ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه
ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه

در جستجوی ِمعنا/ ابراهیم بهرامی

در جستجوی ِمعنا

 « ابراهیم بهرامی»

 

    هنرمندان که به نوعی پدیدآورنده ی یک اثر هنری هستند، هنگامی که به مفاهیم می پردازند، جدا از ارائه یک اثری فیزیکی و مادّی ، سعی می کنند خود را از محدودیت هایِ سنتی و مادّی رها کنند و با ذهنی سیّال و گاهی منتزع از واقعیت به جهانِ غیرمادی نقبی بزنند و نگرش خود را در ارائه ی  یک اثرِ هنری بیان کنند.  بطور معمول ، موضوعاتِ ذهنی در آثار هنری فرصت بیشتری برای کشفِ رازهایِ معنوی به مخاطب می دهد، در این آثار هنرمندان فارغ از نیازهای مادی به ماوراء می اندیشند و بر روح، احساس و تفکرِ مخاطب تأثیر می گذارند. در بسیاری از هنرها که بازآفرینی رکنِ اساسیِ خلق یک اثراست، چنانچه تفکر وتعمّقی در ارائه موضوع و در قالبِ تکنیکی منسجم صورت نگیرد، اثر خلق شده بی روح می نماید و مخاطب را از رسیدنِ به محتوا و پیام آن و همچنین درک آن بازمی دارد .

    برای شناخت معنا درآثارهنری خیلی لازم نیست پیچیده فکر کنیم، همین که بتوانیم جهان و اجسام مادّی را در ترکیبی عارفانه و عالمانه در جهت رسیدن به مفاهیمی که ادراکی هستند ، ارائه کنیم به معنا       پرداخته ایم. برخی اشیاء و فرم ها آنچنان از واقعیت دور می شوندکه پرداختن به برخی از آنان  بار معنایی به خود می گیرند، از حیطه ی مادیّت خارج می شوند ، به نیاز درونی می پردازند، به انتزاع می رسند و تأثیر عمیق تری  خواهند گذاشت . این آثار در مخاطب احساسی را بیدار می کند، به نیاز روحی اش پاسخ می گوید و یا ممکن است خاطره ای را در ذهنش متبادر سازد.  

    در هنرهای مختلف تلاش می شود به جای بازآفرینیِ صرف به بیان مکنونات قلبی و روحی پرداخته شود ودر بیان یک موضوع عناصر مادّی و غیر مادّی دست به دست هم می دهند تا مخاطب را به درک یک معنا  رهنمون سازند. همه ی هنرها به طور یکسان نمی توانند در  موضوعات حسی اثر گذار باشند ولی هنرهای تجسمّی، موسیقی و ادبیات به طور کلی امکان و شرایط وارد شدن به حوزه های معنایی و انتزاعی  را برای پدید آورندگانشان مهیّا می سازند.

پرداختن به یک موضوعِ معنوی، نیازمند استفاده از یک زبان بیانی و معنایی در هنر است . این زبان تعریف مشخص و مطلقی ندارد و می تواند برآیند دیدگاه ها ، ساختار، سبک و انتزاع باشد.

اغلبِ موضوعات در اطراف ما دیداری هستند، و بدون هیچ هماهنگی بین اجزاء، ساختار ، ترکیب و نقطة دید مناسب ، براحتی همه ی آنها را می بینیم ، و این نگاه ِهنرمند است که با درکی عمیق و با تلفیقی از ذهنیّت ، دانسته هاو تفکّرات خود به بیان و برداشتی ذهنی و غیرمادّی می پردازد.

از آنجا که عکاسی آفرینش و بازتولید مجدد واقعیّت است نه یک رونوشت یا تصویر عین به عین، لذا حقیقتی نهفته را با خود به همراه دارد که پیامی درونی است و معنای آن را بیان می کند.

« سوزان سونتاگ » از صاحبنظران هنر عکاسی اعتقاددارد ، عکس ها بعنوان اسنادی که واقعیتِ موجود را به تصویر می کشند، عناصری زیبا شناسانه رابه مخاطب منتقل می کنند و اوست که با دریافت و ادراکات    ذهنی اش آن را می فهمد ودرک می کند.

