ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه
ABGINEH  PHOTOGRAPHIC STUDIES  INSTITUTE

ABGINEH PHOTOGRAPHIC STUDIES INSTITUTE

موسسه تحقیقات و مطالعات عکاسی آبگینه

مکالمه عکس و زبان پس از رمز گشایی/یوریک کریم‌مسیحی

وقتی زبانمان ناتوان است نمی‌توانیم صاحب ایده شویم

وقتی زبانمان ناتوان است نمی‌توانیم صاحب ایده شویم

هدیه سادات میرمرتضوی/ سرویس هنر خبرگزاری رضوی
یوریک کریم‌مسیحی شاکی و غمگین است و دلش گرفته از زبانی که به ابتذال کشیده شده. از عکاسی که دستش از بس روی دکمه شاتر رفته درد می‌کند ولی دریغ از یک عکس خوب که در میان تصاویرش دیده شود. می‌گوید شاید نتواند برای این این جامعه ابتذال‌زده کاری بکند. ولی خوشحال است که می‌تواند به بهانه یک دورهمی صمیمی، دغدغه‌هایش را با دیگران در میان بگذارد. در دومین نشست تخصصی عکاسی از سلسله نشست‌های "آن" در بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، یوریک کریم‌مسیحی مهمان عکاسان مشهدی شده است. او که به قول کیارنگ علایی دبیر این نشست، یک ذوالفنون به معنای واقعی است. هنرمندی چند بُعدی و صاحبنظر در حوزه‌های عکاسی و ادبیات که در عصر پاییزی نوزده آبان، به نشست "آن" آمده تا علاقه‌مندان را با مبحث «مکالمه عکس و زبان پس از رمزگشایی» آشنا کند و به این بهانه، زبان و ادبیات را به هنر عکاسی پیوند بزند.


لذت ادبیات و عکاسی
ساعت 14:15 است و قرار جلسه ساعت 15. ولی با وجود 45 دقیقه باقی مانده تا شروع نشست، صندلی‌ها در حال پر شدن است. شاید تجربه ازدحام جمعیت در جلسه قبل باعث شده عکاسان و هنرجویان عکاسی به این زودی در بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) حضور پیدا کنند. کیارنگ علایی دبیر نشست در تلاش و تکاپو است و یک لحظه هم نمی‌نشیند. مدام از این طرف سالن به آن طرف در حرکت است. با مهمانان خوش و بش می‌کند و برای آن‌ها که جایی ندارند، جا پیدا می‌کند. هر چند در این جلسه هم در نهایت، عده‌ای مجبور می‌شوند بایستند و برخی هم نشسته روی زمین به صحبت‌های استاد یوریک کریم‌مسیحی گوش بدهند. استادی که بنا به گفته دبیر نشست عکاسی "آن"، بیشتر سبقه‌اش به طراحی گرافیک و کاریکاتور در دهه 70 برمی‌گردد. خالق کتاب‌هایی در عرصه ادبیات مانند "نفس عمیق"، "بزرگراه بزرگ"، "جاده"، طبقه همکف و آثاری در زمینه عکس مانند: "نگاهم کن، خیالم کن"! "عکس و دیدن عکس"، "شب سپیده می‌زند باری دیگر"، "مقدمه‌ی پشت صحنه سینمای ایران" و "اول شخص مفرد" است. حالا فضای سالن پر شده از مشتاقان و بالاخره استاد کریم‌مسیحی هم وارد می‌شود و با صمیمیت به حاضرین سلام می‌کند. کسی که به تعبیر کیارنگ علایی، خصوصیت بارزش مهربانی و حمایتگری است و قدرت تاثیرگذاری‌اش بر دیگران و در عین حال داشتن روحیه فوق‌العاده حساسی که از ویژگی‌های هنرمندان اصیل است. علایی که خود از عکاسان سرشناس است و دستی هم بر قلم دارد، در وصف مهمان جلسه می‌گوید: «یوریک کریم‌مسیحی هنرمندی استثنایی در حوزه ادبیات و عکاسی است. آشنایی من با او با کتاب "رویا، شادی، خاطره و دیگران" بود. کتابی که نشان داده این نویسنده تا چه حد درباره دنیای زنان شناخت دارد. استاد، آخرین اثرش کتاب "صد میدان" را با صد داستان موقعیت از میدان‌های صدگانه نارمک تهران نوشته که فصل مشترک مکان‌ها و آدم‌ها، اثری جذاب به وجود آورده است. او با کتاب‌هایش در زمینه عکاسی کمک کرده به کسانی که نه می‌خواهند خیلی جدی به عکاسی بپردازند و نه وجه ادبیات داستانی

به شکل حرفه‌ای برایشان اهمیت دارد. بلکه دوست دارند از ادبیات و عکس لذت ببرند. مانند کتاب "در جهت عکس؛ 39 عکس 39 جستار" که زمان انتشار آن، کمتر نگاهی به این شکل نسبت به عکس وجود داشت و انگار در آن نوعی نگاه شهودی و گاهی متافیزیکی به عکس‌ها دیده می‌شود. نگاهی که کمک می‌کند تا عکس‌ها جور دیگری دیده شوند و برای مخاطب عام خیلی جذاب است. در اهمیت و اعتبار این کتاب همین بس که "تری برت" استاد دانشگاه تگزاس شمالی و اوهایو بر آن یادداشت کوتاهی نوشته و نوع نگاه و پرداخت استاد را مورد ستایش قرار داده است» بنا به گفته کیارنگ علایی، یوریک کریم‌مسیحی هنرمندی است با دقت بالا که برای کسی که کار اول او عکاسی نیست، این خصوصیت مورد احترام و ستایش است. او آنقدر نگاه تیزبینی دارد که در یک پرواز صبح زود فرودگاه مهرآباد، کلاغی را که روی بال هواپیما نشسته می‌بیند و به آن وجه روایی می‌دهد.

من به فارسی فکر می‌کنم
حالا نوبت یوریک کریم‌مسیحی است که بعد از معرفی کیارنگ علایی، صحبتش را شروع کند: «امروز سومین جلسه‌ای است که درباره موضوع "مکالمه عکس و زبان پس از رمزگشایی" صحبت می‌کنم و دوست دارم این جلسه با صحبت‌های شما کامل‌تر از جلسات قبل شود. انتظار دارم انتقاد و مخالفت و نظر بشنوم. لزومی ندارد کسی به من بگوید درست می‌گویی. بلکه باید بگوید تو غلط می‌گویی. البته انتقاد در جمع، مرسوم نیست و زمان نسل ما سخت‌تر بود و در دوره نسل شما خیلی بهتر است. بخش اول این نشست را به بحث زبان اختصاص می‌دهیم و در بخش دوم هم به عکس می‌پردازیم که ناشی از همان زبان است. کیارنگ عزیز در حرف‌هایش کلمه‌ای گفت درباره اصالت. من همیشه به طرز خودخواهانه‌ای به خودم برگشتم و هر چه از نظر خودم درست بوده را قبول داشتم و وقتی فهمیدم غلط است آن را پذیرفته‌ام. به خاطر همین هر اثری دارم از خودم است و به همین دلیل، وقتی کیارنگ می‌گوید معلوم نیست نوشته‌هایم نقد و تفسیر و تحلیل است یا یادداشت و بررسی، من کارم را انجام داده‌ام و شاید اگر این نوشته‌ها را روز دیگری و تحت حادثه‌ای مثل دیده فیلم یا صحنه‌ای در خیابان می‌نوشتم، چیز دیگری می‌شد. همیشه به این وجه پایبند بوده‌ام و به همین دلیل کم‌کم احساس کردم چقدر زبان اهمیت دارد. در ابتدا فکر می‌کردم زبان، وسیله ارتباط برقرار کردن و اندیشیدن ماست. اوایل انقلاب در یکی از سخنرانی‌های موزه هنرهای معاصر، از یک نفر شنیدم که می‌گفت: "من به فارسی فکر می‌کنم". آن شخص، کارگردان بزرگی بود و با او افتخار همکاری داشتم و درباره این موضوع صحبت کردیم. این حرف من را تکان شدیدی داد. آن وقت بود که متوجه شدم من هم مثل او فکر می‌کنم و موضوع زبان برایم اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد. دنبال این موضوع رفتم و به خیلی چیزها رسیدم که اینجا با شما در میان می‌گذارم».


همه چیز زبان است
این نویسنده و پژوهش‌گر، در ابتدای مبحث مربوط به زبان، جملاتی را درباره زبان از علمای اندیشه و حکمت نقل می‌کند تا به قول خودش بهانه‌هایی برای ورود به بحث باشد: «مهم‌ترین جمله را از "هایدگر" شنیدم که می‌گوید "زبان،


خانه هستی است" و "لیوتار" درباره زبان می‌گوید: "انسان چیزی جز گزاره زبانی نیست". هایدگر در ادامه، سخت‌گیرانه‌تر پیش می‌رود: "زبان خودش با خودش مکالمه می‌کند". این زبان برای اینکه مکالمه با خودش انجام دهد احتیاج به فضا دارد. این فضا انسان است. یعنی فضا وارد انسان می‌شود و انسان وسیله مکالمه زبان با زبان خواهد شد. این وسط خودش هم چیزهایی پیدا کرده و خیال می‌کند زبان بخشی از خودش است. زبان آنقدر اصیل، بزرگ، کلان و همه چیز است که وقتی از "چامسکی" پرسیدند نوزاد که به دنیا می‌آید زبان ندارد، پس چطور می‌فهمد وقتی گریه کند مادرش می‌آید و اگر بخندد پدرش خوشحال می‌شود؟ چامسکی می‌گوید نوزاد، این را در دستگاه زبانی خودش می‌فهمد. دستگاهی که وجود دارد ولی هنوز شکل نگرفته است. اندیشمند خیلی بزرگی به نام "آگامبن"، که اثر ارزنده‌ای با اندیشه‌های درخشان به نام "بازمانده‌های آشویتس" دارد، نظر دیگری می‌دهد. او عقیده دارد ما نمی‌توانیم بگوییم حیوان زبان دارد. زیرا حیوان با زبان به دنیا می‌آید و زبانش با تولد با خودش همراه هست. بنابراین زندگی حیوان تقسیم به دو مرحله نمی‌شود. ولی زندگی انسان تقسیم به دو مرحله می‌شود. چون زبان را کشف می‌کند. نظر من به چامسکی نزدیک است چرا که نمی‌خواهم تصور کنم بیرون از زبان، چیزی وجود داشته باشد. ما همه چیز را با زبان تصور می‌کنیم. حتی سکوتمان و خوابی که می‌بینیم و آنچه می‌چشیم. حتی چیزی که قادر نیستیم بیان کنیم به ناتوانی ما در چارچوب زبانی برمی‌گردد. ارسطو در 2500 سال قبل می‌گوید: "همه چیز زبان است". هایدگر جمله‌ای مهم دارد: "انسان، آفریننده زبان نیست و آفریده آن است". هایدگر اینجا نقطه می‌گذارد و جمله‌اش را به پایان می‌برد. ولی به نظر من این زایش، بی پایان است. تصور کنید انسان‌های نخستین، وقتی می‌خواستند به دیگری با اشکال بگویند ماموت را چگونه شکار کرده، آن زبان به زبان امروزی ما رسیده است. من تصور می‌کنم زبان انسان را بالغ می‌کند و انسان زبان را و هر دو با هم بزرگ می‌شوند. نکته دیگر درباره موضوع زبان این است که ارسطو و افلاطون معتقد بودند زبان گفتاری، اهمیت دارد نه نوشتاری. اما "دریدا" می‌گوید: "سکوت و نوشتار از گفتار ارزش بیشتری دارد" این نظر، آشکارا نقطه نظر مقابل ارسطو و افلاطون که به یک تفاوت تاریخی برمی‌گردد. مثل دکارت که عقیده داشته زیبایی فقط در چیزهای بصری و نه شنیداری است. حالا تصور کنید فقط موسیقی از زمان دکارت تا به حال دچار چه تحولات عظیمی شده است».

