هنر طرد
نقدی بر مجموعه عکس "زن هیولا " [1]
اثر جسیکا لِدویچ [2]/ امیر حاجی عباسی
خون،مایعات،اعضای مثله شده،پوست آزرده،جنین های خون آلود،اعضای مصنوعی و تابوتی منقش به مارک شَنِل[3]. نقش مایهِ مجموعه عکس صحنه پردازی شده ای است شامل سیزده قطعه با عنوان "زن هیولا". عکاس،جسیکا لِدویچ در این مجموعه به شکلی انتقادی و اغراق آمیز،به استانداردهای زیباییِ مورد نظر گردانندگان صنعت مد پرداخته است.تصاویر شامل کلوزاپ هایی ست از اعضای بدن زنان که به شدت آزرده و آسیب دیده اند.استفاده از بکراند های ساده با رنگ های روشن ،باعث شده تا مخاطب تمام جزئیات موجود در تصاویر را به خوبی درک کند. لدویچ فارغ التحصیل رشته ی هنر های نمایشی از دانشگاه موناش ملبورن است.وی در ابتدای کار بعنوان عکاس فشن در نشریات محلی مشغول به کار شد. او در یکی از مصاحبه هایش میگوید: در سن بیست سالگی متوجه شدم که چه فشاری از طرف رسانه های جمعی به دختران و زنان وارد میشود،تا شیوه هایی خاص را برای رسیدن به زیبایی دنبال کنند. راه کارهایی که اغلب وابسته به تکنولوژیست و ظاهرا باعث اعتماد بنفس بانوان میگردد،اما در واقع آنها را به بند می کشد. جسیکا تصمیم میگیرد با تجربیاتی که در حرفه اش کسب کرده راجع به این موضوع به روشنگری بپردازد و واقعیاتی را به رخ بکشد که متمرکز بر پوچیِ ادعای مبلغان زیباییِ غیر واقعی است.اما یافتن قالب برای بیان این موضوع بسیار مهم است،طوریکه حداکثرِ تاثیر گذاری در برابر این هجوم گسترده را داشته باشد.لدویچ با مطالعه ی دقیق افکار فیلسوف و نظریه پرداز بزرگ اروپا "ژولیا کریستوا"[4] و پشتوانه ی قویِ حجم سازی،که بصورت کلاسیک فرا گرفته بود،دست به کار تولید مجموعه عکس فوق الذکر شد. این مجموعه با توجه به نظریه ی ژولیا کریستوا متمرکز بر هنر طَرد [5] بنیان گذاشته شد.
طَرد یا آلوده انگاری در جریان شکل گیری هنر معاصر،انگیزه و دست مایهِ هنرمندان فیگوراتیو بسیاری شده است.تئوریسین طَرد،هنرمند را کسی میداند که رمزگان را تغییر میدهد. به عقیده ی او هنرمند کلیشه ها را بکار نمیبرد،بلکه آنها را دگرگون میکند. برای رسیدن به این منظور او باید تنفر،خشم و یا دست کم یاسی را احساس کرده،تاب آورده و از سر گذرانده باشد. [6]
لدویچ در مجموعه ی مورد بحث با تکیه بر همین ایده،صحنه هایی انزجار آمیز را کارگردانی و ارائه نموده است. تصاویری که میبایست در مقابل تفکری که زیبایی را منحصر به ظواهرجنسی دانسته و الگو هایی همچون بیانسه،نیکی مینانژ و کارداشیان را در ویترین خود قرار داده،بایستد.
جسیکا لدویچ به همراه موج سوم فمینیسم که همواره معترض و خواهان تغییر در قوانینی است که توسط مردان به تصویب رسیده است در صنعت مُد نیز نگاه مردانه را مُستَتِر میداند و در پی کاهش درد و رنج و خشونت خود خواسته ای ست که بانوان در کنار وظایف مادرانه به جان خریده و با عوارض آن دست و پنجه نرم میکنند. او آثار "مِرِت اوپن هایم[7]" و "هانس بلمر[8]" را می ستاید،اما مجموعه زن هیولا را پاسخی میداند برای مجموعه عکس سورئال "گای بوردین" [9]درباره ی صنعت مُد. لدویچ امیدوار است دیده شدن آسیب های فیزیکی ناشی از بکار بردن تجهیزات،اَعمال جراحی و مصرف
مواد شیمیایی مضر،مخاطبانش را به فکر وا دارد. تاثیر گذاری این مجموعه،بدون شک به خاطر بزرگنماییِ کوبنده ای است که در آن وجود دارد. جسیکا لودویچ در مجموعه عکس بعدی خود به نام"طمعکار[10]" با همین شیوه و با ارائه ای جذاب و زیرکانه به سراغ معظل مصرف گرایی رفته است.
امیر حاجی عباسی
موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه ،در سال ۱۳۸۰ و با هدف پژوهش و تحقیقات در زمینه ی هنرعکاسی تاسیس شد تا همراه با دستاوردهای علمی روز جهان ، فعالیت های هنری ِ عکاسی در استان خراسان را هدفمند کند، بدین منظور عده ای عکاسِ علاقمند در این مجموعه شروع به فعالیت کردند تا نتایج این مطالعات و پژوهش ها را در قالب ، مقالات ، طرح درس ها و کتاب های تخصصی در اختیار مراکز آموزشی ، دانشگاهی و انجمن های فعال عکاسی قرار دهند. برپایی نمایشگاه های انفرادی و جمعی در داخل و خارج از کشور، برگزاری سفر ها و کارگاههای های عکاسی، حضور درکنفرانس های بین المللی و شرکت جمعی در مسابقات عکاسی بین المللی از عمده فعالیت های این مرکز است که از بسیاری از موسسات هنری جهان نیز بابت فعالیت های خود جوایز و گواهی دریافت نموده است .
این موسسه هم اکنون نمایندگی رسمی موسسه یورو فتو آرت ( EFA ) و انجمن همکاران تصویر آمریکا (ICS) را بعهده دارد که خدمات آنان در ایران را هماهنگ می کند .
تماشای امر قدسی /تاریخ نگاری عکاسی مشهد پس از انقلاب اسلامی / کیارنگ علایی/حرفه ، هنرمند / شماره ۷۲
نمایشگاه « نگاه ِ شرقی » از آثار عکاسان ایرانی در تالار کلیسای موزه آراد کشور رومانی افتتاح گردید .این نمایشگاه عکس تحت عنوان «نگاهِ شرقی » از تاریخ ۲۸ خرداد ( ۱۹ژوئن 2019 ) در تالار کلیسای مجتمع موزه آراد ِکشور رومانی به مدت ۱۰ روز برپا خواهد بود.
نمایشگاه نگاه شرقی تعداد ۶۱ اثر ازعکس های ۴۸عکاس ایرانیِ عضو موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه را در بر می گیرد که با همکاری کلوپ عکاسی و مجتمع موزه ی آراد کشور رومانی سازماندهی و برگزار می شود.
عکاسانی که آثارشان در این نمایشگاه به نمایش در آمده عبارتنداز :
احمد خادم الحسینی،ابوالفتح یوسفی، علی کریمی رستگار، علی خردمند،علی سعیدی، علی سامعی، بابک جبارزاده گنجه، بهزاد انصاری، بیتا فاضل، ابراهیم بهرامی،الیاس ابراهیم نژاد، الیاس جمشیدی، فرامرز عامل بردبار، فاطمه صمدی، قدیروقاری، حامد اسدی هاشم جوادزاده، اسحاق ریگی، جلیل زهرایی،کاظم حسینی، محبوبه باقری، مهدی وقاری، مهدیس جعفرزاده، مهلا براتی،مهناز تهرانچی، مجید بندارمقدم، مسعود احمدزاده، مینو صدیق،معین کاظمی، معین صالحی، محمدرضا چایفروش، مژگان کنعانی، مجتبی رجایی،نسرین شاه محمدی، ندا احمدی، ندا صیامی، هما نجاریان، نگار تقی زاده،پریسا طوسی، پروانه پاری، رسا قوام شهیدی،هما نجاریان، روشنک شبانیان، صمد آریان،شیدا یزدانی، سیمین رضوانی، یارتا یونسی، زکیه حسینی.
موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه ، با هدف پژوهش و تحقیقات در زمینه ی هنرعکاسی و همگام با دستاوردهای علمی روز جهان و همچنین هدفمند کردنِ فعالیت های هنری ِ عکاسی فعالیت می کند.برپایی نمایشگاه های انفرادی و جمعی در داخل و خارج از کشور،برگزاریِ کارگاههای های عکاسی ،همکاری با مجله ها و نشریات تخصصیِ ،حضور درکنفرانس هاو مجامع بین المللی و شرکت جمعی در نمایشگاههای بین المللیِ عکاسی از عمده فعالیت های این موسسه است که از بسیاری از موسسات هنری جهان نیز بابت فعالیت های خود جوایز و گواهی دریافت نموده است و بعنوان عضوی فعال در جامعه یِ عکاسیِ جهانی با این موسسات همکاری می کند..
The opening of the exhibition will take place on Wednesday, June 19, 2019, at 18:00 at the Clio Hall of the Arad Museum Complex with which we are partner.
Until June 27, 61 distinguished photographs by 47 authors will be admired: Abolfath Yosefi, Ahmad Khadem Al Hosseini, Ali Karimi Rategar, Ali Kheradmand,
Ali Saeeidi, Ali Samei, Babak Jabarzadeh, Behzad Ansari, Bita Fazel, Ebrahim Bahrami,
Elyas Ebrahim Nejad, Elyas Jamshaidi, Faramarz Amel Bordbar, Fatemeh Samadi, Ghadir Vaghari, Hamed Asadi, Hashem Javadzadeh, Homa Najarian, Ishaq Rigi, Jalil Zahraei,
Kazem Hosseini, Mabobeh Bagheri, Mahdi Vaghari, Mahdis Jafarzadeh, Mahla Barati,
Mahnaz Tehranchi, Majid Bondar Moghaddam, Masoud Ahmadzadeh, Mino Sedigh,
Moein Kazemi, Moein Salehi, Mohammad Reza Chaiforosh, Mojgan Kanani, Mojtaba Rajae,
Nasrin Shahmohammadi, Neda Ahmadi, Neda Siami, Negar Taghizadeh,
Parisa Tousi, Parvaneh Pari, Rasa Ghavam Shahidi, Roshanak Shabanian, Samad Arian,
Sheyda Yazdani, Simin Rezvani, Yarta Younesi, Zakiyeh Hosseini.
The subjects are different and give the photo-loving audience a special Iranian perspective for: portraits, landscapes, architecture, photographic essays, etc.
"The Abgineh Photographic Institute" was established in 1992 with the aim of equipping Mashhadul with a research and development organization in the field of photography. The goal is to organize Iran's photographic activities to keep up to date with the latest scientific achievements. In order to achieve this goal, many photographers and researchers have begun to work, and the results of their studies are published in the form of articles, lesson plans and specialized books for active education centers, colleges and active societies. Organizing individual and collective exhibitions both inside and outside the country, organizing trips and photo workshops, working with magazines and specialized publications, and participating in conferences and international meetings at international photography competitions are the major activities of the institute. Abgineh has a valid certificate and received several awards for his work from several artistic institutions around the world.
The poster was made by Monica Szentes.
«عکاسی لزوماً یک دروغ نیست، اما حقیقت هم نیست. باید آماده استقبال از غیرمنتظره بود.»
این جملهای از مارتین فرانک، عکاس زن بلژیکی است که در بدو ورود به نمایشگاه مرور آثارش (رتروسپکتیو) به چشم میخورد. نمایشگاه عکس مارتین فرانک، این روزها در موزه الیزه در حاشیه دریاچه لمان در شهر لوزان سوئیس در حال برگزاری است.
در این نمایشگاه ۱۴۰ قطعه عکس سیاه و سفید از این هنرمند فقید به نمایش درآمده که نمایش عمومی برخی از آنها، برای اولین بار است. همچنین بخش عمده آثار این نمایشگاه، عکسهایی است که مارتین فرانک خود در زمان حیاتش آنها را انتخاب کرده بود.
برگزاری چنین نمایشگاهی در بخش فرانسویزبان سوئیس، نشاندهنده رابطه مارتین فرانک با این کشور است؛ مادر مارتین سوئیسیتبار بود و اکنون نیز دختر برادر این عکاس، رئیس موزه الیزه شهر لوزان است.
ترتیب بخشهای مختلف نمایشگاه عکس مارتین فرانک بر اساس وقایع زندگی اوست، زندگیای که برخلاف خاصیت خود عکس، هرگز لحظهای از حرکت نایستاد.
از تولد تا سفر به شرق
«از روز تولد تا لحظه مرگ، زندگی یک انقلاب بیوقفه است. هیچچیز همیشگی نیست و سختترین کار، پذیرفتن تغییر خود است، تغییر اطراف خود، تغییر دیگران، و زیباترین واقعه، حرکت از خود برای شناخت خویش و عبور از خویشتن است.»
مارتین فرانک که هشتاد و یک سال پیش، در دوم آوریل ۱۹۳۸ در شهر آنتورپ بلژیک به دنیا آمد، اما در آمریکا و بریتانیا بزرگ شد و تحصیلات ابتداییاش را گذراند.
هجده ساله بود که برای تحصیلات دانشگاهی در رشته تاریخ هنر به مادرید رفت.
دو سال بعد، در ۱۹۵۸، وارد مدرسه عالی لوور پاریس شد و رسالهای با عنوان «مجسمه و کوبیسم: ۱۹۰۷– ۱۹۱۵» نوشت. در همین مدرسه بود که با آریان منوشکین، کارگردان تئاتر زن فرانسوی آشنا شد.
در ۱۹۶۳، وقتی بیست و پنج ساله بود، کار عکاسی را در سفری به شرق همراه با آریان منوشکین آغاز کرد: «عکاسی به طور تصادفی در زندگی من پیدا شد. من ویزای چین گرفتم و پسرعمویم دوربین لایکا (Leica) خود را به من قرض داد و گفت که فرصت خوبی برای عکاسی است و باید برایش از چین عکس بیاورم.»
اما این تجربه تصادفی در زمینه عکاسی، او را وارد دنیای حرفهای عکاسی کرد: «وقتی سفر طولانی به شرق را آغاز کردم، تصور نمیکردم که روزی عکاس شوم. من فقط به دنبال کشف جهان و کشف خودم بودم.»
مارتین فرانک در بازگشت به پاریس در ۱۹۶۴، عکسهایی را که در سفر شرق گرفته بود، به سردبیران نشریه آمریکایی لایف نشان داد و آنها پیشنهاد همکاری او را پذیرفتند: «حس کردم راهم را یافتم... باید خیلی کار میکردم، باید عکاس میشدم.»
از دستیاری تا پیشگامی
این هنرمند پیش از آنکه به طور مستقل به کار عکاسی بپردازد، دستیار الیوت الیسوفون عکاس خبری مشهور آمریکایی و جون میلی (Gjon Mili) عکاس آمریکایی آلبانیاییتبار بود.
اندک اندک گزارشهای خبری و پرترههای مارتین فرانک علاوه بر مجله لایف، در نشریههای دیگر مثل «فرچون»، «نیویورک تایمز» و «وگ» به چاپ رسید.
او همزمان به عنوان عکاس در سالن «تئاتر دو سولی» پاریس نیز کار میکرد، سالنی که مدیریت آن بر عهده آریان منوشکین بود. همچنین به دلیل علاقهای که به عکاسی پرتره داشت، با هنرمندان و نویسندگان بزرگی مثل میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی رابطه دوستانه برقرار کرد.
اما سال ۱۹۶۶، آشنایی مارتین فرانک با هانری کارتیه برسون، عکاس فرانسوی که دقیقاً سی سال از او بزرگتر بود، سرنوشتساز بود، زیرا این آشنایی چهار سال بعد، به ازدواج انجامید.
زندگی کنار هانری کارتیه برسون، برای مارتین فرانک آموزنده بود؛ از جمله موجب شد که هنر عکاسی او متأثر از «عکاسی لحظهای و خیابانی» شود که هانری کارتیه برسون در آن استاد بود.
در همان سالها بود که با پییر دو فونوآ، عکاس فرانسوی آشنا شد که نفوذ بسیاری در دنیای عکاسی زمان خود داشت. پییر دو فونوآ عکسهای مارتین فرانک را در گالری خود در پاریس به نمایش درآورد و سال ۱۹۷۰ همراه با او یک آژانس عکس به نام «وو» را تأسیس کرد؛ آژانسی که پس از خروج پییر دو فونوآ به «ویوا» تغییر نام یافت.
چند سال بعد، مارتین فرانک اولین کتاب عکس خود را در ۱۹۷۶ از سوی یک انتشاراتی در پاریس منتشر کرد و یک سال بعد، زمانی که مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو در پاریس گشایش یافت، عکسهای مارتین فرانک از محله بُبور پاریس در این مرکز به نمایش درآمد.
مارتین فرانک حالا دیگر اواخر دهه ۱۹۷۰ جایگاه خود را به عنوان یکی از پیشگامان عکاسی گزارشی تثبیت کرده بود، دورهای که کمتر زنی در این عرصه فعال بود.
این عکاس در سال ۱۹۸۰ به آژانس عکس مگنوم پیوست. در همین سالها بود که نمایشگاههایی از او در کشورهای مختلف جهان، از آمریکای شمالی و جنوبی و اروپا گرفته تا آسیا و ژاپن برگزار کرد.
مارتین فرانک کم کم فعالیت خود را بر حوزه زنان متمرکز کرد. همچنین در دهه ۱۹۹۰، عکسهای او از اقلیت گیلیک ایرلند تحسین بسیاری برانگیخت. چند سال بعد، مستندی درباره بازگشت او به ایرلند ساخته شد.
همزمان نیز در این سالها، کتابهای عکس او یکی پس از دیگری منتشر میشد.
در سال ۲۰۰۲، به همراه همسر و دخترشان ملانی، «بنیاد هانری کارتیه برسون» را تأسیس کرد و دو سال بعد، پس از درگذشت شوهرش، ریاست آن را بر عهده گرفت.
در سال ۲۰۰۶ مدال افتخار فرانسه، «لژیون دونور» به این هنرمند اهدا شد. علاوه بر نمایشگاههایی که هر سال از آثار او برگزار میشد، مجموعهای از پرترههای مارتین فرانک از هنرمندان در سال ۲۰۱۲ در پاریس و نیویورک به نمایش درآمد.
این عکاس در بیستم نوامبر همان سال در پاریس درگذشت.
یک حس خوب، دلسوزی و تعهد
«برای عکاس شدن، باید یک چشم خوب داشت، و حس دلسوزی و تعهد.»
وقتی مارتین فرانک کار خود را به عنوان عکاس آغاز کرد، دنیای عکاسی تحت سیطره نگاه مردانه بود. او اما به ویژه با انتخاب موضوعهای خاص برای عکاسی، مثل گزارش درباره پیران در خانه سالمندان حسی تازهای به هنر عکاسی بخشید.
هیچ چیز از سماجت و سرسختی او نمیکاست و او این سرسختی را با پیوستن به جنبشهای فمینیستی و خلق گزارشهای تصویری از آنها نشان داده است.
او همچنین زمانی که در آژانس معروف مگنوم بود، گزارشهای متعددی را با مضامین انساندوستانه خلق کرد: «لحظاتی هست که رنج و شکست انسانی شما را میآزارد و متوقفتان میکند.»
این نگاه انسانی مارتین فرانک به رویدادهای زندگی را میتوان در عکسهای او از کودکان، پرندگان، و حتی ابرها و موجهای دریا دید.
مارتین فرانک احساساتش را با عکاسی از مناظر نیز بروز میداد. عکسهایی که در این زمینه از او باقی مانده، حاصل سفرهای مختلف عکاس است. این گونه عکاسی گویی برایش نوعی تعمق و مراقبت بود.
در واقع عکاسی منظره، بهترین نوع از عکاسی بود که با آن میتوانست چرخ زمان لحظاتی متوقف کند: «همیشه بر اساس میل و نیازم از مناظر عکاسی کردهام. این شیوه مخالف عکاسی لحظهای است. نوعی تمرین تمرکز بصری مقابل فضاهای ناشناخته.»
گاهی نیز برای او حاشیهها مهمتر از اصل موضوع بودند. مارک دونادیو، منتقد هنری، درباره مارتین فرانک میگوید: «وقتی از او خواسته میشد از یک رویداد عکاسی کند، برای او آنچه در اطراف رویداد میگذشت به اندازه همان رویداد اهمیت داشت. مثلاً اگر میبایست از خاکسپاری ژنرال دوگل عکاسی کند، او بیشتر از خود تابوت و آدمهای دور تابوت، از تماشاگران پشت میلهها عکاسی میکرد.»
همچنین مفهوم «آزادی» نقشی کلیدی در آثار مارتین فرانک دارد.
اساساً او برای به دست آوردن همین آزادی بود که به کار عکاسی روی آورد، و برای «آزادی خلاقیت» بود که همراه با همسرش بنیادی را تأسیس کرد: «دوربین مثل مرز است، زمانی به آن طرف میرویم که خودمان را این طرف دوربین ناگهان فراموش کنیم.»
شهر بعنوان یکی از منابع الهام برای عکاسی است ،تنوع موضوعاتی که هم بر فرم های زیبایی شناسانه تاکید دارند و هم معنا ،در اغلب مولفه های شهری دیده می شود، و فرصتی را برای ثبت آثاری خلاقه بوجود می آورد . هرچند زندگی امروز ما با شهر و فضاهای شهری عجین شده است ولی برای دیدن عمیق تر این موضوعات ، بایستی از شهر بعنوان سکونت گاهی که امروزه بعنوان مظهر زندگی نسل امروز شناخته می شود ، آگاهی بیشتری یابیم .
شهر، محلی با جغرافیا و جمعیتی متمرکز که دارای قابلیت های مهم اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی است و بواسطه ی قرار گرفتن در شکل گیری تاریخی آن ، در ساختار اجتماعی هر کشوری ،هویتی مشخص یافته است. شهرها سکونت گاههایی هستند که بطور مستقیم در آسایش و نیازهای روحی و فرهنگی جامعه نقش بسزایی دارند و خواسته های مشترک انسان و ویژگی های شهر نشینی را دارا هستند.
از مهمترین مولفه های هویتی که یک شهر را بوجود می آورند ، می توان به موارد زیر اشاره کرد.
ساختارهای طبیعی شهری ( مانند مناظر ، گردشگاههای طبیعی، ارتفاعات و مناطق خوش آب و هوا)
تاریخ ،فرهنگ و تمدن باستانی و مذهبی ( مانندآداب و رسوم و سنت های قومی و دینی )
اماکن دیدنی ( مانند اماکن تاریخی ،علمی ، مذهبی ، فرهنگی و تفریحی )
بافت و محیط شهری (وجود المان های شهری بعنوان آرایه های اندام وار شهری ، وسائط نقلیه ، خیابانها ،مراکز خرید و گردشگاهها)
و مردم که رفتارهای فردی و اجتماعی آنان ، حضور در فعالیت های اجتماعی و رعایت فرهنگ و اصول شهر نشینی از شاخصه های زندگی اجتماعی امروز است.
از جمله موضوعاتی که می تواند در عکاسی از محیط های شهری مهم و قابل توجه باشد، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
چشم انداز شهر ها : که عکاسی از آنها مستلزم قرارگرفتن درزمان و مکان و حتی فصول مختلف است. محل قرار گرفتن عکاس یا پهباد ، زاویه دید مناسب و استفاده از تکنیک های نوردهی طولانی ، از مهمترین موارد تهیه اینگونه عکس ها هستند.
محیط و فضای عمومی شهری: از انجایی که شهر آیینه ی تمام نمای شناخت و هویت یک جامعه نیز هست ، فضا های شهری و عناصری که در زیبا سازی آن بکار برده شده ، برای عموم مردم تداعی کننده ی جنبه های مهم فرهنگی تاریخی و علمی است واز مهمترین موضوعات شهری برای عکاسی است.
توسعه و عمران شهری : نگهداری ، توسعه و نوسازی و بازسازی شهرها ازبرنامه ها و فعالیت های دائمی مسئولین شهری است که بر اساس هویت های منطقه ای ، جغرافیایی و فرهنگی صورت می گیرد.
معماری : فرم یا(صورت پدیده)، عملکرد (استفاده ی کابردی ) و معنا که برداشتی احساسی از نوع سازه است ، معماری را شکل میدهد و این بناها که در توسعه ی معماری شهری که بر اساس اصول معماری ، جغرافیایی ، فرهنگی و هویتی هر منطقه صورت میگیرد ، از موضوعات پرتنوع شهری هستند که میدان وسیعی برای بروز خلاقیت های عکاسی بوجود می آورند.
فرهنگ اجتماعی: که زیر بنای هویت شهری است و شهر بدون آن بی روح وبی هویت است ، فرهنگ در این مناطق از ارزش های معنوی آن ناحیه نشات گرفته که شامل باورها و آداب و سنن است، مذهب و ریشه های علمی و ادبی است .
زندگی جاری مردم: حضور مردم بعنوان
عناصری زنده ، موجودیت و هویت یک شهر را می سازند ، حضور آنان درمحیط های تفریحی ،
عبادی، خیابانها و محیط های شهری ، اوقات فراغت و هر آنچه که در شهر می گذرد از
موضوعات مهمی است که عکاسان می توانند ، آثاری با محتوای مستند اجتماعی ثبت کنند.
برای پدید آوردن هر اثر هنری، داشتن
اطلاعاتی درباره ی موضوع ، و اندیشه ای برای پرداختن به عکس هایی با محتوایی فاخر
و همچنین تسلط بر ابزارها ی عکاسی ، برای ثبت دقیق این موضوعات ، ازمهمترین عواملی هستند که می توانند پشتوانه ای
قوی برای ثبت عکس هایی جاودانه باشند.
این مطلب درکارگاه عکاسی جشنواره (خانه ی بهار ) که نوسط انجمن عکاسی خراسان رضوی در تاریخ نهم اسفند ۱۳۹۷ برگزار شده بود ، ارائه گردیده است
عکاسی می تواند برای دیدن و بیان در وجود خود ،
قدرت ایجاد کند و بدین سان زیبایی عظیم جهان را شهادت دهد.
« انسل آدامز »
انتخاب روش سیاه و سفید یک وسیله ی بیانی متفاوت است که عکاس می تواند به واسطه ی آن به خلاقیت های نامحدودی دست بزند. وقتی لحظه ای به اسارت یک عکس در می آید ، می میرد و از آن جهت که بی جان می شود و این جانِ واقعی دیگر هیچگاه به او بر نمی گردد، می توان نشانه هایش را تنها در عکس باقی گذاشت.
تاریخ عکاسی چیزی جز عکاسی سیاه و سفید را به یاد عکاسان نمی آورد ، عکس های سیاه و سفید اگرچه نسبت به عکس های رنگی تجریدی تر هستند و عناصر در آنها خلاصه تر به نظر می رسند ، نگاه را بیشتر به سوی خود جلب می کنند.
این عکس ها انسان را به سوی دریافت عمیق یک اندوه و بازگشت و سیر به گذشته رهنمون می سازد ، هنرمند عکاس با ارائۀ یک اثر سیاه و سفید ،تمایل دارد فراتر از آنچه هست دنیا را بنگرد ،دنیایی که اصلا سیاه و سفید نیست . او می خواهد تعلق خاطری را که در ذهن دارد از طریق این پنجره به نمایش بگذارد.
علاوه بر این عکس های سیاه و سفید به عنوان زبان متداول عصر امروز و به دلیل تاثیر روانی که دارند ، حس قدرتمند تری در ایجاد ارتباط با گذشته ایجاد می کنند. و مخاطب را به دنیایی خیال انگیز و نوستالژیک می برند که شبیه به زندگی خودمان است و با نمایش احساساتمان، دنیای غریبی را تصویر می کند. عکس های سیاه و سفید به خاطر تاثیر قوی دراماتیک و روانی خود و فرم های عکاسانه ، با وجودی که به انتزاع نزدیک تر است ، آنچنان با بینش مردم عجین شده اند که آنها این رنگ ها را در ذهن خود بازسازی می کنند و آنها را به دور از واقعیت و طبیعت آنها نمی بینند . در واقع می توان گفت عکس های سیاه و سفید نیمه انتزاعی اند چرا که هم به واقعیت موجود پرداخته اند وهم به دلیل حذف رنگ و ارائه ی آن به صورت تنالیته ای از ارزش های خاکستری ، از واقعیت منتزع شده اند .با این وجود این عکس ها، همچنان احساسِ واقعی بودن را در اذهان مخاطب ایجاد می کنند.
حذف رنگ از عکس ها ، کمک می کند نگاه ،معطوف ساختارهای فرم گرایانه شود.دامنه ی وسیع خاکستری ها در کنار سیاه و سفید ، در ایجاد فضاهای خیال انگیز و احساسی با قدرت بیشتری عمل می کند.
یک عکاس وقتی تلاش می کند سیاه و سفید ببیند و عکاسی کند، در واقع به دنبال درک و کشف قدرت تاثیر گذاری تیره روشنی ها و فرم های عکاسانه است که در یک کادر قوام می یابد .
تاکید عکاس بر بافت ، حجم ، فرم ، اختلاف تباین بین سایه روشن ها ، نظام های هندسی و همچنین انسجام در جزییات عکس، از جمله عناصری است که ضرباهنگ یک عکس سیاه و سفید را تشکیل می دهد و علاوه بر اینکه نقشی اساسی در بیان زیبایی شناسیِ تصویر و کمک به مفهوم آن ایجاد می کند،تاثیر شگرفی بر بیان موضوع و هویت عکس دارد و نگاه مخاطب را به سوی خود جلب می کند.
در این بین ،گاهی عکاس تمایل دارد عناصر عکس را تا حد امکان خلاصه کند،تا به بیان خاصی برسد. در هنر مینیمال ، عکس های سیاه و سفید به خاطر تجریدی بودن رنگ و تاکید بر فرم های خلاصه شده از اهیمت ویژه ای برخوردار هستند ،چرا که عکاس تلاش می کند با ساده ترین عناصرِ قابل درک و نظم ساده ی درونی اینگونه عکس ها ،پیام و مفهوم خود را به بیننده منتقل نماید .
با این وجود عکاسی
سیاه و سفید همچنان به عنوان یک شاخه ی پرطرفدار عکاسی شناخته می شود . با وجود فناوری
برتر عکاسی رنگی، بسیاری از عکاسان همچنان تمایل دارند به این روشِ عکاسی که مستقل
و اسرار آمیز است ، دنیای خلاقانه ای را روبه روی خود بگشایند.