یک عکس رنگی مبتنی بر فرمهای ظاهری و عناصری که در هم تنیده شده اند ، در ابتدا مخاطب را مجذوب رنگ ها ،فرم ها و اشکال و عناصری می کندکه در چینشی تصویری و هنرمندانه به خدمت گرفته شده اند  ، لیکن در یک بیان ثانویِ زیبایی شناسانه بار معنایی به خود می گیرد که ورای واقعیّت و عینیّت موجود است و آن را از وجود مادی اش خارج می کند. در عکاسی این زیبایی های بصری، عناصر، رنگها، اشیاء، اندازه قاب ، سیاه و سفید یا رنگی بودن آثار نیست که در ذهن بیننده می ماند بلکه برداشت او و برآیند عناصر  ارائه شده در اثر است که بر معنا دلالت دارند که در عینیت عکس قابل مشاهده نیست.

« آموزگاران معنوی جهان » لقبی است که« مایکل تی اچ سدلر»  از محققین هنر به هنرمندان داده است ، او هرگونه تلاش برای به تفاهم رساندن جامعه و هنرمند و برای گسترش توان جامعه در درک آرمان های هنرمند را مورد توجه قرارمی دهد. لذا هنرمندانی که به جای پرداختن به واقعیت های بیرونی در تلاش هستند با تقویت و نظم بخشی به حسِ درونی خودآثاری معنوی ارائه نمایند ، در واقع ذهنِ جستجوگر مخاطب را نیز به چالش می کشند تا در یک رویارویی ،رازهای نهفته در حیات بشری را کشف کنند. هنرمندان چون با روح انسانها سر و کار دارند رسالتی بر دوش دارند و کوشش آنها در راه کمالِ اندیشه انسانی است. آنان با خلق آثاری مملو از فضایل معنوی، موجب پالایش روح انسانی می شوند.

ارائه زیبایی در آثار هنری برگرفته از نیاز درونی هنرمند است ودر این راستا لازمه موفقیت در این حوزه خودشناسی است. هنرمندان باید قبل از اینکه در اندیشة انتقال تفکری به جامعه باشندبه خود شناسی درونی بپردازند، چون هنرمند با غذای روح مخاطب سرو کار دارد. تعمق ، تفکر و مطالعه در خودشناسی برای درک  هویت انسانی و غور در معنا از لازمه های توجه هنرمندان در رسیدن به بیانی غیرمادی است که در ابتدا بایستی برای خود مهیّا کنند .

   همة موضوعات ذهنی ابتدا کنکاشی با خالق اثر ایجاد می کند ، افکار و احساسات اورا مدتها به خود مشغول می دارند. ذهن هنرمند همیشه درگیر عوامل بیرونی و درونی است و سعی دارد در بازنمایی یا آفرینش هنری آنچه افکار اورا معطوف یک محور می کند را بعنوان سرچشمه ای جوشان برای بیانِ هنری اش ، صیقل داده و در یک اثر هنری به عینیت در آورد.او در جستجویِ معنا سعی کند  محتوا را به آثارش بیفزاید و اینگونه است که اثرش ماندگار و جاودانه خواهد شد .

این نکته بدیهی است که فرم و محتوا همچون دو بال پرنده مکمل هم هستند. از فرم وشکل بعنوان ظرف و حالتی برای بیان باطنِ اثر که معنا است بهره گرفته می شود که این ظرف در مکاتب و هنرهابه اشکال مختلف بروز و ظهور داشته اند که در این مورد « واسیلی کاندینسکی » از برجسته ترین صاحبنظران دنیای هنر می گوید:" روابط در هنر لزوما روابط فرم ظاهری نیستند بلکه مبتنی بر تفاهم درونی معنا می باشند." او اعتقاد دارد همانگونه که موسیقی دانان رها از دنیای مادی اند، دیگر هنرمندان نیز نباید دربیانِ اندیشه های خودو انعکاس در آثارشان به دنیای مادی وابسته باشند.

 ذهن بیننده پس از دیدن هر عکس ، مطالعه یک کتاب یا دیدن یک فیلم یا رجوع به  هر اثر هنری دیگری لحظاتی ، ساعاتی و شاید روزها درگیر می شود و این تاثیر فقط بعد مادّی و عناصر فیزیکی اثر نیست چون ارتباط فیزیکی مخاطب با آن اثر قطع شده است بلکه برداشت و وجه معنایی و درونی است  که در مخاطب برانگیخته شده و ذهن او را مدتها به خود مشغول  می کند .

ابراهیم بهرامی 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد