پاناما متصل میکند.
از سال ۲۰۲۱ تاکنون، بیش از یک میلیون نفر از این مسیر عبور کردهاند. آنها از ملیتهای گوناگونی هستند:
افغانها که از حکومت طالبان گریختهاند،
ونزوئلاییها که به دنبال پناه از فروپاشی اقتصادی هستند،
چینیها که از استبداد فرار کردهاند،
و بسیاری دیگر که رؤیای زندگی بهتر را در سر دارند.
اما این مسیر پر از خطر است:
رودخانههای خروشان،
زمینهای سخت و ناهموار،
و تهدید همیشگی خشونت و استثمار.
بسیاری هرگز به مقصد نمیرسند. آنهایی که موفق میشوند، تازه در آغاز سفری دشوارتر از آمریکای مرکزی و مکزیک به سمت ایالات متحده قرار میگیرند.
|
دو مورد از قدیمیترین و معتبرترین باشگاههای فوتبال برزیل در ورزشگاه مِس مونومنتال در بوئنوس آیرس، آرژانتین برای فینال جام لیبرتادورس کونمبول (CONMEBOL Libertadores) به مصاف یکدیگر رفتند. بوتافوگو، تیمی که پیش از این هرگز این جام را نبرده بود، با نتیجه ۳-۱ رقیب خود اتلتیکو مینیرو را شکست داد. هزاران هوادار بوتافوگو که این مسابقه را از طریق صفحهنمایشهای ورزشگاه نیلتون سانتوس، ورزشگاه خانگی این تیم در ریو دو ژانیرو، برزیل تماشا میکردند، پیروزی تاریخی تیمشان را جشن گرفتند.
بین آوریل تا ژوئن ۲۰۲۴، بارندگی بیسابقه در ایالت ریو گرانده دو سول، برزیل منجر به بدترین سیل در تاریخ این منطقه شد. بیش از نیممیلیون نفر آواره شدند و بیش از ۱۸۳ نفر جان باختند.
به گفته دانشمندان، تغییرات اقلیمی – که عمدتاً ناشی از سوزاندن سوختهای فسیلی، از جمله سوختهای مورد استفاده در سفرهای هوایی است – تقریباً به طور قطع شدت این سیلها را افزایش داده است.
در بستر بحران جهانی اقلیم، این تصویر از یک هواپیما معلق میان آسمان و آب به نمادی شوم و هشداردهنده تبدیل میشود.
در سال ۲۰۲۳، ماریا کورینا ماچادو در انتخابات مقدماتی مخالفان پیروز شد تا در انتخابات ریاستجمهوری با نیکلاس مادورو رقابت کند، اما مقامات ونزوئلا پس از آن او را از نامزدی محروم کردند.
در نتیجه، او از ادموندو گونزالس اوروتیا، سفیر پیشین، به عنوان نامزد مخالفان حمایت کرد و کارزار انتخاباتی او را در سراسر کشور رهبری کرد.
پس از انتخابات، مقامات مادورو را برنده اعلام کردند، اما مخالفان نتایج را به چالش کشیدند و به آمارهایی اشاره کردند که نشان میداد گونزالس پیروز شده است.
ادعاهای تخلف انتخاباتی باعث شد که بسیاری از کشورها مشروعیت نتیجه انتخابات را زیر سوال ببرند.
با وجود این، مادورو در قدرت باقی ماند و گونزالس به تبعید مجبور شد، در حالی که ماچادو همچنان در خفا به عنوان رهبر اپوزیسیون و چهرهای کلیدی در تلاش برای تغییرات سیاسی باقی مانده است.
کولبران (باربران مرزی) کالاهایی مانند لوازم خانگی، تلفنهای همراه و پوشاک را بر دوش خود از عراق و ترکیه به کردستان ایران منتقل میکنند.
دولت ایران واردات بسیاری از این کالاها را ممنوع کرده است تا از تولید داخلی حمایت کند و در مواجهه با تحریمهای غربی، ارز خارجی را حفظ کند.
دههها حاشیهنشینی و تبعیض علیه کردها باعث بیکاری گسترده در این منطقه شده و بسیاری را به کولبری سوق داده است. افزون بر این، بسیاری از کولبران، این کار را مشروع میدانند، زیرا خود را با کردهای آن سوی مرزهای ملی که به رسمیت نمیشناسند، همبسته میبینند.
با این حال، کولبران با خطر مرگبار تیراندازی توسط نیروهای امنیتی و گشتهای مرزی ایران روبهرو هستند.
در ژوئیه ۲۰۲۴، اعتراض دانشجویی علیه سهمیهبندی محدودکننده مشاغل دولتی به یک قیام گسترده علیه دولتی متهم به بازداشتهای غیرقانونی، ناپدیدسازیهای اجباری و سرکوب گسترده مخالفان تبدیل شد.
این ناآرامیها در بحبوحه مبارزات برای انتخابات عادلانه و قانون امنیت سایبری بحثبرانگیزی که آزادی بیان را تهدید میکرد، رخ داد.
اگرچه اعتراضات در ابتدا مسالمتآمیز بود، اما پس از سرکوب شدید معترضان توسط نیروهای دولتی و شبهنظامیان حامی حکومت، اوضاع به خشونت کشیده شد. در این سرکوبها دستکم ۱,۴۰۰ نفر کشته شدند.
تا اوت ۲۰۲۴، رژیم سقوط کرد. شیخ حسینه، نخستوزیر، استعفا داد و به تبعید رفت، و ژنرال واکر-اوز-زمان، فرمانده ارتش، تشکیل یک دولت موقت را اعلام کرد.
اسرائیل در طول سال ۲۰۲۴ به جنگ در غزه ادامه داد و بخش بزرگی از این منطقه را ویران کرد.
بر اساس گزارش سازمان ملل:
بیش از ۶۰٪ از خانهها تخریب شدهاند،
۹۵٪ از بیمارستانها از کار افتادهاند،
نزدیک به دو میلیون نفر آواره شدهاند،
مردم با کمبود شدید غذا، آب آشامیدنی سالم و دارو، ناشی از محدودیتهای اسرائیل، دستوپنجه نرم میکنند.
با توجه به ممنوعیت ورود خبرنگاران بینالمللی به غزه، عکاسان محلی با به خطر انداختن جان خود، این جنگ را مستند کردهاند.
یکی از این عکاسان، که خود نیز اعضای خانوادهاش را از دست داده است، میگوید:
"هر بار که از خانهای ویرانشده عکس میگیرم، خانه خودم را به یاد میآورم. هر بار که زخمیها و شهدا را از زیر آوار بیرون میکشند، پدر و خواهر و برادرهایم را به خاطر میآورم."
مسابقه جهانی عکس مطبوعاتی (World Press Photo Contest) یکی از معتبرترین رقابتهای عکاسی خبری و مستند در جهان است که هر ساله توسط بنیاد World Press Photo در آمستردام، هلند برگزار میشود. این مسابقه به منظور شناسایی و تقدیر از بهترین آثار عکاسی خبری و مستند تولید شده در سال گذشته برگزار میگردد.
در ادامه منتخبی از عکس های این نمایشگاه را می بینید .
در سال ۲۰۱۷، چینزیا کانری مستندسازی تجربیات زنان اریترهای را که از حکومت سرکوبگر اریتره فرار میکردند، آغاز کرد. با آغاز جنگ در منطقه تیگرای در شمال اتیوپی در سال ۲۰۲۰، دامنه کار او گسترش یافت و شامل روایتهای زنان تیگرایی شد که از تهاجم مسلحانه گریختهاند.
هر دو گروه هدف خشونت جنسی سیستماتیک—از جمله تجاوز، تیراندازی و شکنجه—قرار گرفتهاند؛ خشونتی که به دلیل انگ اجتماعی، امکانات درمانی محدود و دسترسی اندک روزنامهنگاران، در رسانههای خبری به اندازه کافی منعکس نشده است.
با تقویت صدای بازماندگان، این پروژه تابآوری را نه بهعنوان یک ویژگی فردی، بلکه بهعنوان چالشی پیچیده و جمعی در برابر درد، تروما و فقدان بازتصور میکند.
در سال ۲۰۲۴، خزانهداری ملی کنیا پیشنهاد افزایش مالیات بر کالاهای روزمره را مطرح کرد تا درآمد اضافی ایجاد کرده و از فشار بدهی سنگین کنیا بکاهد. این لایحه با موجی از اعتراضات روبهرو شد که جوانان کنیایی، با سازماندهی گسترده در شبکههای اجتماعی، رهبری آن را بر عهده داشتند.
در ۲۵ ژوئن، معترضان به پارلمان یورش بردند و با نیروهای پلیس درگیر شدند؛ بسیاری کشته یا ربوده شدند و صدها نفر زخمی شدند. اگرچه رئیسجمهور ویلیام روتو این لایحه را پس گرفت، اعتراضات در سال ۲۰۲۵ نیز ادامه یافت، زیرا خشم عمومی از مشکلات اقتصادی، فساد، خشونت پلیس و بیاعتمادی به طبقه سیاسی همچنان پابرجاست.
در سراسر کنیا، جوانان به نیرویی پیشرو تبدیل شدهاند و خواستار پاسخگویی و اصلاحات اساسی هستند.
گابریل مدینا در رقابت خود امتیاز تقریباً کامل ۹.۹ را کسب کرد و در نهایت مدال برنز را از آن خود کرد، در حالی که مدال طلا به کائولی واست از فرانسه رسید. این عکس بهطور گسترده در فضای مجازی منتشر شد و تنها در صفحه اینستاگرام مدینا بیش از ۹.۵ میلیون لایک دریافت کرد.
موجسواری برای نخستین بار در المپیک ۲۰۲۰ توکیو به عنوان یک رشته رسمی حضور یافت. در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، این رقابتها در فاصلهای نزدیک به ۲۶,۰۰۰ کیلومتری از فرانسه، در تاهیتی در پلینزی فرانسه، منطقهای نیمهخودمختار که به خاطر موجهای چالشبرانگیزش شهرت دارد، برگزار شد.
این سرباز در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲، دو روز پیش از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین، به اجبار برای جنگ در «جمهوری» جداییطلب دونتسک، که تحت حمایت روسیه است، اعزام شد.
مدتی بعد، روسیه این منطقه را بهطور یکجانبه ضمیمه کرد و نیروی شبهنظامی که او را به خدمت گرفته بود، در یکی از واحدهای ارتش روسیه ادغام شد.
روسیه بخشهای وسیعی از شرق اوکراین را اشغال کرده است و شهر باخموت شاهد برخی از خونبارترین نبردهای این جنگ بوده است.
شهروندان در سراسر گرجستان در نوامبر ۲۰۲۴ به خیابانها آمدند، پس از آنکه نخستوزیر ایراکلی کوباخیدزه اعلام کرد که مذاکرات برای پیوستن به اتحادیه اروپا به مدت چهار سال به حالت تعلیق درخواهد آمد. این تصمیم در پی رد انتخابات اخیر گرجستان توسط پارلمان اروپا، به دلیل ادعاهایی درباره تقلب در رأیگیری، اتخاذ شد.
در پایتخت، تفلیس، هزاران نفر دست به تظاهرات زدند و درگیریهایی میان پلیس و معترضان در مقابل ساختمان پارلمان رخ داد.
اعتراضات همچنان ادامه یافت، با وجود سرکوب شدید مخالفان از سوی دولت در اواخر دسامبر، زمانی که قانونی تصویب شد که حتی اقدامات نمادین اعتراضی، مانند نصب برچسبهای اعتراضی در اماکن عمومی، را جرم تلقی میکرد.
در سال ۲۰۲۲، رئیسجمهور السالوادور، نایب بوکله، و مجلس قانونگذاری این کشور قانونی را تصویب کردند که «وضعیت اضطراری» اعلام میکرد و حقوق شهروندان السالوادور در زمینه آزادی تجمع، حریم خصوصی ارتباطات و دادرسی عادلانه را محدود میساخت. این اقدام موقتی، که با هدف مهار خشونت باندهای تبهکار و کاهش نرخ بالای قتل در السالوادور طراحی شده بود، تا مارس ۲۰۲۵، ۳۵ بار تمدید شده و این کشور را به سرزمینی تبدیل کرده که در آن حبس گسترده به یک هنجار تبدیل شده است.
زندانهای السالوادور بهشدت شلوغ شدهاند و گزارشهایی از بدرفتاریهای غیرانسانی، خدمات پزشکی ضعیف، خشونت و قتل در آنها بهوفور منتشر میشود. این پروژه بر داستانهای افراد و خانوادههای آسیبدیده تمرکز دارد تا مبارزات شخصی پشت سیاستهای عمومی را به تصویر بکشد.