زیبایی شناسی فقر
نگاهی به مجموعه عکس بی خانمان ها اثر" لی جفریز"( lee jeffries)
امیر حاجی عباسی
در شرایط عادی مطمئناً دیدن تصاویر دلخراش از فقر و گرسنگی و بی خانمان ها حال شما را بهتر نمی کند و سعی خواهید کرد،از آن تصاویر چشم برداشته تا آسودگی خاطر دوباره به شما باز گردد. به همین سبب روشن است که بی پرده به رخ کشیدن فجایع،برای بیدار کردن وجدان مخاطبین به هیچ وجه کافی نیست.وقایعی که دیدنشان برای جامعه تبدیل به تابو شده است. بیشتر مردم ترجیح می دهند که مقوله های دردناکی مثل فقر و گرسنگی را در تصاویری استحاله شده ببینند.بدین ترتیب حتی کسانی که مستقیما با فقر درگیر نیستند هم با مشاهده ی یک اثر خلاقانه،که با تیز هوشی به وقایع تلخ پرداخته است، علاوه بر تاثیر بیشتر، به آرامش نیز می رسند.پدیدار شدن این احساس باعث شد تا ارایه تصویری زیبا، پر احساس و شاعرانه از نکبت و سیه روزی،دست مایه بسیاری از هنرمندان قرار بگیرد.برای مثال میتوان از نقاش آلمانی "آدریان لودویک ریشتر "( Adrian Ludwig Richter) نام برد.وی در آثارش از فلاکت اجتماعی،خشونت را حذف و به جای آن شفقت و دلسوزی را جایگزین میکند.او متولد درسدن و از محبوب ترین تصویر گران جهان در قرن نوزدهم است. "ریشتر"زندگی عادی طبقه ی کارگر و دهقان که ساده،بی تجمل و آمیخته با تنگدستی بود را آنچنان زیبا به تصویر میکشید،تا این قابلیت را داشته باشد که زینت بخش خانه های اشرافی طبقه ی فیودال اروپا آن دوران گردد.
عکاسان بسیاری نیز به این شیوه اقدام نموده اند، مخصوصا در دوره پیکتوریالیسم. هم اکنون نیز کسانی هستند که سخت ترین شرایط انسانی را در کمال زیبایی و به نحوی ثبت میکنند که بتواند سرآغاز یک تحرک اجتماعی شود.از این جمله میتوان یادی کرد از عکس مشهور و دیدنیِ «شربت گل» که عکاس خبری استیو مک کوری ( Steve McCurry) از دختری جوان در کمپ پناه جویان افغانی واقع در پاکستان تهیه کرده است. عکس مذکور آنچنان پهنه وسیع جهان را طی کرد،تا کمتر کسی در دنیا پیدا شود که آن را ندیده باشد.چاپ آن تصویردر بسیاری از نشریات از جمله نشنال جئوگرافیک واطلاق لقب "مونالیزای افغان" باعث جلب توجه بسیاری از مؤسسات خیریه در جهان برای کمک به این ستم دیدگان از جنگ گردید.
در اینجا قصد نقد عکس فوق را ندارم اما واضح است که چهره تکیده و پراز حس ترس،چشمانی زیبا و نافذ،کنتراست ایده آل رنگ ها، اکسپوزمناسب و در نهایت ادیت خوب این تصویر،ابتدا مخاطب را جذب و در پی آن احساسات او را بر می انگیزد.
اما این شیوه برای علاقه مندان به عکاسی معاصر،تنها یک نام رابه یاد می آورد و او کسی نیست جز لی جفریز عکاس آماتوری که در حین عکاسی از یک مسابقه ماراتن در لندن،به ناگاه دخترکی بی خانمان توجه اش را جلب کرد و این ماجرا سرآغازی بود برای او،تا پرتره ی بی خانمان ها به عنوان موضوع وتک تک بی خانمان های جهان را سوژه خود قرار دهد. "لی جفریز"( lee jeffries) برای تأثیر گذاریِ حداکثری و همراه ساختن مخاطبانش،شیوه ای منحصر به فرد را در جهت خلق یک اثر زیبا به کار گرفته است. وی هیچگاه بدون اجازه از سوژه هایش برای عکاسی اقدام نمی کند.نشستن،دمخور شدن و برقراری ارتباط باعث میشود تا ابتدا احساسات این افراد را در ضمیرش ثبت و پس از آن،جوهر وجودیِ آنان را به تصویر بکشد. بدین ترتیب صمیمیتی وصف ناپذیر در تمام عکس های او موج می زند.
عکس های "جفریز" از بی خانمان ها باعث می شود تا تصور غلط ما از افراد فقیر شکسته شود. او هیچگاه زاویه ای تحقیر آمیز را برای عکاسی از آنها بر نمی گزیند،بلکه با پایین آوردن سطح دوربین به این اشخاص عظمت و بزرگی می بخشد. وی با برانگیختن نور در چشم ها آن ها را بسیار جذاب تر از چیزی که هستند نشان میدهد(حتی در تصویری از یک مرد نابینا) و با این دست مایه، زیرکانه به دنبال تکنیک قاب در قاب میرود،به این معنا که از چشم ها به عنوان قابی تأثیر گذار در قاب چهره سوژه هایش استفاده میکند. به این شکل بدیهی است است که ادیت ماهرانه یِ او سهمی بزرگ از زیبایی شناسیِ آثارش را به دوش می کشد.
