ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه
ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه

عکاسی طبیعت در بهار

ابراهیم بهرامی 

 

 

 

        با فرارسیدن فصل بهار ، طبیعت از لباس سفید خود بیرون می آید و جامة سبز به تن می کند . شکوفه ها به آرامی خود را از میان ساقه های ترد و ظریف درختان بیرون می کشند و جوانه ها نیز از میان خاکهای مرطوب سر برمی آورند . کوهستانها به گلستانی پر از گلهای وحشی رنگارنگ تبدیل می شود و گلهای زرد در میان چمنهای سرسبز دشتها جلوه ای خاص به طبیعت بهار     می بخشد . پرندگان که از مناطق  گرمسیر باز می آیند سکوت سرد زمستان را می شکنند و ترنم عشق و طراوت سرمیدهند .                              

    بهار همانطور که فصل تجدید حیات نامیده می شود ، جان تازه ای نیز به عاشقان طبیعت می بخشد ، تا همراه با طبیعت به تجدید روحیة خود بپردازد .امروزه دوربین عکاسی که اغلب همراه این مسافران طبیعت است بعنوان یکی از وسایل ضروری در ثبت این لحظات پرخاطره اهمیت ویژه ای یافته است و استفادة صحیح و آگاهانه از آن می تواند تصاویر زیبا و بیاد ماندنی بیافریند .طبیعت در فصل بهار از تنوع رنگی بسیاری برخوردار است و لذا تهیه عکسهای رنگی در این فصل از جذابیت و زیبایی خاصی برخوردار خواهد بود همانطوریکه استفادة آگاهانه از عناصر بصری و زیبایی شناسی تصویر نقش مهمی در ارائه یک عکس خوب دارد چگونگی ثبت تصویر در بخش فنی آن نیز دارای اهمیت است .عکاسی از این موقعیت ها با فیلم اسلاید بهترین کیفیت را ارائه می دهد این فیلمها بدلیل حساسیتی که در نوردهی و اصلاح کلوین نور دارند بیشتر توسط عکاسان حرفه ای ویا برای مصارف خاص استفاده می شود ولی عکاسان علاقمند ترجیحاً از فیلم رنگی « نگاتیو » و یا دوربین های دیجیتال در ثبت این زیبایی ها بهره می جویند .فیلمهای نگاتیو با حساسیت 100 ISO  معمولاً جوابگوی عکاسی در محیط های بازو آفتابی هستند ولی بهمراه داشتن فیلمهایی با حساسیت های     200 , 400 ISO   به عکاس کمک می کند در شرایط مختلف جوی از دیافراگمهای بسته تری استفاده کند تا از عمق میدان تصویر کاسته نشود.  

 

دوربین های 35 م م اغلب دارای یک لنز نرمال با فاصله کانونی 50 mm    هستند که زاویه ای مطابق دیدچشم انسان دارند . این دوربینها می توانند با تغییر لنز خود زاویه دید راتغییر دهند . لنزهای واید که فاصله کانونی کمتر از  50 mm   دارند مانند 24, 28, 35 mm       می توانند در عکاسی از مناظر،چشم اندازهای وسیع و نیز ثبت موقعیتهایی که بدلیل محدودیت مکانی توسط لنزهای نرمال امکان پذیر نیست به کمک عکاس بیایند . از لنزهای تله با فاصله کنونی بیش از 50 mm    مانند 80,135,200 mm      نیز می توان برای عکاسی از موضوعات دور و حیوانات در محیط طبیعت سود جست . لنزهای زوم که ترکیبی از لنزهای واید ، نرمال و تله هستند  مانند  35-70 mm و   35-300 mm به عکاس این امکان را می دهد تا بدون تعویض لنزهای متعدد موضوع مورد نظر رابا فاصله کانونی دلخواه عکاسی کند . لنزهای ماکرو ، عدسی های کلوز آپ و ( تیوپ های افزاینده فاصله کانونی ) امکان عکاسی از موضوعات بسیار کوچک مانندحشرات ، گلهاو گیاهان کوچک را به عکاس می دهد .

فیلترها از جمله وسایل جانبی هستند که بر روی لنزها تعبیه می شوند و استفاده آگاهانه از آن می تواند در ارتقای کیفیت تصویر نقش مهمی ایفا کند مهمترین فیلترهایی که در عکاسی از طبیعت کارایی زیادی داشته و در تغییرات شرایط جوی بسیار موثرند عبارتند از:         ( فیلتر UV    برای جذب اشعه ماورای بنفش ) ـ ( فیلتر   Skylight جاذب نور آبی ناخواسته در محیط های باز ) ـ ( فیلترPL   پولاریزه   برای حذف انعکاسات و افزایش کیفیت تصویر ) ـ ( فیلتر  ND  برای کاهش نور و استفاده خلاقه در کم کردن عمق میدان یا پایین آوردن سرعت شاتر و محو کردن موضوعات مانند آبشارها و اجسام در حال حرکت )

در بهار می توان از موضوعات مختلفی عکاسی نمود از جمله « آب جاری رودخانه ها در کنار گیاهان ، شکوفه ها و درختان ، جلبک های تنیده بر ریشه ها، ‌گلهای وحشی روییده در کنار تخته سنگها و چمنزارهای سرسبز ، قطرات آب و شبنم بر روی گلها و گیاهان و برجستگی ابرهای بهار در چشم اندازهای وسیع .

