ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه
ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه

مکالمه عکس و زبان پس از رمز گشایی/یوریک کریم‌مسیحی

وقتی زبانمان ناتوان است نمی‌توانیم صاحب ایده شویم

وقتی زبانمان ناتوان است نمی‌توانیم صاحب ایده شویم

هدیه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر خبرگزاری رضوی
یوریک کریم‌مسیحی شاکی و غمگین است و دلش گرفته از زبانی که به ابتذال کشیده شده. از عکاسی که دستش از بس روی دکمه شاتر رفته درد می‌کند ولی دریغ از یک عکس خوب که در میان تصاویرش دیده شود. می‌گوید شاید نتواند برای این این جامعه ابتذال‌زده کاری بکند. ولی خوشحال است که می‌تواند به بهانه یک دورهمی صمیمی، دغدغه‌هایش را با دیگران در میان بگذارد. در دومین نشست تخصصی عکاسی از سلسله نشست‌های "آن" در بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، یوریک کریم‌مسیحی مهمان عکاسان مشهدی شده است. او که به قول کیارنگ علایی دبیر این نشست، یک ذوالفنون به معنای واقعی است. هنرمندی چند بُعدی و صاحبنظر در حوزه‌های عکاسی و ادبیات که در عصر پاییزی نوزده آبان، به نشست "آن" آمده تا علاقه‌مندان را با مبحث «مکالمه عکس و زبان پس از رمزگشایی» آشنا کند و به این بهانه، زبان و ادبیات را به هنر عکاسی پیوند بزند.


لذت ادبیات و عکاسی
ساعت 14:15 است و قرار جلسه ساعت 15. ولی با وجود 45 دقیقه باقی مانده تا شروع نشست، صندلی‌ها در حال پر شدن است. شاید تجربه ازدحام جمعیت در جلسه قبل باعث شده عکاسان و هنرجویان عکاسی به این زودی در بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) حضور پیدا کنند. کیارنگ علایی دبیر نشست در تلاش و تکاپو است و یک لحظه هم نمی‌نشیند. مدام از این طرف سالن به آن طرف در حرکت است. با مهمانان خوش و بش می‌کند و برای آن‌ها که جایی ندارند، جا پیدا می‌کند. هر چند در این جلسه هم در نهایت، عده‌ای مجبور می‌شوند بایستند و برخی هم نشسته روی زمین به صحبت‌های استاد یوریک کریم‌مسیحی گوش بدهند. استادی که بنا به گفته دبیر نشست عکاسی "آن"، بیشتر سبقه‌اش به طراحی گرافیک و کاریکاتور در دهه 70 برمی‌گردد. خالق کتاب‌هایی در عرصه ادبیات مانند "نفس عمیق"، "بزرگراه بزرگ"، "جاده"، طبقه همکف و آثاری در زمینه عکس مانند: "نگاهم کن، خیالم کن"! "عکس و دیدن عکس"، "شب سپیده می‌زند باری دیگر"، "مقدمه‌ی پشت صحنه سینمای ایران" و "اول شخص مفرد" است. حالا فضای سالن پر شده از مشتاقان و بالاخره استاد کریم‌مسیحی هم وارد می‌شود و با صمیمیت به حاضرین سلام می‌کند. کسی که به تعبیر کیارنگ علایی، خصوصیت بارزش مهربانی و حمایتگری است و قدرت تاثیرگذاری‌اش بر دیگران و در عین حال داشتن روحیه فوق‌العاده حساسی که از ویژگی‌های هنرمندان اصیل است. علایی که خود از عکاسان سرشناس است و دستی هم بر قلم دارد، در وصف مهمان جلسه می‌گوید: «یوریک کریم‌مسیحی هنرمندی استثنایی در حوزه ادبیات و عکاسی است. آشنایی من با او با کتاب "رویا، شادی، خاطره و دیگران" بود. کتابی که نشان داده این نویسنده تا چه حد درباره دنیای زنان شناخت دارد. استاد، آخرین اثرش کتاب "صد میدان" را با صد داستان موقعیت از میدان‌های صدگانه نارمک تهران نوشته که فصل مشترک مکان‌ها و آدم‌ها، اثری جذاب به وجود آورده است. او با کتاب‌هایش در زمینه عکاسی کمک کرده به کسانی که نه می‌خواهند خیلی جدی به عکاسی بپردازند و نه وجه ادبیات داستانی

به شکل حرفه‌ای برایشان اهمیت دارد. بلکه دوست دارند از ادبیات و عکس لذت ببرند. مانند کتاب "در جهت عکس؛ 39 عکس 39 جستار" که زمان انتشار آن، کمتر نگاهی به این شکل نسبت به عکس وجود داشت و انگار در آن نوعی نگاه شهودی و گاهی متافیزیکی به عکس‌ها دیده می‌شود. نگاهی که کمک می‌کند تا عکس‌ها جور دیگری دیده شوند و برای مخاطب عام خیلی جذاب است. در اهمیت و اعتبار این کتاب همین بس که "تری برت" استاد دانشگاه تگزاس شمالی و اوهایو بر آن یادداشت کوتاهی نوشته و نوع نگاه و پرداخت استاد را مورد ستایش قرار داده است» بنا به گفته کیارنگ علایی، یوریک کریم‌مسیحی هنرمندی است با دقت بالا که برای کسی که کار اول او عکاسی نیست، این خصوصیت مورد احترام و ستایش است. او آنقدر نگاه تیزبینی دارد که در یک پرواز صبح زود فرودگاه مهرآباد، کلاغی را که روی بال هواپیما نشسته می‌بیند و به آن وجه روایی می‌دهد.

من به فارسی فکر می‌کنم
حالا نوبت یوریک کریم‌مسیحی است که بعد از معرفی کیارنگ علایی، صحبتش را شروع کند: «امروز سومین جلسه‌ای است که درباره موضوع "مکالمه عکس و زبان پس از رمزگشایی" صحبت می‌کنم و دوست دارم این جلسه با صحبت‌های شما کامل‌تر از جلسات قبل شود. انتظار دارم انتقاد و مخالفت و نظر بشنوم. لزومی ندارد کسی به من بگوید درست می‌گویی. بلکه باید بگوید تو غلط می‌گویی. البته انتقاد در جمع، مرسوم نیست و زمان نسل ما سخت‌تر بود و در دوره نسل شما خیلی بهتر است. بخش اول این نشست را به بحث زبان اختصاص می‌دهیم و در بخش دوم هم به عکس می‌پردازیم که ناشی از همان زبان است. کیارنگ عزیز در حرف‌هایش کلمه‌ای گفت درباره اصالت. من همیشه به طرز خودخواهانه‌ای به خودم برگشتم و هر چه از نظر خودم درست بوده را قبول داشتم و وقتی فهمیدم غلط است آن را پذیرفته‌ام. به خاطر همین هر اثری دارم از خودم است و به همین دلیل، وقتی کیارنگ می‌گوید معلوم نیست نوشته‌هایم نقد و تفسیر و تحلیل است یا یادداشت و بررسی، من کارم را انجام داده‌ام و شاید اگر این نوشته‌ها را روز دیگری و تحت حادثه‌ای مثل دیده فیلم یا صحنه‌ای در خیابان می‌نوشتم، چیز دیگری می‌شد. همیشه به این وجه پایبند بوده‌ام و به همین دلیل کم‌کم احساس کردم چقدر زبان اهمیت دارد. در ابتدا فکر می‌کردم زبان، وسیله ارتباط برقرار کردن و اندیشیدن ماست. اوایل انقلاب در یکی از سخنرانی‌های موزه هنرهای معاصر، از یک نفر شنیدم که می‌گفت: "من به فارسی فکر می‌کنم". آن شخص، کارگردان بزرگی بود و با او افتخار همکاری داشتم و درباره این موضوع صحبت کردیم. این حرف من را تکان شدیدی داد. آن وقت بود که متوجه شدم من هم مثل او فکر می‌کنم و موضوع زبان برایم اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد. دنبال این موضوع رفتم و به خیلی چیزها رسیدم که اینجا با شما در میان می‌گذارم».