زبان در تمدن‌های بزرگ
این منتقد برجسته در ادامه صحبت‌هایش به نکته جالبی اشاره می‌کند: «من وقتی به خودم اجازه می‌دهم به جمله دکارت، با تردید نگاه کنم انتظار دارم شما هم همین کار را بکنید. شما با همان زبان شروع کنید و یقین‌هایتان را کنار بگذارید. یقین‌ها شناور و موقت هستند». کریم‌مسیحی ادامه می‌دهد: «در جستجو درباره اهمیت دادن به زبان، فکرم سمت تمدن‌های خیلی بزرگ و عمده رفت که الان تقریبا از هیچکدام چیزی نداریم. به این 5 تمدن
توجه کردم و همینطور تمدن "اینکاها" در آمریکای لاتین که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. فکر کردم چرا چین و هند که هم‌مرز هستند تمدنشان از هم جداست ولی چین و ژاپن و کره یک تمدن دارند؟ یا تمدن مصر و یونان که خیلی نزدیک‌اند از هم جدا است؟ به نظرم رسید اینجا هم زبان نقش پیدا می‌کند. مثلا زبان شرق دور، تماما به یک قلمروی خانوادگی تعلق می‌گیرد و همه گردش زبانی و هیروگلیف و زبان تصویری، در هر تمدن جدا از هم است. زبان، بده بستان با زندگی اجتماعی مردم دارد. زبان زندگی را می‌سازد و انسان‌ها زبان را. بنابراین چینی‌ها کلمات یک حرفی دارند و ما کلمات هفت هشت حرفی داریم این کیفیت و نوع زبان که هر جامعه‌ای خودش در موقعیت‌های اجتماعی ساخته، برمی‌گردد به آنچه مردم آن جامعه بودند. یعنی وقتی در زبان آلمانی تعمیرگاه تلویزیون رنگی یک کلمه است به خاطر این است که آلمانی‌ها بر اساس نوع فرهنگ  و زندگی‌شان این کلمه را ساختند. وقتی بعد از انقلاب اکتبر، اکثر کشاورزان سیب‌زمینی کاشتند، زبان مردمی که همه سیب‌زمینی می‌کارند، خاص خودشان می‌شود. اگر بخواهیم به خودمان برگردیم که این مثال برایمان آشناتر شود، ما تفاوت خیلی جدی در فلسفه و عرفان ایرانی با عرب داریم. قاسم هاشمی‌نژاد در کتاب "سیبی و دو آینه"، دو مقدمه مفصل دارد و به این تفاوت اشاره می‌کند که چطور زبان ما، منش فرهنگی ما را ساخت و زبان عربی، منش فرهنگی آن‌ها را».
ایده و فکر داشته باشیم
«آپشن، دیفالت، فیک، سلبریتی، لست سین، بیزینس، ویو، کات، نوستالژیک، جوین، پرفورمانس، سورپرایز، منو، متریال، روتین و...» این‌ها چند نمونه از کلماتی هستند که مدرس نشست دوم عکاسی "آن" فهرست می‌کند تا از اوضاع بغرنج زبان در جامعه فعلی‌مان بگوید. کریم‌مسیحی دردمندانه ادامه می‌دهد: «زبانی که الان به کار می‌بریم نابود شده است و هیچی از آن درنمی‌آید. نه عکاس و نه اندیشمند. فقط نگاه می‌کنیم ببینیم چه کسی کارش خوب است تا مثل او شویم و اصالت و عمق را فراموش کرده‌ایم». این هنرمند، می‌گوید: «کلماتی که برایتان خواندم، زبان روزمره ما را تشکیل می‌دهد و حقیقت این است که ما با این زبان نمی‌توانیم فکر کنیم چه برسد به اینکه عکاسی کنیم. بارها شده که در حوزه عکاسی، بچه‌های پر انرژی و با حسن نیت با من صحبت می‌کنند و می‌گویند ما کتاب چاپ کردیم، نمایشگاه گذاشتیم، برگزیده شدیم و...حالا باید چکار کنیم؟ این بچه‌ها در عکاسی به بن‌بست رسیدند. افرادی که از هر چه دلشان خواسته روزانه 1000 عکس گرفتند. حالا فقط یک نفر از شما تصور کنید چند تا از عکس‌هایی که روزانه می‌گیرید در ذهنتان است؟ دلمان خوش است عکس می‌گیریم و عکاس هستیم؟ پس چرا به بن‌بست می‌رسیم؟ به خاطر اینکه به جای اینکه فکر کنیم، از روی دست همدیگر تقلب می‌کنیم. البته چطور فکر کنیم وقتی زبانمان این است و خودمان داریم ابزار فکر کردنمان را از بین می‌بریم؟ مدام دوربینمان را تقویت می‌کنیم که مهم است ولی مهم‌ترین نیست. کسی که این دوربین دستش است باید فکر و ایده داشته باشد. وقتی کلمات کلیشه‌ای و توخالی به
کار می‌بریم، غیر ممکن است فکرمان کلیشه‌ای نباشد. رسانه ملی از همه بدتر است و با واژه‌های اشتباه می‌خواهد درست حرف زدن را به جامعه یاد بدهد. از این زبان چیزی در نمی‌آید. چرا این همه عکاس داریم و چهار تا عکسشان یادمان نمی‌ماند؟ چرا زمانی عکس‌ها می‌درخشید و به یاد همه می‌ماند ولی الان هیچ تولیدی نداریم؟ عکاسی یک زمان دو چیز بود. یکی کالای فرهنگی و دوم اثری هنری. الان هیچکدام نیست. اگر می‌خواهیم احیا شود کار خودمان است. وقتی زبانمان ناتوان است نمی‌توانیم صاحب ایده شویم. جوانی برایم عکسی فرستاد و دلخور بود که این عکس خوب را گرفته و در مسابقه قبول نشده است. گفت 300 عکس گرفته و از بینش این عکس را انتخاب کرده است. ما یک زمان، حلقه‌ای 36 تایی می‌گرفتیم و یک ماه طول می‌کشید آن را تمام کنیم. آن زمان نمی‌دانستیم با عکس نگرفتن داریم عکاس می‌شویم. با تکنولوژی کاری کردند که عکاسی از یک کالای نجیب فرهنگی و یک هنر والا تبدیل به چیزی پوچ شود. نتیجه این می‌شود که عکاس به بن‌بست می‌رسد. یک بار از یکی‌شان خواستم روزی 5 تا عکس بگیرد. مثل یکجور ترک اعتیاد. با این حرف حالش بد شد».