سوءقصد به دونالد ترامپ و پوشش رسانهای پس از آن، نقطه عطفی در کارزار انتخاباتی ریاستجمهوری تلقی میشود که نهتنها انتخابات پیشرو، بلکه آینده سیاسی ایالات متحده را شکل خواهد داد. اندکی پس از تیراندازی، نامزد جمهوریخواه انتخابات ۲۰۲۴ با لحنی سرسختانه فریاد زد: «بجنگ، بجنگ، بجنگ!» در حالی که از صحنه خارج میشد. قابلتوجه است که این تصویر، که چند ثانیه بعد ثبت شد، لحظهای نادر و صادقانه از شکنندگی را نشان میدهد، آنهم در کارزاری که بر سرزندگی و قدرت تأکید داشت.
مهاجرت غیرقانونی از چین به ایالات متحده در سالهای اخیر بهشدت افزایش یافته است که دلایل متعددی از جمله بحران اقتصادی چین و زیانهای مالی ناشی از سیاستهای سختگیرانه «صفر کووید» در این امر نقش داشتهاند. علاوه بر این، ویدئوهای آموزشی در شبکههای اجتماعی چینی که نحوه عبور از مرز را نشان میدهند، افراد را به مهاجرت ترغیب میکنند. این تصویر، که هم فراواقعی و هم صمیمی به نظر میرسد، پیچیدگیهای واقعیت مهاجرت در مرز را به تصویر میکشد—موضوعی که اغلب در گفتمان عمومی ایالات متحده سادهسازی شده و جنبهای سیاسی به خود میگیرد.
مسابقه جهانی عکس مطبوعاتی (World Press Photo Contest) یکی از معتبرترین رقابتهای عکاسی خبری و مستند در جهان است که هر ساله توسط بنیاد World Press Photo در آمستردام، هلند برگزار میشود. این مسابقه به منظور شناسایی و تقدیر از بهترین آثار عکاسی خبری و مستند تولید شده در سال گذشته برگزار میگردد.
برگزارکنندهی مسابقه عکس مطبوعاتی جهان (World Press Photo Contest)، بنیاد World Press Photo است که یک سازمان مستقل و غیرانتفاعی مستقر در آمستردام، هلند میباشد.
World Press Photo در سال ۱۹۵۵ توسط گروهی از عکاسان خبری هلندی تأسیس شد. هدف اصلی این بنیاد، حمایت از روزنامهنگاری بصری مستقل و ترویج آزادی بیان از طریق عکاسی مستند و خبری است.
فعالیتهای اصلی بنیاد:
✅ برگزاری مسابقه سالانه عکس مطبوعاتی جهان: این مسابقه از بزرگترین و معتبرترین رقابتهای عکاسی خبری در دنیاست و عکاسان خبری و مستند از سراسر جهان در آن شرکت میکنند.
✅ برگزاری نمایشگاههای بینالمللی: هر سال پس از اعلام برندگان، نمایشگاههای مختلفی در بیش از ۱۰۰ شهر از ۴۵ کشور جهان برگزار میشود.
✅ برنامههای آموزشی و کارگاههای عکاسی: این بنیاد برای حمایت از عکاسان جوان و روزنامهنگاران بصری، برنامههای آموزشی و کارگاههایی را در کشورهای در حال توسعه برگزار میکند.
✅ حمایت از آزادی مطبوعات و روزنامهنگاری مستقل: World Press Photo با انتشار گزارشها، مقالات و برگزاری نشستهای تخصصی، از روزنامهنگاران و عکاسان مستقل حمایت میکند.
منابع مالی و حامیان بنیاد:
این سازمان غیرانتفاعی عمدتاً از طریق کمکهای مالی دولتی، حمایتهای مالی شرکتها و اسپانسرهای مختلف، و درآمد حاصل از نمایشگاهها و کارگاهها تأمین مالی میشود. از جمله حامیان اصلی آن میتوان به شرکتهایی مانند کانون (Canon) و ملیندا و بیل گیتس فاندیشن (Bill & Melinda Gates Foundation) اشاره کرد.
مستندسازی برخی از مهمترین چالشهای جهان امروز، ۴۲ برنده مسابقه World Press Photo 2025 توسط هیئتی مستقل از میان ۵۹,۳۲۰ اثر ارسالشده از سوی ۳,۷۷۸ عکاس از ۱۴۱ کشور انتخاب شدند.
فرآیند داوری شامل شش هیئت منطقهای و یک هیئت جهانی بود که از رؤسای این شش هیئت به همراه یک عضو اضافی، یعنی رئیس هیئت داوران جهانی، تشکیل میشد. ابتدا هیئتهای منطقهای آثاری را در هر دسته از مناطق خود برگزیدند و سپس هیئت داوران جهانی، برندگان نهایی را تعیین کرد.