همه چیز زبان است
این نویسنده و پژوهش‌گر، در ابتدای مبحث مربوط به زبان، جملاتی را درباره زبان از علمای اندیشه و حکمت نقل می‌کند تا به قول خودش بهانه‌هایی برای ورود به بحث باشد: «مهم‌ترین جمله را از "هایدگر" شنیدم که می‌گوید "زبان،


خانه هستی است" و "لیوتار" درباره زبان می‌گوید: "انسان چیزی جز گزاره زبانی نیست". هایدگر در ادامه، سخت‌گیرانه‌تر پیش می‌رود: "زبان خودش با خودش مکالمه می‌کند". این زبان برای اینکه مکالمه با خودش انجام دهد احتیاج به فضا دارد. این فضا انسان است. یعنی فضا وارد انسان می‌شود و انسان وسیله مکالمه زبان با زبان خواهد شد. این وسط خودش هم چیزهایی پیدا کرده و خیال می‌کند زبان بخشی از خودش است. زبان آنقدر اصیل، بزرگ، کلان و همه چیز است که وقتی از "چامسکی" پرسیدند نوزاد که به دنیا می‌آید زبان ندارد، پس چطور می‌فهمد وقتی گریه کند مادرش می‌آید و اگر بخندد پدرش خوشحال می‌شود؟ چامسکی می‌گوید نوزاد، این را در دستگاه زبانی خودش می‌فهمد. دستگاهی که وجود دارد ولی هنوز شکل نگرفته است. اندیشمند خیلی بزرگی به نام "آگامبن"، که اثر ارزنده‌ای با اندیشه‌های درخشان به نام "بازمانده‌های آشویتس" دارد، نظر دیگری می‌دهد. او عقیده دارد ما نمی‌توانیم بگوییم حیوان زبان دارد. زیرا حیوان با زبان به دنیا می‌آید و زبانش با تولد با خودش همراه هست. بنابراین زندگی حیوان تقسیم به دو مرحله نمی‌شود. ولی زندگی انسان تقسیم به دو مرحله می‌شود. چون زبان را کشف می‌کند. نظر من به چامسکی نزدیک است چرا که نمی‌خواهم تصور کنم بیرون از زبان، چیزی وجود داشته باشد. ما همه چیز را با زبان تصور می‌کنیم. حتی سکوتمان و خوابی که می‌بینیم و آنچه می‌چشیم. حتی چیزی که قادر نیستیم بیان کنیم به ناتوانی ما در چارچوب زبانی برمی‌گردد. ارسطو در 2500 سال قبل می‌گوید: "همه چیز زبان است". هایدگر جمله‌ای مهم دارد: "انسان، آفریننده زبان نیست و آفریده آن است". هایدگر اینجا نقطه می‌گذارد و جمله‌اش را به پایان می‌برد. ولی به نظر من این زایش، بی پایان است. تصور کنید انسان‌های نخستین، وقتی می‌خواستند به دیگری با اشکال بگویند ماموت را چگونه شکار کرده، آن زبان به زبان امروزی ما رسیده است. من تصور می‌کنم زبان انسان را بالغ می‌کند و انسان زبان را و هر دو با هم بزرگ می‌شوند. نکته دیگر درباره موضوع زبان این است که ارسطو و افلاطون معتقد بودند زبان گفتاری، اهمیت دارد نه نوشتاری. اما "دریدا" می‌گوید: "سکوت و نوشتار از گفتار ارزش بیشتری دارد" این نظر، آشکارا نقطه نظر مقابل ارسطو و افلاطون که به یک تفاوت تاریخی برمی‌گردد. مثل دکارت که عقیده داشته زیبایی فقط در چیزهای بصری و نه شنیداری است. حالا تصور کنید فقط موسیقی از زمان دکارت تا به حال دچار چه تحولات عظیمی شده است».

زبان در تمدن‌های بزرگ
این منتقد برجسته در ادامه صحبت‌هایش به نکته جالبی اشاره می‌کند: «من وقتی به خودم اجازه می‌دهم به جمله دکارت، با تردید نگاه کنم انتظار دارم شما هم همین کار را بکنید. شما با همان زبان شروع کنید و یقین‌هایتان را کنار بگذارید. یقین‌ها شناور و موقت هستند». کریم‌مسیحی ادامه می‌دهد: «در جستجو درباره اهمیت دادن به زبان، فکرم سمت تمدن‌های خیلی بزرگ و عمده رفت که الان تقریبا از هیچکدام چیزی نداریم. به این 5 تمدن
توجه کردم و همینطور تمدن "اینکاها" در آمریکای لاتین که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. فکر کردم چرا چین و هند که هم‌مرز هستند تمدنشان از هم جداست ولی چین و ژاپن و کره یک تمدن دارند؟ یا تمدن مصر و یونان که خیلی نزدیک‌اند از هم جدا است؟ به نظرم رسید اینجا هم زبان نقش پیدا می‌کند. مثلا زبان شرق دور، تماما به یک قلمروی خانوادگی تعلق می‌گیرد و همه گردش زبانی و هیروگلیف و زبان تصویری، در هر تمدن جدا از هم است. زبان، بده بستان با زندگی اجتماعی مردم دارد. زبان زندگی را می‌سازد و انسان‌ها زبان را. بنابراین چینی‌ها کلمات یک حرفی دارند و ما کلمات هفت هشت حرفی داریم این کیفیت و نوع زبان که هر جامعه‌ای خودش در موقعیت‌های اجتماعی ساخته، برمی‌گردد به آنچه مردم آن جامعه بودند. یعنی وقتی در زبان آلمانی تعمیرگاه تلویزیون رنگی یک کلمه است به خاطر این است که آلمانی‌ها بر اساس نوع فرهنگ  و زندگی‌شان این کلمه را ساختند. وقتی بعد از انقلاب اکتبر، اکثر کشاورزان سیب‌زمینی کاشتند، زبان مردمی که همه سیب‌زمینی می‌کارند، خاص خودشان می‌شود. اگر بخواهیم به خودمان برگردیم که این مثال برایمان آشناتر شود، ما تفاوت خیلی جدی در فلسفه و عرفان ایرانی با عرب داریم. قاسم هاشمی‌نژاد در کتاب "سیبی و دو آینه"، دو مقدمه مفصل دارد و به این تفاوت اشاره می‌کند که چطور زبان ما، منش فرهنگی ما را ساخت و زبان عربی، منش فرهنگی آن‌ها را».
ایده و فکر داشته باشیم
«آپشن، دیفالت، فیک، سلبریتی، لست سین، بیزینس، ویو، کات، نوستالژیک، جوین، پرفورمانس، سورپرایز، منو، متریال، روتین و...» این‌ها چند نمونه از کلماتی هستند که مدرس نشست دوم عکاسی "آن" فهرست می‌کند تا از اوضاع بغرنج زبان در جامعه فعلی‌مان بگوید. کریم‌مسیحی دردمندانه ادامه می‌دهد: «زبانی که الان به کار می‌بریم نابود شده است و هیچی از آن درنمی‌آید. نه عکاس و نه اندیشمند. فقط نگاه می‌کنیم ببینیم چه کسی کارش خوب است تا مثل او شویم و اصالت و عمق را فراموش کرده‌ایم». این هنرمند، می‌گوید: «کلماتی که برایتان خواندم، زبان روزمره ما را تشکیل می‌دهد و حقیقت این است که ما با این زبان نمی‌توانیم فکر کنیم چه برسد به اینکه عکاسی کنیم. بارها شده که در حوزه عکاسی، بچه‌های پر انرژی و با حسن نیت با من صحبت می‌کنند و می‌گویند ما کتاب چاپ کردیم، نمایشگاه گذاشتیم، برگزیده شدیم و...حالا باید چکار کنیم؟ این بچه‌ها در عکاسی به بن‌بست رسیدند. افرادی که از هر چه دلشان خواسته روزانه 1000 عکس گرفتند. حالا فقط یک نفر از شما تصور کنید چند تا از عکس‌هایی که روزانه می‌گیرید در ذهنتان است؟ دلمان خوش است عکس می‌گیریم و عکاس هستیم؟ پس چرا به بن‌بست می‌رسیم؟ به خاطر اینکه به جای اینکه فکر کنیم، از روی دست همدیگر تقلب می‌کنیم. البته چطور فکر کنیم وقتی زبانمان این است و خودمان داریم ابزار فکر کردنمان را از بین می‌بریم؟ مدام دوربینمان را تقویت می‌کنیم که مهم است ولی مهم‌ترین نیست. کسی که این دوربین دستش است باید فکر و ایده داشته باشد. وقتی کلمات کلیشه‌ای و توخالی به
کار می‌بریم، غیر ممکن است فکرمان کلیشه‌ای نباشد. رسانه ملی از همه بدتر است و با واژه‌های اشتباه می‌خواهد درست حرف زدن را به جامعه یاد بدهد. از این زبان چیزی در نمی‌آید. چرا این همه عکاس داریم و چهار تا عکسشان یادمان نمی‌ماند؟ چرا زمانی عکس‌ها می‌درخشید و به یاد همه می‌ماند ولی الان هیچ تولیدی نداریم؟ عکاسی یک زمان دو چیز بود. یکی کالای فرهنگی و دوم اثری هنری. الان هیچکدام نیست. اگر می‌خواهیم احیا شود کار خودمان است. وقتی زبانمان ناتوان است نمی‌توانیم صاحب ایده شویم. جوانی برایم عکسی فرستاد و دلخور بود که این عکس خوب را گرفته و در مسابقه قبول نشده است. گفت 300 عکس گرفته و از بینش این عکس را انتخاب کرده است. ما یک زمان، حلقه‌ای 36 تایی می‌گرفتیم و یک ماه طول می‌کشید آن را تمام کنیم. آن زمان نمی‌دانستیم با عکس نگرفتن داریم عکاس می‌شویم. با تکنولوژی کاری کردند که عکاسی از یک کالای نجیب فرهنگی و یک هنر والا تبدیل به چیزی پوچ شود. نتیجه این می‌شود که عکاس به بن‌بست می‌رسد. یک بار از یکی‌شان خواستم روزی 5 تا عکس بگیرد. مثل یکجور ترک اعتیاد. با این حرف حالش بد شد».

ابتذال؛ گریز از اندیشیدن و بازاندیشی
یوریک کریم‌مسیحی، در تعریف بیشتر مبحث ابتذال می‌گوید: «عکاسی، جزء ناچیزی در مجموعه زبانی است. در حقیقت زبان فارسی از بین رفته و باید یک نوار مشکی کنار قابش بگذاریم. وقتی زبان را از کارکردش خارج کنیم، مبتذل می‌شود و در نتیجه نگاه هم به ابتذال کشیده می‌شود و به کلیشه‌ای می‌رسیم که زیرمجموعه ابتذال است. بعد، طرف می‌گوید چرا کسی با وجود دوربین 20 میلیونی، به عکس‌های من توجه ندارد»؟ برایتان از مقاله‌ بابک احمدی به نام "با ابتذال" می‌خوانم که خیلی کوتاه ولی جامع آن را تعریف می‌کند: "ابتذال، همان پیش پا افتادگی است. رفتار کلیشه‌ای. گریز از اندیشیدن و بازاندیشی. ساده‌گرایی افراطی که تا حد ساده‌لوحی پیش می‌رود و سرانجام با نادانی شرم‌آوری همراه می‌شود. مثل هر چیز سطحی زندگی سطحی ما از هر دریای ژرف، می‌ترسد. گفته، نوشته یا اثر هنری پیش پا افتاده، معنایی یکه را به شیوه‌ای نااندیشیده منتقل می‌کند. ابتذال، گریز از چند معنایی، چندگانگی و مقاومت در برابر ابهام است. وانمود کردن دانایی است جایی که کسب و حتی خواست دانایی مشقت فراوان می‌طلبد". در ادامه بحث، استاد کریم‌مسیحی از آسیب‌های نمایشگاه گذاشتن برای هنرمندان جوان می‌گوید: «دختر 22 ساله خواهرم اصرار داشت نمایشگاه بگذارد. خیلی با ملایمتش تلاش کردم منصرفش کنم. به او گفتم نمایشگاه برای 45 سالگی به بعد است. نمایشگاه زدن، آفتی است که خود من پارسال بعد از ارائه آثارم در نمایشگاه متوجه شدم چقدر مخوف است و چه شهرت و پول و فسادی در آن وجود دارد. عکاسی که با همان زبان عکاسی کرده  و عکس‌هایش را برای نمایشگاه فروخته به طریق اولی مجبور است تابع سلیقه خریدار عمل کند. خریداری که بدترین نوعش نوکیسه‌های بی سلیقه می‌شود و بهترین، قدیمی‌های با سلیقه و کلکسیون‌دار. صادقانه اعتراف کنم من خودم هم به این موضوع فکر می‌کنم. وقتی من نمایشگاه بگذارم، نمی‌خواهم کلی هزینه کنم و بعد، دوباره عکمس‌ها را به خانه برگردانم. پس باید کاری کنم عکس‌ها فروخته شوند و این کشمش دائم وجود دارد. بچه‌های امروزی می‌خواهند آثارشان را بفروشند. شهرت و ثروت و محبوبیت می‌خواهند».
 ایده‌پردازی خوب، حاصل فکر کردن است
هنرمند عکاس در ادامه این نشست می‌گوید: «بحث دیگری که در عکاسی اهمیت فراوان دارد، عکس دیدن است. ما در حقیقت عکس نمی‌بینیم. بلکه عکس ورق می‌زنیم. یک موقعی هست عکس دیدن یعنی شما دقت می‌کنید تمام لایه‌ها و وجوه عکس و مفاهیم و تمام عناصر و اجزای آن را ببینید». او سپس با اشاره به تصویر روی مونیتور که جسد یک زن را نشان می‌دهد می‌گوید: «من بعد از بارها دیدن این عکس متوجه شدم در خونی که روی زمین ریخته، صورت این خانم نقش بسته است. بعضی عکس‌ها اینطور است و باید آن‌ها را زیاد نگاه کنید».  تصویر دیگری از کودکی زلزله‌زده است که با گریه، پارچه‌ای مشکی در دست دارد. کریم‌مسیحی درباره عکس توضیح می‌دهد شاید در نگاه اول چیز زیادی از عکس دستگیرمان نشود ولی وقتی متوجه شویم کودک، لباس پدرش را که در حال دفن شدن است بغل کرده، تازه متوجه عمق این تصویر خواهیم شد. او سپس به تصاویر دیگری می‌پردازد. مثل تصاویر ثبت شده توسط عکاس بزرگی به نام "جان کاپلانس" که طبق گفته سخنران این نشست، همیشه به نوعی متفاوت عکاسی می‌کرد. عکس‌هایی سیاه و سفید از اعضای بدن، انگشت نقرس، قوز بدن، پوست چروکیده و... عکاسی که به شدت اصیل و متکی به سلیقه خودش است. کریم‌مسیحی درباره بحث ایده‌پردازی می‌گوید: «به تعدادی عکاس، موضوعی واحد دادند. یک آدم چوبی اندازه آدم که از آن عکس بگیرند. از این موضوع، برخی ایده‌های ناب و جالب به دست آمد. ایده اینجا شکل می‌گیرد و برداشت من نسبت به موضوعی است که در اختیار همه قرار دارد. ایده‌پردازی خوب، حاصل فکر کردن است». او در پایان صحبت‌هایش تاکید می‌کند: «یک عکس، حاصل ایدئولوژی عکاس آن است. بنابراین نباید از نقدها بترسید و از عکسی که گرفتید پشیمان شوید. پای اشتباهاتتان بایستید و بر عقاید خود پایبند باشید. این، خیلی بهتر است تا بخواهیم کورکورانه تقلید کنیم». در ادامه جلسه، شرکت‌کنندگان به مباحث مختلفی اشاره می‌کنند. مثل اینکه شاید فضای مجازی و عصر بمباران رسانه‌ای که در آن قرار داریم اقتضای این دوران است و باید اتفاق بیفتد. استاد در جواب این صحبت تاکید می کند اتفاق خودش نمی‌افتد و ما با تصمیم خود می‌توانیم جلوی آسیب‌های ناشی از این دوران را بگیریم. شرکت‌کننده دیگری در بحث اصالت عکس، تفاوت آن را با عکاسی استیج و همراه با چیدمان می‌پرسد و استاد کریم‌مسیحی تاکید می‌کند عکسی که موضوعش استیج است و عکاس به آن اذعان دارد فرق می‌کند با عکسی که ساختگی است و عکاس وانمود می‌کند آن را مستند برداشته است. جلسه به پایان می‌رسد و حاضرین، رفته‌رفته پراکنده می‌شوند. افرادی که حتما حالا توی ذهنشان دریچه‌های جدیدی باز شده است. از پایبندی به زبان درست تا عکاسی با اصالت، خوب دیدن و خوب فکر کردن.



برپایی نمایشگاهی از آثار عکاس جوان ایرانی در گالری .. اورادئا رومانی


نمایشگاهی ا ز آثار عکاسی« ندا صیامی » از عکاسان مشهدی ‌با عنوان( اکسپو فتو آرت)  در بیستم آبانماه سال جاری در گالری موزه ی هنر و تکنیک (”Ștefan Tóth István” Technical and Art  Photography   Museum)  شهراورادئا کشور رومانی افتتاح گردید ، این نمایشگاه که در برگیرنده ی ۱۰۰ اثر عکاسی در موضوعات عکاسی استودیویی ،عکاسی در فضای باز ، پرتره ، مستند اجتماعی ، خلاقه و گردشگری است ، بمدت ۱۰ روز از تاریخ بیستم  الی سی ام آبانماه ۱۳۹۷ در شهر( اورادئا) این کشور ادامه خواهد داشت.

برپایی این نمایشگاه با همکاری انجمن «یورو فتو آرت» کشور رومانی ( EFA)  با موسسه مطالعات عکاسی آبگینه ( APSI)   از ایران و حمایت انجمن همکاران تصویر( ICS ) ‌آمریکا و همچنین دفتر فدراسیون بین المللی هنر عکاسی در رومانی (FIAP ) ،سازماندهی و برگزار شده است.

عکاسی روی ریل اندیشه گفت‌وگوی شهرآرا با ابراهیم بهرامی‌ درباره پازل‌های گمشده هنر عکاسی مشهد

عکاسی روی ریل اندیشه گفت‌وگوی شهرآرا با ابراهیم بهرامی‌ درباره پازل‌های گمشده هنر عکاسی مشهد

ضحی زردکانلو| اگر بخواهیم ازطریق نام‌های معتبر، عکاسی مشهد را بشناسیم، بی‌شک ابراهیم بهرامی‌ درمیان پژوهشگران و مدرسان عکاسی مشهد از صدرنشینان است. بهرامی‌ از معدود عکاسان پیش‌کسوت مشهدی است که مدام دانش و اطلاعات خود را به‌روز می‌کند؛ از ٣٠سال پیش که مدیریت موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه را به‌عهده گرفت تا امروز که در معتبرترین جشنواره‌های بین‌المللی، داوری می‌کند. او در این سال‌ها توانسته است رزومه‌ای پروپیمان از دیپلم‌های افتخار و مدال طلای جشنواره‌های بین‌المللی از کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، ایتالیا، ترکیه و... در کارنامه هنری خود ثبت کند. این عکاس پرافتخار مشهدی اکنون خودش را عکاس مستند اجتماعی می‌داند و این روزها بیشتر عکاسی پرتره تدریس می‌کند. ابراهیم بهرامی‌ که مدت‌ها از فضای رسانه‌ فاصله گرفته بود، میهمان تحریریه شهرآرا بود. در گفت‌وگوی پیش‌رو با او درباره حرفه عکاسی با محوریت آموزش و مطبوعات گپ زده‌ایم.
همواره اعتبار و احترام محسوسی همراه نام ابراهیم بهرامی‌ بوده است. به‌نظر شما این موفقیت از کجا نشئت می‌گیرد؟
راهی را در عکاسی انتخاب کردم که فکر می‌کردم راه درستی است. شاید نزدیک به ٣٠سال پیش بود که به‌همراه برخی دوستان عکاس در مشهد، تشکل‌هایی را برای تحقیق و پژوهش عکاسی راه‌اندازی کردیم تا بتوانیم به‌صورت علمی‌ و تخصصی فعالیت کنیم. ازجمله بانک اطلاعات عکاسان خراسان و موسسه آبگینه. در این مسیر، به موفقیت‌هایی هم دست یافتیم و رزومه‌هایی ایجاد شد و شاید فعال نبودن بعضی پیش‌کسوتان عکاسی باعث شد که ما بیشتر در چشم باشیم. همچنین حضور در جشنواره‌ها و داوری‌ها و... باعث شده است نامم سر زبان‌ها باشد، وگرنه من همان فرصتی را داشتم که دیگران
داشتند.

شما فعالیت هنری خود را با کار سینما آغاز کردید، اما سپس به‌سراغ عکاسی رفتید و درزمینه چاپ عکس هم خیلی مطرح شدید، حتی برخی عکاسان پایتخت‌نشین برای چاپ عکس‌هایشان به‌سراغ شما می‌آمدند. چه شد که علاوه‌بر عکاسی به‌صورت تخصصی به وادی چاپ عکس نیز ورود پیدا کردید؟
بله، شروع کار من با سینما بود اما علاقه زیادم باعث شد که در یکی از لابراتوارهای عکاسی مشهد، مشغول به‌کار شوم. آنجا به‌صورت تخصصی و علمی‌ به مقوله چاپ عکس پرداختم که کلاس‌هایی تخصصی هم در این زمینه برگزار کردیم. ..

 

«نتایج اولین مسابقه بین المللی عکاسی اربعین، عراق ۲۰۱۸ اعلام شد »

«  نتایج اولین مسابقه بین المللی عکاسی اربعین، عراق ۲۰۱۸  اعلام شد»

     دبیرخانه عمومی آستان  مقدس حرم امام حسین علیه السلام با همکاری انجمن عکاسی عراق و اتحادیه بین المللی عکاسان هنری،  در راستای معرفی مراسم اربعین  در کشورهای مختلف ،اقدام به برگزاری یک مسابقه ی بین المللی عکاسی نمود و هیات داورانی از ۵ کشور ( حسین داوود از کشور مصر-ابراهیم بهرامی از کشور ایران -مجدی آل ناصر  از کشور عربستان سعودی - حسین البهرانی از کشور عمان-هادی الصالمی از کشور عراق) آثار رسیده به این مسابقه را  در شهر کربلا داوری کردند.
برای این دوره از مسابقه تعداد ۳۹۴۰ اثر از ۸۵۰ عکاس از ۴۸ کشور جهان و در ۳ بخش  ، عکس ارسال شده بود ، که هیات داوران جوایز خود را مطابق فراخوان مسابقه شامل بیش از ۷۰۰۰ دلار جایزه نقدی ، مدال های طلا، برنز و نقره ی انجمن عکاسی عراق و اتحادیه  بین المللی عکاسان هنری ، اهدا نمود . لازم به توضیح است که محوریت مسابقه راهپیمایی اربعین اعلام شده بود که با توجه به عدم آشنایی برخی از عکاسان جهانی با این مقوله ، دبیرخانه ی مسابقه با مشورت هیات داوری ،علاوه بر عکس های ویژه ی راهپیمایی اربعین که در عراق و ایران نمود بیشتری داشته ، عکس هایی که مرتبط با اربعین و در مراسم های مختلف عزاداری امام حسین در اقصی نقاط جهان برگزار می شود  ( شامل ، راهپیمایی در مسیر های عزاداری ، مراسم های تعزیه خوانی ، پرتره های عزاداران ) نیز مورد پذیرش قرار گرفتند.
http://step.imamhussain.org/?lang=eng


عکس های برگزیده بخش رنگی:

عکس های برگزیده بخش سیاه و سفید:

عکس های برگزیده بخش خلاقه:

هیات داوری اولین مسابقه بین المللی اربعین:

هیات داوران:مجدی الناصراز کشور عربستان سعودی - حسین داوود از کشور مصر-هادی الصالمی از کشور عراق -ابراهیم بهرامی از کشور ایران - حسین البهرانی از کشور عمان

بیوگرافی داور ایرانی ( ابراهیم بهرامی )

 ابراهیم بهرامی  AFIAP,EFIAP  / پژوهشگر و مدرس عکاسی

دبیر ، مدیر هنری و عضو هیات داوری بیش از شصت نمایشگاه و مسابقة عکاسی داخلی و بین المللی /مدیر موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه/ عضو  هیئت موسس انجمن عکاسی خراسان

معرفی در کتاب؟ Who’s Who in Photography? (برترین عکاسان هنری دنیا) در سال 2007 به انتخاب انجمن عکاسی آمریکا(PSA) کسب لقب هنرمند AFIAP و  هنرمند ممتاز EFIAP  از فدراسیون بین المللی هنرعکاسی فیاپ ( فرانسه )

انتخاب شده بعنوان سفیر  افتخاری عکاسی ایران در سال ۲۰۱۷  و دریافت مدال برنز  HPS Bronze Medal بعنوان بهترین شرکت کننده از جشنواره بین المللی هلینک یونان

دریافت مدال حقوق بشر سازمان ملل متحد برای مجموعه عکس سالمندان

دریافت جایزه عالی مرکز فرهنگی سازمان ملل متحد ( یونسکو )

 برندة جایزه بزرگ ( GRAND PRIX) نمایشگاه بین المللی دین و دینداری در جهان از کشور لهستان

 ودریافت جوایز متعدد دیگری  از نمایشگاههای ملی و بین المللی از جمله :

 دریافت مدال طلای انجمن عکاسی آمریکا ( PSA) از هفتاد و سومین نمایشگاه بین المللی عکاسی خبری ویلمینگتون آمریکا