ابتذال؛ گریز از اندیشیدن و بازاندیشی
یوریک کریم‌مسیحی، در تعریف بیشتر مبحث ابتذال می‌گوید: «عکاسی، جزء ناچیزی در مجموعه زبانی است. در حقیقت زبان فارسی از بین رفته و باید یک نوار مشکی کنار قابش بگذاریم. وقتی زبان را از کارکردش خارج کنیم، مبتذل می‌شود و در نتیجه نگاه هم به ابتذال کشیده می‌شود و به کلیشه‌ای می‌رسیم که زیرمجموعه ابتذال است. بعد، طرف می‌گوید چرا کسی با وجود دوربین 20 میلیونی، به عکس‌های من توجه ندارد»؟ برایتان از مقاله‌ بابک احمدی به نام "با ابتذال" می‌خوانم که خیلی کوتاه ولی جامع آن را تعریف می‌کند: "ابتذال، همان پیش پا افتادگی است. رفتار کلیشه‌ای. گریز از اندیشیدن و بازاندیشی. ساده‌گرایی افراطی که تا حد ساده‌لوحی پیش می‌رود و سرانجام با نادانی شرم‌آوری همراه می‌شود. مثل هر چیز سطحی زندگی سطحی ما از هر دریای ژرف، می‌ترسد. گفته، نوشته یا اثر هنری پیش پا افتاده، معنایی یکه را به شیوه‌ای نااندیشیده منتقل می‌کند. ابتذال، گریز از چند معنایی، چندگانگی و مقاومت در برابر ابهام است. وانمود کردن دانایی است جایی که کسب و حتی خواست دانایی مشقت فراوان می‌طلبد". در ادامه بحث، استاد کریم‌مسیحی از آسیب‌های نمایشگاه گذاشتن برای هنرمندان جوان می‌گوید: «دختر 22 ساله خواهرم اصرار داشت نمایشگاه بگذارد. خیلی با ملایمتش تلاش کردم منصرفش کنم. به او گفتم نمایشگاه برای 45 سالگی به بعد است. نمایشگاه زدن، آفتی است که خود من پارسال بعد از ارائه آثارم در نمایشگاه متوجه شدم چقدر مخوف است و چه شهرت و پول و فسادی در آن وجود دارد. عکاسی که با همان زبان عکاسی کرده  و عکس‌هایش را برای نمایشگاه فروخته به طریق اولی مجبور است تابع سلیقه خریدار عمل کند. خریداری که بدترین نوعش نوکیسه‌های بی سلیقه می‌شود و بهترین، قدیمی‌های با سلیقه و کلکسیون‌دار. صادقانه اعتراف کنم من خودم هم به این موضوع فکر می‌کنم. وقتی من نمایشگاه بگذارم، نمی‌خواهم کلی هزینه کنم و بعد، دوباره عکمس‌ها را به خانه برگردانم. پس باید کاری کنم عکس‌ها فروخته شوند و این کشمش دائم وجود دارد. بچه‌های امروزی می‌خواهند آثارشان را بفروشند. شهرت و ثروت و محبوبیت می‌خواهند».
 ایده‌پردازی خوب، حاصل فکر کردن است
هنرمند عکاس در ادامه این نشست می‌گوید: «بحث دیگری که در عکاسی اهمیت فراوان دارد، عکس دیدن است. ما در حقیقت عکس نمی‌بینیم. بلکه عکس ورق می‌زنیم. یک موقعی هست عکس دیدن یعنی شما دقت می‌کنید تمام لایه‌ها و وجوه عکس و مفاهیم و تمام عناصر و اجزای آن را ببینید». او سپس با اشاره به تصویر روی مونیتور که جسد یک زن را نشان می‌دهد می‌گوید: «من بعد از بارها دیدن این عکس متوجه شدم در خونی که روی زمین ریخته، صورت این خانم نقش بسته است. بعضی عکس‌ها اینطور است و باید آن‌ها را زیاد نگاه کنید».  تصویر دیگری از کودکی زلزله‌زده است که با گریه، پارچه‌ای مشکی در دست دارد. کریم‌مسیحی درباره عکس توضیح می‌دهد شاید در نگاه اول چیز زیادی از عکس دستگیرمان نشود ولی وقتی متوجه شویم کودک، لباس پدرش را که در حال دفن شدن است بغل کرده، تازه متوجه عمق این تصویر خواهیم شد. او سپس به تصاویر دیگری می‌پردازد. مثل تصاویر ثبت شده توسط عکاس بزرگی به نام "جان کاپلانس" که طبق گفته سخنران این نشست، همیشه به نوعی متفاوت عکاسی می‌کرد. عکس‌هایی سیاه و سفید از اعضای بدن، انگشت نقرس، قوز بدن، پوست چروکیده و... عکاسی که به شدت اصیل و متکی به سلیقه خودش است. کریم‌مسیحی درباره بحث ایده‌پردازی می‌گوید: «به تعدادی عکاس، موضوعی واحد دادند. یک آدم چوبی اندازه آدم که از آن عکس بگیرند. از این موضوع، برخی ایده‌های ناب و جالب به دست آمد. ایده اینجا شکل می‌گیرد و برداشت من نسبت به موضوعی است که در اختیار همه قرار دارد. ایده‌پردازی خوب، حاصل فکر کردن است». او در پایان صحبت‌هایش تاکید می‌کند: «یک عکس، حاصل ایدئولوژی عکاس آن است. بنابراین نباید از نقدها بترسید و از عکسی که گرفتید پشیمان شوید. پای اشتباهاتتان بایستید و بر عقاید خود پایبند باشید. این، خیلی بهتر است تا بخواهیم کورکورانه تقلید کنیم». در ادامه جلسه، شرکت‌کنندگان به مباحث مختلفی اشاره می‌کنند. مثل اینکه شاید فضای مجازی و عصر بمباران رسانه‌ای که در آن قرار داریم اقتضای این دوران است و باید اتفاق بیفتد. استاد در جواب این صحبت تاکید می کند اتفاق خودش نمی‌افتد و ما با تصمیم خود می‌توانیم جلوی آسیب‌های ناشی از این دوران را بگیریم. شرکت‌کننده دیگری در بحث اصالت عکس، تفاوت آن را با عکاسی استیج و همراه با چیدمان می‌پرسد و استاد کریم‌مسیحی تاکید می‌کند عکسی که موضوعش استیج است و عکاس به آن اذعان دارد فرق می‌کند با عکسی که ساختگی است و عکاس وانمود می‌کند آن را مستند برداشته است. جلسه به پایان می‌رسد و حاضرین، رفته‌رفته پراکنده می‌شوند. افرادی که حتما حالا توی ذهنشان دریچه‌های جدیدی باز شده است. از پایبندی به زبان درست تا عکاسی با اصالت، خوب دیدن و خوب فکر کردن.



کند و کاوی در عکاسی گردشگری از بعد تاریخی و جامعه‌شناسی

کند و کاوی در عکاسی گردشگری از بعد تاریخی و جامعه‌شناسی/ محمد ستاری

هدیه سادات میرمرتضوی/سرویس هنر خبرگزاری رضوی
در سالن نشست‌های بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع)، جای سوزن انداختن نیست. باز هم هر لحظه به جمعیت سالن اضافه می‌شود. هر طرف که سر می‌چرخانی می‌توانی چهره‌ای آشنا ببینی. از اساتید و عکاس‌های خبری و هنری که خودشان جزء وزنه‌های عکاسی شهر هستند تا سایر علاقه‌مندان به این هنر جذاب. ازدیاد جمعیت باعث شده عده‌ای ایستاده باشند. عکاسان، هنرجویان و علاقه‌مندانی که شنیدن نام دکتر محمد ستاری و کیارنگ علایی کافی است تا خود را به نخستین نشست عکاسی از سلسله نشست‌های پژوهشی-هنری «آن» برسانند. عده‌ای از شهرستان‌ها، یک نفر از استانبول و یک نفر در آستانه سفر به عتبات عالیات. حالا همه جمعیت، گوش شده‌اند تا از مباحث جذاب و متفاوت این جلسه بهره‌مند شوند. جلسه‌ای با موضوع مروری تاریخی و جامعه‌شناسی بر مبحث عکاسی گردشگری.
بررسی موضوعات جدید در نشست‌های عکاسی آن
کیارنگ علایی، چهره نام‌آشنای عکاسی ملی و بین‌المللی شهر مشهد این بار در کسوت دبیر تخصصی این نشست، درباره سلسله نشست‌های «آن» در حوزه عکاسی توضیحاتی ارائه می‌کند‌: «این نشست‌ها به همت بنیاد بین‌المللی امام رضا(ع) برگزار می‌شود و هیچ حامی و اسپانسری جز بنیاد ندارد. نشست‌های "آن" در هشت رشته برگزار می‌شود و هر رشته دبیری دارد. امروز شاهد برگزاری اولین نشست از نشست‌های تخصصی "آن" در حوزه عکاسی هستیم و زمان نشست بعدی متعاقبا اعلام خواهد شد. در بخش عکاسی که افتخار حضور شما را داریم قرار است تا آخر سال هشت الی نه جلسه عکاسی برگزار کنیم. برنامه‌ریزی درباره موضوعات این نشست‌ها و اساتید شرکت‌کننده در آن‌ها با توجه به شرایط موجود و زمان اساتید و موضوعاتی است که عکاسی مشهد نیاز دارد. بالطبع در این نشست‌ها هم از اساتید بزرگ ملی مثل دکتر ستاری که برکت این جلسات هستند کمک می‌گیریم. اساتید تهران و شهرهای دیگر و گاهی هم از اساتید مشهد یاری خواهیم گرفت. برای این جلسات، مناسبت خاصی به ما دیکته نمی‌شود جز اینکه خودمان را درباره بار علمی نشست‌ها مسئول و متعهد می‌بینیم. لذا با انتخاب و دعوت از اساتید، صرفا به بار علمی و سرفصلی که مد نظرمان هست اکتفا می‌کنیم. ثبت‌نام در این جلسات از طریق سایت بنیاد برگزار می‌شود و گواهی‌نامه‌ای از این نشست در ماه‌های آینده تقدیم شما می‌شود که متعاقبا طریقه دریافت آن اعلام خواهد شد. موضوعات مختلفی برای این نشست‌ها انتخاب کرده‌ایم که تا به حال در مشهد کمتر به آن‌ها پرداخت شده است. مثل موضوع این نشست که نگاهی جامعه‌شناختی به مقوله عکاسی گردشگری دارد. در نشست‌های آینده نیز به موضوعات دیگری مثل عکاسی زیارت، ژانری به نام عکاسی مستند اجتماعی و هویت آن و... خواهیم پرداخت». کیارنگ علایی، مدرس هنر عکاسی، در ادامه به معرفی بیشتر میهمان جلسه می‌پردازد: «جناب دکتر محمد ستاری دانشیار دانشکده هنرهای تجسمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران از سال 1368 در این دانشکده مشغول به کار هستند و دانشجویان زیادی را در مقاطع مختلف پرورش دادند. تا درنگی دیگر و ظرف چند ماه آینده ایشان به مدرک استاد تمامی رشته عکاسی نایل خواهند شد که موجب افتخار همه ماست. کسانی که در دهه شصت مجله عکس را مطالعه می‌کردند حتما به خاطر دارند سردبیر و مدیر مسئول مجله در آن دوران طلایی دکتر ستاری بود. ایشان همچنین از سال73 تا 77 نماینده فیاپ یا فدراسیون بین‌المللی هنر عکاسی در ایران بودند. از فعالیت‌های مثمر ثمر آقای دکتر عضویت در گروه واژه‌گزینی فرهنگستان هنر و ادب پارسی است که سال‌هاست معادل‌های کلمات لاتین در حوزه عکاسی را سامان می‌دهند. کتاب‌های بسیاری از دکتر ستاری داریم که معروف‌ترین آن کتابی است که همه ما خواندیم و در جریان کنکور با آن در ارتباط بودیم و همواره پای ثابت سوالات کنکورهای هنر بوده است. کتاب "سیر تحول عکاسی" اثر تاسک و ترجمه محمد ستاری».


سفرهای آغازین
دکتر ستاری در شروع این نشست، قبل از اینکه وارد مبحث اصلی یعنی بحث عکاسی گردشگری مروری تاریخی و جامعه‌شناسی شود، چند واژه و اصطلاح عکاسی مانند واقعه، رسانه، بافت، نهاد، توریسم، عکاسی گردشگری، عکاسی گردشگر، گفتمان، نگاه گردشگر، نمود، بازنمایی و نا بازنمودی می‌پردازد و سپس در پاسخ به این سوال که مسافرت برای بشر از چه زمانی آغاز شد؟ می‌گوید: «بشر اولیه سفر نمی‌رفت. بلکه دنبال یک حیوان برای شکار و سد جوع بود. اولین سفرهایی که به معنای ماهوالسفر شکل گرفت در جهان باستان و بعد از جهان انسان اولیه بود. این سفرها نمود فرا زمینی داشت. مانند آنچه در اسطوره‌ها از آن به عنوان سفر یاد می‌کنند و در واقع انجام نشده است. مثل حماسه گیلگمش و معراج‌نامه‌هایی که نوشته شده است. آن سفر از دید ما اتفاق افتاده ولی زمینی نبوده است. این سفرها روحانی و عرفانی است. مثلا در هفت شهر عشق عطار، واقعا سفری زمینی رخ نداده است. یا هفت خان رستم که اسطوره است و فردوسی تعابیر دیگری را می‌خواسته بیان کند که در این قالب آورده است. اما سوال این است که سفرها چگونه ثبت و ضبط شده است؟ سفرها را می‌نوشتند یا برای تصویری کردن، طراحی و نقاشی رخ می‌‌داده است. سفر کِی زمینی می‌شود؟ با آغاز وقتی دوران مدرنیته. در دوران پیشا عکاسی برای ضبط و به تصویر کشیدن سفر، نقاشی و طراحی می‌‌کردند. مثلا مسافری که سفر می‌رفته باید خودش نقاش بوده مثل جیووانی باتیستا در دهه میانی قرن 18. یا نقاشی را استخدام می‌کردند و با خود به سفر می بردند. افرادی که این امکان را نداشتند، وقتی از سفر برمی‌گشتند و برای یک نقاش آن مناظر را توصیف می‌کردند تا نقاشی مورد نظر شخص مسافر را ترسیم کند. از این افراد می‌توان به عنوان کسانی که به ضبط تصاویر سفر کمک می‌کردند نام برد. در دوران رم باستان، کم‌کم سفرهایی با اهداف تجارت، شرکت در المپیک یا جنگ برگزار شد. ولی هنوز اکتشاف و گردشگری در سفر معنایی نداشت. در سده میانه باستان، آموزه‌های کلیسا به مردم می‌گفت به اماکن مذهبی بروید تا ثواب کنید. در این سفر هر اتفاقی هم برایتان بیفتد ثواب دارد و مردم با این عقاید دسته‌دسته به اماکنی مثل بیت‌المقدس می‌رفتند. اولین کسی که از روی کنجکاوی و برای اکتشاف سفر رفت مارکوپولو نام داشت. او در سده سیزده میلادی از چین و ایران گذر کرد و راه ابریشم را دید و جاده‌هایی که در چین بود و قرن‌های 18 و 19 در اروپا و امریکا ساخته شد. اولین سفر گروهی به معنای تور در سده پانزدهم انجام شد. این سفر خیلی شبیه تورهای امروزی بود. به این صورت که از عده‌ای ثبت‌نام کردند. پول سفر شامل هزینه خوراک و جا و اسکان و همه را قبل سفر گرفتند و سپس مسافرین را به گردش بردند. این اتفاق در سده پانزده میلادی و دو قرن بعد از سفرهای مارکوپولو با هدف دیدن بیت‌المقدس اتفاق افتاد».
 از نخستین تورهای گردشگری تا اولین عکس‌ها
دکتر ستاری در ادامه این نشست درباره چگونگی شکل‌گیری سفرهایی به سبک امروزی توضیح می‌دهد: «در فاصله بین سده‌های میانه و رنسانس، یک سری انقلاب‌های عظیم فکری اجتماعی و فلسفی رخ داد و باعث شد شکاف عمیقی بین کلیسا و عقل بشر آشکار شود. بنیان‌گذاران مدرنیته، کوپرنیک در سال 1543 و گالیله در سال 1610 بودند. در این دوران، سفرهای زمینی شکل گرفت که دیگر بر اساس
باورهای کلیسا انجام نمی‌شد. چه کسانی به این تورگردی و سفرها دامن زدند؟ ملکه الیزابت اول، دختر هنری هشتم برای نخستین بار در آن دوران برای نجبای انگلیسی اولین تورهای گردشگری بزرگ یعنی گراند تور را ایجاد کرد. او یک سری کاروان‌هایی تدارک دید که مختص اشراف‌زادگان بود. بعد از انگلیس، ایتالیا و سپس فرانسه و اسپانیا هم به راه‌اندازی این تورها مبادرت کردند. این تورها مختص اشراف‌زادگان بود و افراد نوعی در آن‌ها جایی نداشتند. انقلاب صنعتی در آغاز سده 19 در انگلستان، باعث تولید کارخانه‌جات زیادی با نیروی بخار جهت تولید اشیای مصرفی و ابزارآلات شد. در این کارخانه‌جات نیاز به وجود کارگر بود و برای مفرح کردن آخر هفته‌های این کارگرها، تورهای مسافرتی برای قشر کارگر راه‌اندازی شد. انقلاب صنعتی پس از انگلستان به فرانسه و کشورهای دیگر هم رسید. در آن دوران، در انگلستان خانواده‌های متمول آخر هفته‌ها به مناطقی مثل چشمه‌های آب گرم می‌رفتند. عده‌ای به فکر افتادند برای ایجاد امکانات بهتر جهت این خانواده‌ها اقدام به راه‌اندازی استراحت‌گاه‌هایی بکنند و به این ترتیب بنیاد اولیه هتل‌ها ایجاد شد. بنابراین در انگلستان زمان انقلاب صنعتی، امکان مسافرت برای طبقه کارگر هم فراهم شد. برای ثبت این سفرها، نقاشی خیلی وقت‌گیر بود. بنابراین اتاق تاریک، اتاق روشن و دیوراما(پرده‌های بزرگ شفاف نقاشی شده با آبرنگ) فراهم شد. این‌ها شروع به تصویرسازی سفرها کردند تا اینکه در سال 1826 میلادی "نیسه فور نیپس" هلیوگرافی را ایجاد کرد. البته با هلیوگرافی نمی‌شد منظره سفر را به آسانی ثبت کرد چرا که سوژه باید‌ 8 ساعت مقابل دوربین می‌ماند. شاید آن طبقه کارگر کل 8 ساعت اوج تفریحش بود. داگر نخستین کسی بود که با روش داگرئوتیپ مدت آماده‌سازی اولین عکس را ابتدا به 30 دقیقه بعد 24 دقیقه و بالاخره 3 دقیقه تقلیل داد. اولین عکس حاصل گردشگری در جهان 9 ماه بعد از فرآیند داگر در 1839‌، از معبد آکروپولیس یونان گرفته شد».


راه‌آهن؛ عامل مهمی در صنعت عکاسی گردشگری
مدرس عکاسی اهل مشهد در ادامه بحث خود به عامل دومی که انگلستان پیش پای گردشگری قرار داد تا به وسیله آن، گردشگری هم ارزان و هم راحت و امن شود اشاره کرده و می‌گوید: «مهم‌ترین وسیله‌ای که بعد از آن، در انگلستان به کمک گردشگری آمد راه‌آهن بود. اولین راه‌آهن به معنای امروزی راه‌آهنی بود که لندن را به بریستول وصل می‌کرد. مسافرها سوار قطار می‌شدند و از طریق راه‌آهن که امن و ارزان بود در دوره‌ای که هنوز وسیله نقلیه شخصی اختراع نشده بود سفر می‌کردند. در حین این سفر، در کوپه قطار از پنجره بیرون را نگاه کرده و ذهنشان عادت می‌کرد تصویر را از یک قاب مستطیل یا مربع ببینند. یکی از ویژگی‌های عکاسی که ویزور دوربین‌ها مستطیل یا در قطع 120 مربع است. مسافر عادت می‌کرد از این ویزور مناظر را ببیند. یکی هم چون قطار راه می‌رفت و منظره ثابت بود گویا بیننده داشت تصویر را پانوراما می‌دید. وقتی هم کنار چشمه آب گرم هتل می‌ساختند خیلی مقید بودند پنجره هتل، رو به یک چشم‌انداز خوش‌منظر باشد و مسافر باز عادت به دیدن مناظر زیبا از کادر مستطیل پیدا می‌کرد. در سال 1841 توماس کوک تورهای گروهی که ملکه الیزابت با کالسکه می‌گذاشت را با قطار برقرار کرد. این تورهای خیلی ارزان مورد استقبال زیاد اقشار مختلف واقع شد. توماس کوک علاوه بر این، دست به چاپ اولین کتابچه‌های سفر زد. به این ترتیب، مسافر در کوپه قطار در مسیر سفر کتابچه‌‌اش را ورق می‌زد و با مکان‌هایی که پیش رو داشت آشنا می‌شد».
کارت‌پستال، عکس‌های گردشگری

را به خانه‌ها بردند
دکتر ستاری در ادامه این نشست به شکل‌گیری صنعت کارت‌پستال از مناظر دیدنی اشاره کرده و ادامه می‌دهد: «با ایجاد این کتابچه‌ها شغلی ایجاد شد که عکاس‌ها بروند و برای کتابچه‌ها عکاسی کنند. به این ترتیب، عکاسی گردشگری شروع به درآمدزایی اولیه کرد. در سال 1894 ناشرها دیدند کتابچه گردشگری خیلی مورد استقبال واقع شده و شروع به بزرگ کردن این عکس‌ها در قطع‌های 30 در 40 کردند. مردم هم عکس‌ها را می‌خریدند و در خانه‌هایشان نگهداری می‌کردند تا اینکه صنعت کارت‌پستال از روی عکس مناظر دیدنی دنیا به وجود آمد. این صنعت در سال 1902 میلادی آنچنان با زندگی مردم عجین شد که اهمیت آن مثل وجود تلویزیون در خانه‌های امروزی بود. کارت‌پستال، عکس‌های گردشگری را به خانه همه برد. از اغنیا تا فقرا. در سال‌های 1902 تا 1904 که این نوع کارت‌پستال‌ها در جوامع شیوع پیدا کرد، همه به نمادها فکر می‌کردند. مثل نیاگارا نماد کانادا. مجسمه آزادی نماد امریکا. کوه فوجی نماد ژاپن. اهرام ثلاثه نماد مصر. برج ایفل نماد پاریس. معبد آکروپولیس نماد یونان و... این‌ها باعث ایجاد فرهنگ دیداری شد. کسی که ابزار این فرهنگ دیداری دستش بود گفت من می‌توانم از این ابزار و قدرت دانش عکاسی در جهت سیطره داشتن بر افکار استفاده کنم. بنابراین فرهنگ دیداری را با نگرش مصرف‌گرایی شیوع دادند و با این جملات که تو می‌خواهی سفر بروی پس باید دوربین ببری. چون اگر عکسی از سفر نگیری انگار سفری انجام نشده است و...».
 همراه با عکس‌های اولیه
در ادامه جلسه از نمایشگرهای واقع در سالن، تصاویری پخش می‌شود که دکتر ستاری به توضیحاتی درباره آن‌ها می‌پردازد. از یک نمونه از نخستین تصاویر گردشگری مربوط به معبد آکروپولیس یونان توسط فیلیپیو مارگاریس در سال 1865 تا تصویر اتاق تاریک که برای ثبت تصویری مطابق با پرسپکتیو واقعیت از آن استفاده می‌کردند. تصویر اتاق روشن برای ثبت صحیح حاشیه‌ دور تصویر. تصویری مربوط به قطاری که مسافرها را به اولین گراند تورها می‌برده است. عکسی که 9 ماه بعد از اختراع عکاسی به روش داگرئوتیپ از معبد آکروپولیس گرفته شده است. عکسی خوب با تقسیمات طلایی مناسب و نگاهی زیبا‌شناختی. عکسی مقابل معبدی در چین با حضور امین‌السلطان نخست وزیر مظفرالدین شاه. تصویر اهرام مصر وامین‌السلطان سوار شتر. یکی از قدیمی‌ترین عکس‌های کعبه در سال‌های 1836 یا 1838 ازعکاسی عرب. تصویر یک روز به شدت برفی از بیت‌المقدس. تصویر مسجد حضرت مریم مجدلیه. تصویرصحرای عرفات با حضورامین‌السلطان و مخبرالسلطنه. تصویر آبشار نیاگارا که چون سرعت ماده حساس به نور کم بوده آبشار به صورت محو افتاده است و بالاخره تصویر مجسمه آزادی وقتی فرانسوی‌ها در حال ساخت آن هستند و بعدا به بندر نیویورک منتقل می‌شود.