"لی" فقر را در تاریکی به ما نشان نمی دهد.وی بکراند، پوشش و گاهاً موها را فاقد جذابیت می کند اما با بهره جستن از شیوه ی نورپردازیِ از جلو (forward lighting)، پرتره هایش شبیه به تمثال های مذهبی به نظر میرسند.تصاویری که "جفریز" طی این فرآیند ارائه می کند در عین زیبایی، ترسناک نیز هست. آثار او فراتر از یک سند است. شاهدی است سرشار از ایمان و معصومیت و این به دست نمی آید جز در سایه ی ارتباط و عشق ورزیدن به موضوع مورد نظر اش.
"جفریز" عکاسی کردن از بی خانمان ها،انتشار و فروش عکس و به دنبال آن تحت تأثیر قرار دادن مردم عادی و سیاستمداران را به عنوان مأموریتی جدی در زندگی خود دنبال می کند و جوایزی که از این طریق به دست می آورد به علاوه ی درآمد فروش کتاب بی خانمان ها را صرف کمک به سازمان های مردم نهادی می کند که به این افراد می پردازند.اما شأن و منزلتی که وی در عکس هایش به آن ها می بخشد بسیار ارزشمندتر است.
تصاویری که او از بی خانمان ها و معتادان به مواد مخدر تهیه می کند،فریادی گوش خراش از محنت و مشقت این افراد نیست.آوازیست سحرآمیز که درد و رنج این انسان ها را به جای لاپوشی و ترس، در گوش مخاطب نجوا میکند.
در حال حاضر "لی جفریز" الهام بخش افراد و هنرمندان بسیاری در دنیا شده است.
لاکن هستند کسانی که به این شیوه یِ کار انتقاد داشته باشند.اگرچه زیبایی شناسی فقر یک عبارت جدید است،اما منتقد مارکسیست "والتر بنیامین " (Walter bendix schonflies benjamin)بروز آن را در دهه 1930 میلادی هشدار داده بود. او عدم رضایت اش از عکاسی که موفق شده بود،تنگ دستی رقت انگیز مردم را با بهره گیری از تکنولوژی های باب روز به موضوعی لذت آفرین بدل کند اعلام نموده و این روش را چیزی جز زیبا پرستی زدگی (aestheticizing) نمی داند.همچنین سوزان سونتاگ(Susan sontag) ابراز نگرانی می کند از این که تقاضای فرهنگی برای عکس هایی که از نظر زیبا شناختی دلپذیر باشند موجب شده است که حتی دلسوزترین روزنامه نگاران نیز برای از دست ندادن مخاطبشان به دنبال آن باشند. وی مجموعه عکس یوجین اسمیت (William Eugene smith) از روستاییان "میناماتا" که محکوم به مرگی تدریجی هستند و مجموعه عکس کارگران خردسال اثر لویس هاین (Lewis wickes hine) را به خاطر ترکیب بندی های دلپذیر و چشم اندازهای شکیل،دلیلی بر ادعای خود می داند و اصرار دارد بر این موضوع که اسنادی این چنین، باعث می شود تا بین ما و آن وقایع فاصله بیوفتد و موضوع اصلی خنثی شده و تحت شعاع زیبایی پرستی زدگی قرار بگیرد.(Criticizing Photographs )
حال "لی جفریز" ترجیح می دهد، فقر را در لفافی از حریر پیچیده تا حس کنجکاوی و تخیل مخاطب اش را به چالش بکشد و به دنبال آن مشارکت بیشتری را جلب کند. در سال های اخیر"لی جفریز" دامنه کار خود را به لحاظ جغرافیایی گسترش داده و پا را از لندن فراتر گذاشته،یونان،آمریکا و دیگر کشور های دنیا را نیز به دنبال تولید آثارش و در نهایت اثرگذاری گسترده تر در می نوردد.ابزاری که " لی جفریز از آن استفده میکند بسیار ساده است.او از یک دوربین canon 5D به همراه یک لنز زوم با فصله ی کانونی 200-70 و یک بازتاب دهنده بهره میبرد و ادیت فایل هایش را در نرم افزارهای light room وphotoshop انجام میدهد.وقتی از شیوه و جزییات رسیدنِ به این سبک از او سوال میشود اینگونه پاسخ میدهد: به هیچ وجه قصد ندارم تمام آثارم را به یک روش به سرانجام برسانم اما با استفاده یِ صحیح از داجینگ ، برنینگ و رسیدن به یک کنتراست مناسب به دنبال هدف ام هستم.
وی علاوه بر چاپ کتاب،زمینه های بیرونیِ مهم دیگری را نیز در اختیار گرفته و اکنون اغلب علاقه مندانش آثار وی را در 500 pix،instagram و flicker دنبال می کنند./ امیر حاجی عباسی
منابع
1-مقاله زیبایی شناسی فقر،قحطی و آوارگی در تصاویر کتاب های کودکان نوشته جینز تیله ، ترجمه هادی تقوی.انتشارات کلمه
2-کتاب نقد عکس (Criticizing Photographs) نوشته ی تری برت (terry barrett) ترجمه دکتر اسماعیل عباسی
3- http://time.com/3785517/portraits-of-the-homless-by-lee-jeffries
4- http://www.yellowkorner.com/en/artists/lee-jeffries-214.html
5- http://instagrafite.com/an-interview-with-photographer-lee-jeffries/