شما هم :

پنجره هایتان را باز کنید ، بوی نم باران و ، سبزه ، علف و گل را استشمام کنید ، گوشهایتان را برای شنیدن نغمه های پرندگان ، صدای آبشارها و رودخانه ها آماده کنید ، دوربین خود را به شانه بیاندازید و آنگاه بهمراه نسیم بهاری رهسپار طبیعت شوید و لحظات زیبای آن را به تصویر بکشید .     

کاوه و لحظات حادثه

و او حالا نیست ...


روز 4 شنبه 13 فروردین ماه خبر گزاریها خبر شهادت فیلمبردار و عکاس پر آوازه ی ایران و برنده ی جایزه ی جهانی پولیتزر .کاوه گلستان را در کردستان عراق به سراسر جهان مخابره کردند.
کاوه گلستان قبل از شروع جنگ آمریکا و انگلیس علیه عراق در کردستان به شکار لحظه ها برای ثبت در تاریخ مشغول بود.کاوه در کردستان عراق روی مینی رفت که حکومت فاشیست عراق در کنار روستایی برای ساکنان منطقه کار گذاشته بود که قضا و قدر الهی آن یکی را نصیب کاوه گلستان کرد تا قربانی ملتی محروم شود که حدود یک قرن است در کشور مین گذاری شده ی عراق در پی دموکراسی و آزادی هستند. کاوه گلستان در راه مردم مظلوم کرد عراق جان خود را از دست داد و در تاریخ مبارزات این ملت مبارز نام و یادش جاودان خواهد ماند.
او در حوادث تاریخی بی شماری با دوربینش یار و یاور آنان بود و از تاریخ پر از درد و رنجشان برای فردای تاریخ ثبت می کرد.او در سرزمینی پر کشید که 4500 روستای آن در بمباران رژیم عراق با خاک یکسان شده و 5000 شهید در بمباران حلبچه داده است. کاوه با سلاحهای ضد انسانی صدام دیکتاتور به شهادت رسید.
از خداوند متعال خواهانیم که در جمع شهدای مظلوم حلبچه محشورش نماید. باشد مرگ قهرمانانه اش برای مردم کردستان عراق پیام آور آزادی.دموکراسی و عدالت باشد.
بهرام ولد بیگی ـ اعتماد
کاوه گلستان را از نزدیک نمی شناختم یعنی آنقدر نمی شناختم که بتوانم درباره ی مرگ او بنویسم. اما سکوت نکردم. سکوت چند روزه آزارم داد. مرگش پیامهای زیادی داشت. مرگش مرا هم به یاد مین های صدام انداخت که در جای جای سرزمین عراق هر از چندی قربانی می گیرد.به یاد حلبچه. به یاد بمب های شیمیایی عراق و کسانی که هنوز هم هر از چند گاهی خبر مرگشان را می شنویم. آنان که بوی گند جنایات صدام را در شکل مواد شیمیایی استشمام کردند. اینان تا دیروز قهرمان بودند امروز هم قهرمانند . اما درد ما این است که دیگر هر روز با رضا ایرانمنش و فردوس حاجیان مصاحبه نمی کنند. چون آنان ما را به یاد جنایات صدام می اندازند. درد ما این است که رسانه ی ملی کشورمان !! خبر مرگ این هنرمند را حتی در اخبار روزانه ی خود پخش نمی کند. یا درد ما شاید این باشد که هیچ کس برای مردمانی که هر روز به روی این مین ها می روند تظاهرات و تجمع برگزار نمی کند.
مرگش. نه مرگ نه. شهادتش مرا به یاد چیزهایی انداخت که نتوانستم سکوت کنم.


دوستی در جایی نوشته بود در ایران «مرده ی بد و زنده ی خوب»وجود ندارد.پدربزرگم تعبیر بهتری دارد ,کف دستش را به روی دست دیگر می زندومی گوید:«امان از این جماعت زنده کش ومرده پرست.»
از کاوه گلستان فقط اسمی شنیده بودم و عکس هایی دیده . قصد ندارم آه و ناله از نبودن اوسردهم که به مقدار کافی گفته اند ونوشته اند.
اما کاوه به گردن من«جوجه روزنامه نگار»حقی دارد...حقی چون ثبت لحظاتی برای دوباره دیدن و دوباره اندیشیدن ویا تازه دیدن و تازه اندیشیدن...
برای یک مبارز مرگ در رختخواب ,مثل توبه از تمام کارهای کرده ونکرده است.چه درست و چه نادرست....
ایمان دارم مرگ در راه هدف ,مرگ در راه عشق , نصیب هر کسی نخواهد شد.
اما نوشته ی «مهرک» تنها دختر کاوه در سوگ پدر...
«آدمها مثل شمع هستند,آرام می سوزندوسرانجام بالرزشی کوچک می میرند. پدرم شمعی بود که از هردوسو می سوخت,عمر شعله اش به طول شعله ی شمع های دیگر نبود اما با چنان درخششی می سوخت که همانندش هرگز دیده نشده.
او فقط پدرم نبود,رازدارم بود,راهنمایم بود,قهرمانم بود,دوستم بود و بیش از همه الهامم بود.
13سالم که شد مرا برای تولدم به کوه های افجه برد.راه خاکی را زیرپا گذاشتیم وبه قله رسیدیم .عجب منظره ای بود!فرسنگ ها در اطرافمان پیدا بود.
شهر را می دیدم .دهات را و کوهپایه را.
پدرم گفت که هدیه تولدت این است.گفت که جهان,همه اش مال من است.باورش کردم. هنوز باورش دارم.
اگر در کل جهان فقط یک نفر می توانست جهان را به من هدیه کند ,آن پدرم بود؛
کاوه گلستان . »