عکاسی آسان می‌شود
جلسه با بقیه بحث ادامه پیدا می‌کند: «مجله‌ای فرانسوی در بحبوحه اعلام عکاسی به روش داگرئوتیپ نوشت: مسافران در بدو اختراع عکاسی مسافرت خود را عقب انداختند و بی صبرانه منتظر اعلام داگرئوتیپ بودند. درست است عکاسی به سه دقیقه تقلیل پیدا کرده بود ولی باز هم این مدت زمان برای یک عکس زیاد بود. تا اینکه یک انگلیسی دیگر به نام هنری فاکس تالبوت، کالوتایپ در عکاسی را اختراع کرد. این روش، عکاسی مبتنی بر نگاتیو پازیتیو بود. عکس‌های سفر توانست به ویژگی دیگر عکس‌ها یعنی تکثیر عکس نزدیک شود. تا اینجا انگلستان زمینه‌های تور و سفر را تعیین کرد، راه‌آهن را ساخت. انقلاب صنعتی را باعث شد و فرانسوی‌ها برای آن تورها و گردشگرها وسیله ثبت و ضبط را به وجود آوردند. تا اینکه انقلابی دیگر در عکاسی گردشگری
رخ داد که کمتر از انقلاب صنعتی و ابداع راه‌آهن نیست. یک آمریکایی با اعتقاد به اینکه عکاسی گران است، در سال 1888 میلادی عکاسی را آسان کرد و اولین دوربین راحت عکاسی را ارائه داد. این دوربین چند سال بعد در نیمه قرن 19 تبدیل به "باکس براونی" شد. دوربین عکاسی که بچه سه ساله هم می‌توانست با آن عکاسی کند. نیاز به فوکوس نداشت. فیلم آن 15 سنت بود و قیمت خود دوربین هم یک دلار و همه می‌توانستند خریداری‌اش کنند. حالا آن طبقه کارگر هم می‌توانست این دوربین را تهیه کند. همه با این دوربین عکس گرفتند و عکاسی سهل و آسان شد. حتی ناصرالدین شاه در یکی از سفرهایش نوشته این عکس‌ها را با اسباب عکس فوری که از فرنگستان تهیه کرده‌ام گرفته‌ام. توی این عکس‌ می‌بینیم یک لحظه آشپزی که محرمش بوده شنیده قبله عالم به حیاط کاخ گلستان آمده و با ملاقه وارد حیاط شده و قبله عالم با همان وضع از او عکس گرفته است. یک عکس فی‌البداهه».
کداکی شوید
در فاصله‌ای که عکاسی با "باکس براونی" عام شد، سفر علمی و اکتشافی به شرق سهولت پیدا کرد. اروپایی‌ها به شرق آمدند و یک موج دیگر سیاسی راه افتاد که منِ اروپایی و دارای فرهنگ برتر و بهنجار دارم جایی می‌روم که فرهنگش ناهنجار است و مردمش بدوی‌اند. بنابراین در مقابل فرهنگ خودی فرهنگ دیگری و غیر خودی به وجود آمد. هرمنولوژی شرق‌شناسی پایه‌گذاری شده و گردشگری با شرق‌شناسی همراه شد. مسافرین می‌رفتند تا آن دیگری را ثبت کنند. دیگری چه داشت؟ جهان ناشناخته شرق. جهان قصه‌های هزار و یک شب. جهان حرمسراها. جهان شهرزادهای قصه‌گو. جهان مردمان عجیب و غریب. بی فرهنگ و... این عکاسی پروژه نمایشی جدیدی را پدید آورد که فرهنگ مصرفی دیگری را روی فرهنگ مصرفی کارت پستال بگذارد و این بار تهیه عکس از این فرهنگ‌های نابهنجار شرق با فروش تصاویر شرق بود. در این اسلایدها هم تصاویری که توسط آنتوان سوریوگین از زنان ایران تهیه شده است، به منظور فروش به جهانگردان خارجی است. این زن شرقی است. حجابش چنین است و...عکاسی سهل و آسان شد. عکس گردشگری اوج گرفت و جهان به یک نمایشگاه متحرک تبدیل شد. عکس به سینه دیوارها نشست. در این دوره یک وقفه‌ در عکاسی گردشگری ایجاد شد با این سوال که: وقتی منِ بیننده می‌توانم کارت پستال بخرم و روی صندلی راحتم بنشینم چرا همین خرج اندک را بکنم؟ جهان جهان تخیلی شد. شخص در خانه‌اش می‌نشست و عکس نقاط مختلف جهان را می‌دید. هایدگر تعبیر خوبی دارد: "مدرنیته را عصر تصویر جهان می‌شود بنامیم. تکنولوژی عکاسی، سرعت و مهارت حس بینایی را در پلان اول گذاشت و حواس دیگر در مقابلش ضعیف شدند. جهان تبدیل به جهان مصرف‌کننده دیداری شد". سوزان سونتاگ می‌گوید: "تاثیر عکاسی، منقلب کردن جهان به هیئت یک فروشگاه یا موزه‌ای بدون دیوار است که در آن هر موضوعی حتی عکس گردشگری تقلیل پیدا می‌کند به یک کالای مصرف‌پذیر. با این عکس‌های گردشگری را که می‌گیریم ما اشیای جالب و زیبا را شکار خواهیم کرد. همچون گله گاوی که در آمریکای جنوبی برای پوستشان شکار می‌شوند و بعد لاشه‌هایشان با بی ارزشی رها می‌شود". وقتی منِ گردشگر می‌روم کنار برج ایفل و آبشار نیاگارا عکس بگیرم، آن مکان لاشه است و من پوسته را آوردم. یعنی عکاسی گردشگری، مکان‌های گردشگری را تبدیل به کالا می‌کند. گاهی جایی می‌رویم و انقدر حواسمان معطوف عکس است که اصلا از خود مکان لذت نمی‌بریم. من در صندلی خودم نشستم تصاویر جهان را می‌بینم. انگار در جهان تحرک می‌کنم ولی تحرکم خیالی است. تصاویر دارد من را بمباردمان می‌کند. بمباردمان تصاویر در مقوله گردشگری آن نقشه و پلانی است که در دست رسانه‌هاست‌.