دریافت مدال طلای انجمن عکاسی آمریکا (PSA) از نمایشگاه بین المللی عکاسی ( آریزونا )آمریکا

 دریافت مدال طلای انجمن عکاسی آمریکا (PSA) از نمایشگاه بین المللی عکاسی ایرلند

 دریافت مدال طلای نمایشگاه بین المللی اتریش در بخش ( کودکان جهان)

دریافت مدال طلای فدراسیون جهانی هنر عکاسی (FIAP) از نمایشگاه بین المللی اسمث ویک انگلستان

دریافت مدال طلای فدراسیون جهانی هنر عکاسی (FIAP) از نمایشگاه بین المللی بوکووینا رومانی 2007

دریافت مدال نقره فدراسیون جهانی هنر عکاسی (FIAP) از نمایشگاه بین المللی سنگاپور

دریافت مدال برنز فدراسیون جهانی هنر عکاسی ( FIAP) از نهمین نمایشگاه بین المللی اسپانیا

 دریافت مدال برنز فدراسیون جهانی هنر عکاسی ( FIAP) از سی ودومین نمایشگاه بین المللی ( آلگارو) پرتغال

 دریافت مدال برنز فدراسیون جهانی هنر عکاسی ( FIAP) از نمایشگاه بین المللی یورو-پیکمرا بلژیک

 

دریافت مدال برنز فدراسیون جهانی هنر عکاسی ( FIAP)و جایزه ی نقدی از هفتمین نمایشگاه بین المللی غلبه بر معلولیت ،اسپانیا

در یافت مدال طلای IIWFو PSA mid Atlantic   از هفتاد و چهارمین  نمایشگاه  بین المللی ویلمینگتون آمریکا2007

دریافت مدال  RACAL از  سی وسومین  نمایشگاه بین المللی ( آلگارو) پرتغال 2007

 دریافت جایزه و مدال طلای « آل ثانی» از کشورقطر

دریافت مدال فدراسیون ملی ایتالیا FIAF  و دریافت دو مدال طلا و برنز از نمایشگاه بین المللی ونیز ایتالیا

دریافت هفت مدال و نشان ویژه از نمایشگاه بین المللی عکاسی ( آساهی شیمبون) ژاپن

دریافت مدال و جایزة ویژة (دیوید استون) از نمایشگاه بین المللی عکاسی خبری آریزونا آمریکا

 دریافت دو جایزه و تندیس « اورهان هولدینگ» از دومین نمایشگاه بین المللی ترکیه

 دریافت مدال افوسر از ششمین نمایشگاه بین المللی اسپانیا

 دریافت مدال شایستگی از انجمن عکاسی سنگاپور

 دریافت جایزه( فوتزیتا ) از نمایشگاه بین المللی محیط زیست لیتوانی

 دریافت جایزه ویژه ، لوح و مدال افتخار از چهاردهمین و پانزدهمین نمایشگاه بین المللی اسلاید ایتالیا

دریافت هشت روبان آبی افتخار (فیاپ )فدراسیون جهانی هنر عکاسی

 دریافت ۳ روبان قرمز افتخار (PSA) انجمن عکاسی آمریکا

 دریافت دیپلم افتخار از نمایشگاه بین المللی عکاسی پلوودیف 2014 بلغارستان

 دریافت دیپلم افتخار انجمن عکاسی وارنا کشور بلغارستان

 کسب مدال برنز جشنواره ایموشن بوسنی و هرزگوین

و دریافت جوایز متعدد از نمایشگاههای داخلی از جمله : دریافت جایزه اول بخش اجتماعی پنجمین جشواره مطبوعات دریافت جایزه اول بخش محیط زیست نمایشگاه سالانه عکس ایران دریافت جایزة اول و دریافت دیپلم افتخار نمایشگاه عکس روزنه ها از سازمان میراث فرهنگی و  نمایش آثار در بیش از شصت و پنج کشور جهان

 

در دنیایی که تصاویر تاثیر شگرفی در فرایند زندگی انسان دارند و بیانگر احساسات ، عواطف و نشانه های بشری می باشند ، دوربین عکاسی برای من واسطه ای است که می توانم برداشت های بهتر و عمیق تری از پیرامون خود داشته باشم و اعتقاد دارم عکس هایم زمانی مرا راضی می کنند که هم رابطه ای با خودم ایجاد کنند و هم مخاطب را در کنکاشی فکری به تمرکز و تعمق وا دارد . همواره تلاش می کنم آثارم نگاهی را دنبال کند که مخاطب در برابر آن منفعل نباشد و تنها به زیبایی های بصری آن بسنده نکند.

 

   در اغلب موضوعاتی که عکاسی می کنم مسائل انسانی پر رنگ تر است ، هرچند رویکرد به عکس های ذهنی مرتباً فکر مرا به خود مشغول می کند و مایلم فراتر از بیان های محدود و دیدگاه های عام به گسترة این نوع عکاسی نیز بپردازم و با پرداختن به آن دید بازتری در بیان موضوعات بیابم.

 

Ebrahim BAHRAMI, AFIAP,EFIAP Iran

Ebrahim Bahrami, born in 1967, is director of Abgineh photographic Research and Studies Institute, member of the founders of Khorasan photographic Society and teacher and researcher of photography. He has been chairman, organizer and Jury member of more than 60 national & international Exhibitions. He is a master in photographic digital printing.

He has experiences of years of Documentary, Photo Travel, Portrait and Creative photography. Ebrahim is a Member of the International Federation of Photographic Art- FIAP. He received several awards in national & international exhibition including:

Human Rights medal, UN ( united  nations) for the collection of "Aged People",

The Excellence prize of UNESCO,

Winner of GRAND PRIX from Photographic Competition religions and religious in the world-Poland 2007

Gold medal of American photographic society (PSA), from 73rd Wilmington International  Exhibition of Photography (WIEP). USA

Gold medal of American photographic society (PSA), from Arizona International  Exhibition of Photography USA

Gold medal of American photographic society (PSA), from  International  Exhibition of Photography-  Irland

Gold medal of Austrian international photo exhibition, section of children,

 

Gold medal of FIAP from 32th smethwick International photographic

 

Gold medal of FIAP from  Bucovina mileniull 3th International salon of Photographic Art

 

 

Gold medal of  Al-Thani Award for Photography

 

 

Silver medal of FIAP And Medal of Merit from Singapore International Photography Festival

 

Bronze medal of FIAP  from Emotion festival bosnia and herzegovina

 

Bronze medal of FIAP  from 9th international photo exhibition (Spain)

 

Bronze medal of FIAP 32th International Algarve Photo Salon-Portugal 

 

Bronze medal of FIAP Euro-Picamera  Belgique           

 

 Gold & Bronze medal of Venice international photo exhibition, Italy,

 

7 medals and special sign of Asahi Shimbun international photo graphic salon Of Japan

 

Special prize (David Stone) from Photo Journalism international photo exhibition ( Arizona USA)

 

 Two Orhan Holding Awards from 2nd international photography exhibition (Turky)

 

Afocer  medal from 6th Biennal  Aqueducte international photography (Spain)

 

Futzita prize from international photo exhibition on ecology,( Litvania)

 

Special prize, honorable mention and medal of international slide exhibition of Italy,

 

Honorary Diploma from photographic Society of Varna  , Bulgaria 214

 

Diploma international photography plovdiv , Bulgaria 214

 

seven blue ribbons of honorable mention FIAP

 

Two red ribbons of honorable PSA

 

 Medal of Federazione Italiana Associazioni Fotografiche( FIAF), Italy

 

thrid prize ( cash prize) & Bronze medal of FIAP from XII International photographic Contest  “Overcoming disabilities” 2012 (Spain)

 

First prize in the social section of the 5th press photo festival (Iran)

 

First prize of ecology photo exhibition in 3th Annual Iran photo Festival

 

First prize and honorable mention of Cultural Heritage Organization, Iran

 

 

 

 

 

 

 

 

 


حس برتر/ مجید بندار مقدم


همیشه با این سخن موافق بوده ام، که با احساس ترین افراد جامعه دل سوزان جامعه اند. این بار سخن صمیمیت، خلاقیت، احساسات خوب عکس و توانایی مثبت عکاس است .
   مهم نیست که ما به چه درجه ای از تفکر رسیده باشیم، مهم آنست که چگونه آن را به مرحله اجرا برسانیم و در واقع حس خود را که متکی بر دیدن خود است به کار گرفته و ارتباطی را که باید با مخاطب برقرار سازیم، بتوانیم خود را به او نزدیک کنیم .
   شما اگر ظاهر زیبا و تمیزی دارید افراد متکی به حس باصره را به سوی خود جلب  می کنید و اگر با لحن آرام و زیبایی سخن می گویید، توجه افراد متکی به حس سامعه به طرف شما جلب می شوند وچنانچه احساسات وهیجانات دیگران را در برخورد تحریک می کنید افراد متکی به حس لامسه را مجذوب خود کرده اید .
   حالا اگر برای عکس خوب تلاش می کنید وهدفی از قبل برای خود طرح ریزی کرده اید، باید بتوانید در هر شرایطی اتکاء خود را به هدف از پیش تعیین شده خود سوق دهید .  بارها دیده ام و خوانده ام عکاسان خوب دنیا با این نوع عکاسی حمایت های عمومی را به خود جلب کرده اند، و خیلی هم در کارشان پیشرفت داشته اند .

   حالا حتماً خواهید گفت، ما که هر چه تلاش کردیم به بن بست خوردیم، واتفاقاً همان کوچه ای که وارد آن شدید و در انتها راهی به جایی نمی برد ذهن را در واقع تقویت کرده است تا مسیر مناسب را پیدا کرده است.

     برای به وجود آوردن یک محرک حسی در خود باید خود و یا آن سوژه را در حالت مورد نظر قرار دهید مثلاً اگر دوست دارید عکس بگیرید که بیننده احساس تنفر نسبت به محیط داشته باشد و یا به عکس با نظری خوش، باید بتوانید رابطه را حسی در خود حل کنید که در واقع هر چه محرک کم نظیرتر باشد، تأثیرش بیشتر است .
   بارها این تجربه را دیده ام که یک عکس خوب باید برخوردار از حس خوب باشد  که توسط عکاس نشان داده شود .
   در خیلی از مواقع بوده که عکاس آگاهانه و یا ناخودآگاه از چنین  موردی سود برده است . درحقیقت این افراد قادرند با زبان غیر شفاهی با عموم مردم رابطة صمیمانه برقرار کنند .
   زمانی که به رنگین کمان نگاه می کنید چه احساسی به شما دست می دهد؟
اگر چه در رنگین کمان تنها چند رنگ اصلی و غیر اصلی را می یابیم که با نظمی شگفت انگیز کنارهم قرار گرفته اند و در واقع نشان گر وحدت رنگهاست . رنگین کمان و بسیاری از چیزهای دیگر محیط زندگی ما، یک محرک حسی اند که در ارتباط با احساسات و هیجانات خاصی قرار دارند .
   به عبارتی ساده با نگاه کردن به رنگین کمان احساساتی مانند:زیبایی، عظمت و لطافت در ما ایجاد می شود .
   محرک حسی که ما آن را عامل اصلی در عکاسی می دانیم می تواند دیدن یک شیء و یا تماس با چیزی باشد . به عبارت دیگر ممکن است آن را ببینیم و یا بشنویم و یا حتی آن را لمس کنیم، در مثال  رنگین کمان با مشاهده کردن به آن محرک، حس خاصی را برانگیخته ایم تا پیام به مغز ارسال شود . و سپس ما آن را ثبت کنیم و انتقال دهیم، جهان پر از محرک های حسی است که تأثیر برخی از آنها عمیق و برخی سطحی است که ما در برابر آنها واکنش نشان می دهیم . یک عکس خوب باید دارای تأثیرات حسی خوبی باشد وتنها عکس برداری  صرف نباشد.

"در خلوت تنهایی یک عکاس"/ امیر حاجی عباسی /



"در خلوت تنهایی یک عکاس"


«گفتاری برمجموعه عکس " تنهایی" آرزو قاسمی»

« امیر حاجی عباسی »




    تصویر دو آب پاش فیروزه ای رنگ پلاستیکی با فاصله ای کم از هم و بصورت واژگون در جلوی کادر و رها شده در پهنه ی وسیعی از چمن های تازه کوتاه شده ی هموار، یکی از عکس های مجموعه ی« تنهایی» از آثار آرزو قاسمی است. همانطور که چشم در راستای منطقی دید از پایین کادر به بالا می رود ،در مرز یک سوم بالای کادر و در راستای طول ، دو ردیف موازی از سنگ قبر های غیر همسان ، درختان انبوه بی برگ و آسمانی ابری به چشم می خورد و با وجود رنگی بودن این عکس، تم آبی حاکم برآن حس سرمای هوای موجود در فضای عکس را بیشتر می کند. در دیگر عکس های این مجموعه ، اشیاء رها شده در یک فضای سرد و بی روح و فاقد حضور انسانی به همراه تم غالب رنگ سرد، خودنمایی می کند. در این مجموعه هر شیء روایت جدیدی را شروع می کند ، و به رغم نداشتن ساختاری داستانی ، مخاطب را از تصویری به تصویری دیگر فرا می خواند.





آرزو قاسمی دانش آموخته گرافیک و بزرگ شده ی شهر مشهد است .آشنایی او به عکاسی نشات گرفته ازهمان دوران تحصیل و گذراندن چند واحد عکاسی است. او مدتی است که از ایران مهاجرت کرده و فعلا مقیم کشور سوئد است .آرزو عکاسی را دغدغه ی اصلی زندگی اش نمی داند و پرداختن به این مقوله را ، تنها برای به اشتراک گذاشتن حس درونی اش با دیگران دنبال می کند.او می گوید سخت ترین دوران مهاجرت ، یعنی سیاه زندگی کردن و عدم اعتماد به نفس که گریبانگیر همه ی مهاجران می شود ، باعث کم شدن ارتباط هایش شده است وحاصل این دوران و محدودیت های دشوار آن را، رسیدن به نگاهی متفاوت به اطراف خود می داند.




  دیدگاهی شخصی که در آن اشیاء برایش ماهیتی جدید پیدا کرده اند. او در این مکاشفه پا را از نشانه های فیزیکی و بصری اشیاء فراتر گذاشته و در پی درک رموز معنایی آن است .رابطه تعدد با معنای اشیاء و فضا های خاص در این مجموعه ، یاد آور نظریه ی "جیوردانو برونو" در تعریف از فضا است که می گوید: فضا مجموعه ای است از روابط میان اشیاء. اینگونه است که پیرامونش پر می شود از نشانه های انتزاعی و او نسبت به این اتمسفر، دریافتی وسیع تر پیدا میکند. در نگاه اول ، وی از اشیاء به عنوان یک سوژه استفاده کرده تا ابژه ی غم انگیز و درونی اش را در برهه ای از زمان منجمد کرده و به مخاطبش تحویل دهد . لیکن با نگاهی عمیق تر اینگونه می شود نتیجه گرفت ، که او سعی دارد  در تنها ترین لحظاتش با ثبت این اشیاء فضای خالی درون اش را که با دل کندن از علایقش ،در طی دوران مهاجرت بوجود آمده است را پر کند. عکس های قاسمی به لحاظ ، ترکیب بندی پیچیدگی کمی دارند و در اکثر موارد نقطه ی قوی مورد نظر عکاس در مرکز تصویر قرار داده شده است و به طبع آن خالق اثر ،  نگاه مخاطب را، تنها به دیدن آنچه مد نظرش بوده هدایت می کند. ته رنگ آبی حاکم بر تمام عکس ها، به حال و هوای مجموعه کمک می کند، اما اغراق و اصرار به غلظت این رنگ در آسمان های غالبا ابری ،به شکلی بی معنا و غیر واقعی می نماید و به نظرم این نقطه ضعفی برای این مجموعه به حساب می آید.





آرزو قاسمی در حال حاضر به اجبار زمینه ی انتشار بیرونی که برای آثارش انتخاب نموده نشر در فضای مجازی است ولی هدف گذاری وی در آینده برگزاری نمایشگاه و چاپ کتاب در کشور سوئد است تا به این وسیله جایگاه خود را به عنوان هنرمند تثبیت کرده و مخاطبین جدیدی را نیز بیابد.





پی نوشت:

-          سیاه زندگی کردن اصطلاحی است بین مهاجرین غیر قانونی به معنای زندگی مخفی تا پایان مهلت ویزا در کشوری که قرار است در آن ثبت نام کنند

-          Giordano Bruno

 

منابع

-          انسان در محاصره اشیاء" میترا فردوسی"

-          مصاحبه اختصاصی با خانم آرزو قاسمی

-          http://www.bbc.com/persian/interactivity/debate/story/2005/11/051119_h_immigrant_pshyco.shtml

 



وجدان بیدار در عکسی از « یواخیم لادفوژه » /امیر حاجی عباسی

وجدان بیدار در عکسی از « یواخیم لادفوژه » Joachim ladfoged

 نقدی بر یکی از عکس های مجموعه ی آلبانیایی ها/ امیر حاجی عباسی

عکسی سیاه و سفید ، که درآن نمای نزدیکی از یک خودرو دیده می شود. دو پنجره ، پنجره ی سمت راست که کاملا در تیرگی فرو رفته ، قابی شده ، برای جای گرفتن زن و کودکی که در بغل دارد.کودک خردسال در حالیکه پستانک در دهان دارد ،با ابروهای در هم رفته به روبرویش خیره شده است، مادر با دست راست کودک را بر سینه اش می فشارد و با دست چپ اش به احتمال زیاد اشکی که بر گونه  دارد را پاک میکند.حلقه ای که در انگشت وسط دست زن قرار دارد ارتباط برقرار می کند با پنجره ی دیگر خودرو که با ستون بین دو در از هم جدا شده است.اما در قاب سمت چپ که به وضوح روشنتر از پنجره ی قبلی است مردی دیده میشود که با دست چپ پیشانی اش را گرفته و دست راستش فرمان خودرو را احاطه کرده و به آن تکیه داده است و سر به زیر دارد . در انعکاس های شیشه ی جلوی خودرو، آسمان ابری ، کوه ، چپر و گوشی تلفن به همراه سیم حلقوی ان که بصورت معلق رها شده است دیده میشود.عکس مشروح یکی از عکس های مجموعه ی آلبانیایی Albanians  از یوآخیم لاد فوژه Joachim Ladefoged است. عکاس با کپشنی که برای این عکس نوشته آن را اینگونه شرح میدهد .

  ««پناهندگان آلبانی الاصل کوزوویی اردوگاه کوکز آلبانی ، در آوریل سال 1999 تلاش می کنند تا درب خودروی کمک رسانی را برای به دست آوردن نان بگشایند . پس از فروپاشی اقتصاد البانی در سال 1997 ، غارت و اختلاف قومی در کوزوو، منجر به خروج 850000 نفر، آلبانی تبار استان جنوبی صربستان برای حفظ جان شان به کشور آلبانی شد .اما  بازگشت آنها در سال 1999 همراه بود با انتقام گیری شدید آنها از صرب هایی که فجایعی هولناک را در کوزوو  بوجود آورده بودند.»»

 مجموعه عکس آلبانی لاد فوژه  به شکل خوبی این اتفاقات و شرایط را به رخ کشیده است. اما این عکس به تنهایی، با تمام جزییاتی که در آن دیده میشود ، درد و رنج عظیمی که طی این حدود سه سال بر این مردم حاکم بوده را به بهترین شکل ممکن بازگو میکند.

این اثر به صورتی نمادین روایتگر مردانیست که برای حضور در جبهه ی آزادیبخش کوزوو KLA مجبور به ترک خانواده بودند و بعد از سال ها دوری ، تنها ، ردپایی از آنان در گورهای دسته جمعی پیدا می شد،فرزندان خردسالی که گاهی اوقات برای تفریح هدف تیر تک تیراندازان صرب قرار میگرفتند و زنانیکه علاوه بر تحمل سختی دوری از خانواده و همسر در بسیاری از موارد مورد تجاوز وحشیانه و دسته جمعی قرار میگرفتند.

محنت و مشقت این قوم ، از این جا ماندگی و از آنجا راندگی بود آن ها به علت آلبانی الاصل بودن در سرزمین خودشان مورد ستم قرار گرفته و هنگامیکه به آلبانی گریختند با کشوری مواجه شدند ، که بعد از سقوط هرم قدرت در کشور های کمونیستی ، دچار هرج و مرج ، چرخه ی جنگ داخلی بین باندهای فساد ، انبوه سلاح های به سرقت رفته از پادگان های ارتش ،تنش های قومی و بزرگترین مهاجرت ، بعد از جنگ جهانی دوم شده بود.

منطقه ی بالکان در اروپای شرقی بسیار زیبا و منحصر به فرد است وتنها کشور اروپایی عضو سازمان اتحادیه ی کشور های مسلمان جهان (آلبانی با بیش از 70 درصد مسلمان ) را در خود جا داده است . منطقه ای بسیار استراتژیک که در طول تاریخ همواره آبستن حوادث بسیارزیادی بوده است.آتش جنگ جهانی اول از آنجا برافروخته شد و هنوز هم در سایه ی اختلافات قومی همچون آتشی زیز خاکستر منتظر جرقه ایست تا بار دیگر اروپا را دچار بحران کند .

عکس های این مجموعه بدون شک یک گزارش کامل از مردمی است که با این رخداد تلخ دست به گریبان بوده اند و سعی دارد علاوه بر گزارش ، با کپشنی که برای هر عکس نوشته، ابژه ی مورد نظرش را به مخاطب تحمیل کند.عکس های لاد فوزه مبتنی بر واقعیت است و هیچگاه صحنه ای را بازساری نکرده است . اما هیچگاه در آثارش فرم و محتوا چربشی بر هم ندارند و همین مقوله باعث جذابیت بیشتر کارهای او شده است.جسارت عکاسانی همچون لاد فوژه برای پوشش خبری این حوادث تاسف برانگیز در حالیکه طبق معمول توسط مافیای رسانه ای در دنیا به این دقت و وسعت پوشش داده نمیشد بسیار تحسین برانگیز است و حاکی، از وجدان بیدار و روح آزاد او دارد.

اما نقطه ضعف اساسی این مجموعه ، زمینه ی درونی عکس هاست ، استقلال آن ها و نبود یک موتیف قوی. بنابراین ، تنها یک زمینه ی بیرونی قوی به همراه مقدمه و زیر نویس ،  آنرا قابل بررسی و ارایه میکند و این زمینه ی بیرونی چیزی نیست جز کتاب که لادفوژه  با هوشمندی نسبت به آن همت گماشته است.

کتاب (Albanians) حاصل کار او از سال 1997 تا 1999 بوده و افتخاری بزرگ برای او محسوب میشود.

جواهیم لادفودژه  در بیش از 50 کشور جهان پروژه هایی را به ثمر رسانده است .وی  جنگ ها و در گیری های محلی و همینطور زندگی عادی مردم را پوشش داده است .

یوآخیم در سال 1987 ، در سن 16 سالگی ، رویای فوتبالیست شدن را در سر میپروراند ، اما روماتیسم مانع از آن شد. یک سال بعد اولین دوربین اش را بدست آورد و امیدوار بود تا فعالیتش را در این زمینه آغاز کند .روزنامه ی محلی در منطقه ای کوچک در دانمارک زمینه ی فعالیت وی را به عنوان عکاس خبری فراهم کرد . تا در سال 1995 او به عنوان کارمند عکاس در روزنامه ی ملی پلی تیکن politiken مشغول به کار شود. پس از فعالیت های مستمر لادفوژه در مطبوعات جهان ، او اولین دانمارکی بود که برنده ی جایزه معتبر وورد پرس فتو شد . به همین دلیل وی را یکی از موتور های موج جدید روزنامه نگاری دانمارک میدانند.

عکس های لادفوژه زینت بخش مجلات و روزنامه هایی همچون نشنال جیوگرافیک ، نیویورک تایمز ، اشپیگل ، نیوزویک، تایم و نیویورکر گردیده است

 

گفتگو با پائولو پاتریزی، عکاس ایتالیایی

پائولو پاتریزی، عکاس مستند و معروف ایتالیایی می‌گوید دلیل روی آوردنش به عکاسی مستند اجتماعی، داشتن حرف‌های بسیار در مورد جامعه و انسان‌هاست.

به گزارش پایگاه هنری زوم نیوز ، کار او منجمدکردن لحظات و انتقال آن‌ها به آینده است؛ کارش ثبت صحنه‌هایی از زندگی انسان‌هاست که باید انسان‌هایی دیگر در زمانی، در مکانی دیگر، آن‌ها را ببینند. شاید «پائولو پاتریزی» برایتان اسمی ناآشنا باشد و چهره‌اش ناآشناتر، اما همه عکاسان خوب می‌دانند که او یکی از بزرگ‌ترین عکاسان مستند دنیاست.

پائولو اصالتا ایتالیایی است اما ۳۰ سال از عمرش را در کشورهای دیگر گذرانده است و علت آن، حرفه‌ای است که برای او از ژاپن آغاز شده و تا گمنام‌ترین و کوچک‌ترین سرزمین‌های دنیا کشانده است.

او با مطرح‌ترین آژانس‌های عکس دنیا همکاری داشته و نیز بزرگ‌ترین جایزه‌های جهانی عکس را در دوره‌های متعدد از آن خود کرده است. در شهرهای مختلف ایران مثل شیراز، یزد، اصفهان، بندر بوشهر، آبادان، خرمشهر، کاشان، زنجان، تبریز و… بوده است که می‌توان گفت شاید بیش‌تر از خیلی از ماها  ایرانگردی کرده و حالا برای دومین‌بار به تبریز آمده است.

پاتریزی پیش از این برای «جشنواره فیروزه» به تبریز آمده بود و در شهریورماه ۹۶ نیز به عنوان یکی از ۳ داور «جشنواره سراسری عکس مستند تبریز» در این شهر حضور یافت که همزمان، «کارگاه ارتقا زبان بصری در عکاسی مستند اجتماعی» را برای ۱۵ تن از عکاسان ایرانی در تبریز برگزار کرد.

نشستن پای صحبت آدم‌های دنیادیده همیشه جالب است اما پائولو، علاوه بر دنیادیدگی، دنیانمایی هم انجام داده است و همین موضوع، دلیل محکمی شد تا در دفتر انجمن عکاسی تبریز پای صحبت‌هایش بنشینم. البته ناگفته نماند که گفتگوی صمیمی ما درحالی صورت گفت که از زمان شروع کلاس پائولو گذشته بود و شاگردان پاشنه در را می‌کندند… .

*پائولو پاتریزی، دومین‌بار، در تبریز … ماجرا را تعریف کن.

(با لبخند)؛ خوب این دومین‌بار است به تبریز می‌آیم. قبلا برای چهارمین دوره جشنواره عکس فیروزه آمده بودم که باعث شد با عکاسان مختلف تبریزی آشنا شوم و کارشان را دنبال کنم. همچنین تبریز برایم شهر جالب و متفاوتی است و واقعا از بودن در تبریز لذت می‌برم. فکر می‌کنم این دلایل کافی باشند برای حضور چندین‌باره‌ام در این شهر زیبا.

*می‌دانم عکاسان جوان بسیاری، پشت در منتظرت هستند که کلاسشان شروع شود، برای همین می‌روم سر اصل مطلب، مثل عکس‌های تو که همیشه از اصل و بطن ماجرای زندگی انسان‌ها روایت می‌کنند. چرا عکاسی مستند؟

چون زندگی است، چون درمورد زندگی است. با انسان‌های مختلف، با کشورهای مختلف و آداب و رسوم متفاوت سر و کار دارم و با زندگی اجتماعی مردم ارتباط برقرار می‌کنم. این‌ها عکاسی مستند را برایم جالب و هیجان‌انگیز می‌کنند.

*بعد از آن‌همه سفر، به کجا رسیدی؟

به خودم. یعنی سفرها باعث رشد من در مقام انسان شد. با انسان‌های مختلف، با فرهنگ‌های مختلف زندگی کردم. دنیا و زندگی را از ابعاد مختلف دیدم و در نتیجه به عنوان یک انسان رشد کردم. حداقل خودم اینگونه فکر می‌کنم و راضی‌ام.

*عکاسان تبریزی را چقدر قبول داری؟

واقعا عالی هستند. عکس‌های متفاوت و جالبی می‌گیرند و این بخاطر این است که تبریز یک بستر مناسب برای عکاسی مستند است. این‌ها برایم جالب است و عکاسان مستند تبریزی را تحسین می‌کنم.

*وقتی می‌گویند ایران، چه تصاویری جلوی چشم‌ات ظاهر می‌شود؟

نمی‌دانم در پاسخ این سوال دقیقا باید چه بگویم ولی سبک زندگی ایرانی‌ها شاید جالب‌ترین چیز ایران برای من باشد. اینکه در بیرون و خارج از خانه‌شان چگونه زندگی می‌کنند و چه تفاوت‌هایی دارند، اینکه بر بعضی از اصول پایبند هستند و…، همه از ایران تصویری جالب برای من تداعی می‌کنند.

*کمی درمورد سوژه‌هایت حرف بزن.

حرف… همین است. احساس می‌کنم حرف‌هایی برای گفتن دارم و باید با مردم آن‌ها را به اشتراک بگذارم. به همین خاطر از مردم، برای مردم عکس می‌گیرم.

*عکاسان ایرانی مخصوصا از نوع مستندبگیران، همیشه از وضع نامطلوب معیشتی و مادی‌شان ابراز نارضایتی می‌کنند. عکاسان خارجی چگونه چرخ زندگی را می‌چرخانند؟

خوب باید کار کنیم بدون کار که نمی‌شود پول درآورد. پول درآوردن برای عکاسان مستند ساده نیست ولی باز با ارائه عکس‌ها به آژانس‌های مختلف، یا فروش آن‌ها، شرکت در جشنواره‌ها و… شاید بتوان زندگی را اداره کرد.

 *گفتی جشنواره. جشنواره‌ عکس غیر از جنبه مادی‌اش، چقدر مهم است؟

اولین مزیت جشنواره‌ها این است که باعث پیشرفتت می‌شوند، زیرا عکس‌هایت مورد ارزیابی قرار می‌گیرند و در صورت برنده شدن برای تداوم نکات مثبتت مشتاق می‌شوی و در صورت باخت، سعی می‌کنی کارت را بهتر کنی. در کنار این، جشنواره‌های حرفه‌ای فرصت دیده شدن را به عکاسان جوان می‌دهند که بسیار مهم است.

*قبل از جایزه و جشنواره، یک جوان اگر بخواهد پا در وادی عکاسی مستند بگذارد، چه کفش‌هایی باید بپوشد؟

(می‌خندد)؛ باید زمینه داشته باشند و بعد از آن، زمینه را رشد دهند. اگر بخواهم یک نکته اخلاقی درمورد پیش‌زمینه‌های عکاسی مستند بگویم، این است که فرد باید صادق و راست‌گو باشد.

و طبیعتا در کنار این‌ها خسته نشدن، گرفتن عکس‌های بسیار، پروراندن داستان‌های مختلف در سر، داشتن حرف در مورد جامعه و… از جمله ویژگی‌هایی است که یک عکاس مستند باید داشته باشد یا بسازد.

*کدام شهر ایران را برای عکاسی خوب‌تر می‌بینی؟

سوال خوبی نیست.

*اینگونه می‌پرسم: کدام شهر ایران برایت جذاب‌تر است؟

حالا شد. البته که همه‌جا می‌شود عکس گرفت حتی در جاها و شرایط سخت اما در بین شهرهای ایران یزد برایم جذابیت و تمایز بیش‌تری داشته است.

*عکاسان مستند با مجموعه‌عکس‌های داستانی و روایی بیش‌تر سر و کار دارند. مجموعه‌عکس‌ها را چگونه می‌توان برای مردم به نمایش گذاشت؟

نبود فضای خوب و مناسب برای به اشتراک گذاشتن مجموعه‌عکس‌های مستند برای ما یک داستان قدیمی است. البته داخل پرانتز باید بگویم فروش عکس‌ها نیز برایمان آسان نیست اما در هر صورت بنظر من جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های عکس، بهترین فضاهای برای اشتراک‌گذاری کارهایمان هستند، البته به شرط اینکه مردم استقبال کنند.

*دوربین یا محتوا؟ کدام یک برای ساخت یک عکاس مستند درجه یک، لازم‌تر است؟

البته که برای عکاس مستند، داشتن بینش و داستان خوب برای تعریف کردن خیلی خیلی مهم‌تر از دوربین است، اما دوربین خوب نیز برای بیان بهتر داستان‌ها به کار می‌آید. من خودم عکاس موبایلی خیلی خوبی نیستم ولی گاها اگر لازم باشد و داستان خوبی داشته باشم آن را با دوربین موبایلم ارائه می‌کنم.

*شبکه‌های اجتماعی در کشور ما طرفداران زیادی دارد و مخصوصا عکاسان آن‌ها را فضاهایی مناسب برای نمایش‌دادن آثار خود می‌دانند؟ شما چطور؟

خوب است واقعا؛ نکات مثبت زیادی برای این شبکه‌ها می‌توان شمرد اما من خودم از این شبکه‌ها استفاده شخصی می‌کنم یعنی عکس‌های روزمره از پیرامونم را با دوستانم شریک می‌شوم. مثلا شاید همین حالا بخواهم یک عکس سلفی از مصاحبه‌مان بگیریم و آن را در صفحه شخصی‌ام بگذارم.