مثلا می‌گوید مسلمان را این‌طور ببین. اگر کسی ریش داشت یعنی این. کله سیاه‌ها چنین رفتاری دارند و... رسانه‌ها به این شکل از قدرت تصاویر استفاده می‌کنند. قضیه عام کردن عکاسی در سفر توسط شرکت کداک را کداکی شدن جامعه و جهان می‌نامند. در این دوران، به هر خانه‌ای در اروپا یک دوربین باکس براونی راه پیدا کرد. کداک برای ترغیب مردم اقدام به تبلیغات گسترده می‌کرد. همین‌طور که در تصویر می‌بینید دوربین‌های کداکی یک دلاری بودند و در تصویر کودکی پنج ساله در حال عکس گرفتن با آن‌هاست. این دوربین شاید ارزشش از راه‌آهن و انقلاب صنعتی بیشتر بود برای تثبیت و دوام عکاسی گردشگری. آمریکا با این اختراع، همه ابداعات انگلستان را پشت سر گذاشت».


از مجازات تا تفریح
جلسه با نمایش تصاویر دیگر ادامه پیدا می‌کند و استاد ستاری قدرت رسانه‌ها در استفاده از تصاویر را با مثالی برای شرکت‌کنندگان توضیح می‌دهد: «در این تصویر، چهره مردی را می‌بینید که تا گردن در خاک فرو رفته است. در پایین این تصویر نوشته شده: "نحوه شکنجه و اعدام فردی که در ایران به دلیل مذهب خود مجازات می‌شود". عکاس هم آنتوان سوریوگین معرفی شده که اطلاعات راجع به موضوع عکس و خود عکاس اشتباه است. این عکس را دانشگاه جرج واشنگتن و موزه و موسسه اسمیتسونین سال 1999 در کتابی فوق‌العاده نفیس چاپ کرده‌اند. کتابی تحت عنوان: "سوریوگین و تصویر شرق". یک استاد ایرانی دانشگاه کلمبیا هم درباره این عکس چنین شرحی نوشته است». دکتر ستاری در ادامه، بر اشتباه بودن این اطلاعات تاکید می‌کند و اینکه عکاس عکس، آقا رضا عکاس‌باشی بوده و این شخص هم یکی از اقوام نزدیک ناصرالدین شاه است و شاه با خودنویسی با جوهر بنفش زیر این عکس که در مجموعه عکس‌های کاخ گلستان قرار دارد توضیح داده که به طنز و شوخی در سفر به ساحل انزلی دستور داده است، این شخص را زیر ماسه‌ها مخفی بکنند تا کمی بخندند. این هنرمند عکاس با توضیح اینکه قرار است در چاپ دوم این کتاب، چنین اشتباه فاحشی اصلاح شود، ادامه می‌دهد: «ببینید مناسبات قدرت و رسانه چکار می‌کنند. ببینید رسانه چطور دارد از تصویر استفاده می‌کند و بعضی مثل آن استاد تمام دانشگاه کلمبیا با اشتباه خود به این ماجرا دامن می‌زنند».
قرن بیست و یکم؛ عصر عکاسی دیجیتال
در قسمت پایانی جلسه، این مدرس و محقق عکاسی به مقایسه عکاسی در قرن بیستم و قرن بیست و یکم می‌پردازد: «وقتی کداکی شدن در جهان رواج یافت، آمریکا برنده برگ دوم خود را در عکاسی گردشگری رو کرد. آن هم ابداع اتومبیل بود. اتومبیل فورد اختراع شد تا خانواده‌ها با یک دوربین کداکی و اتومبیل خود در تعطیلات به دل جاده بزنند. پس بیشترین تولید جاده و اتوبان در آمریکا و آلمان بعد از ابداع اتومبیل فورد در سال 1901 شکل گرفت. این ماحصل عکاسی گردشگری تا قرن بیستم بود. اما قرن  بیست و یکم دوره اینترنتی شدن دیجیتالی شدن و جهانی شدن عکاسی است. در قرن بیستم هر خانواده یک دوربین داشت و الان دوربین دیجیتالی در دست تک‌تک افراد خانواده بوده و عکاسی چند وجهی شده است. زمانی در اوایل قرن بیستم، جهان را از طریق کارت‌پستال‌ها می‌دیدند اما به شکل سیاه و سفید و دو بعدی. الان من اگر بخواهم برج ایفل را ببینم. به اینترنت وصل می‌شوم و از طریق گوگل مپ یرج ایفل را سه بعدی خواهم دید. در قرن بیستم وقتی عکسی می‌گرفتی تا به تصویر برسد نیاز به مستقبل یا آینده داشت. الان تو پای برج ایفل هستی و اگر دوستی آنلاین باشد همان لحظه عکس را می‌بیند. عکاسی به این صورت اوج گرفت اما به شدت مناسبات فوکویی دانش و قدرت بر آن سیطره پیدا کرد».

حس برتر/ مجید بندار مقدم


همیشه با این سخن موافق بوده ام، که با احساس ترین افراد جامعه دل سوزان جامعه اند. این بار سخن صمیمیت، خلاقیت، احساسات خوب عکس و توانایی مثبت عکاس است .
   مهم نیست که ما به چه درجه ای از تفکر رسیده باشیم، مهم آنست که چگونه آن را به مرحله اجرا برسانیم و در واقع حس خود را که متکی بر دیدن خود است به کار گرفته و ارتباطی را که باید با مخاطب برقرار سازیم، بتوانیم خود را به او نزدیک کنیم .
   شما اگر ظاهر زیبا و تمیزی دارید افراد متکی به حس باصره را به سوی خود جلب  می کنید و اگر با لحن آرام و زیبایی سخن می گویید، توجه افراد متکی به حس سامعه به طرف شما جلب می شوند وچنانچه احساسات وهیجانات دیگران را در برخورد تحریک می کنید افراد متکی به حس لامسه را مجذوب خود کرده اید .
   حالا اگر برای عکس خوب تلاش می کنید وهدفی از قبل برای خود طرح ریزی کرده اید، باید بتوانید در هر شرایطی اتکاء خود را به هدف از پیش تعیین شده خود سوق دهید .  بارها دیده ام و خوانده ام عکاسان خوب دنیا با این نوع عکاسی حمایت های عمومی را به خود جلب کرده اند، و خیلی هم در کارشان پیشرفت داشته اند .

   حالا حتماً خواهید گفت، ما که هر چه تلاش کردیم به بن بست خوردیم، واتفاقاً همان کوچه ای که وارد آن شدید و در انتها راهی به جایی نمی برد ذهن را در واقع تقویت کرده است تا مسیر مناسب را پیدا کرده است.

     برای به وجود آوردن یک محرک حسی در خود باید خود و یا آن سوژه را در حالت مورد نظر قرار دهید مثلاً اگر دوست دارید عکس بگیرید که بیننده احساس تنفر نسبت به محیط داشته باشد و یا به عکس با نظری خوش، باید بتوانید رابطه را حسی در خود حل کنید که در واقع هر چه محرک کم نظیرتر باشد، تأثیرش بیشتر است .
   بارها این تجربه را دیده ام که یک عکس خوب باید برخوردار از حس خوب باشد  که توسط عکاس نشان داده شود .
   در خیلی از مواقع بوده که عکاس آگاهانه و یا ناخودآگاه از چنین  موردی سود برده است . درحقیقت این افراد قادرند با زبان غیر شفاهی با عموم مردم رابطة صمیمانه برقرار کنند .
   زمانی که به رنگین کمان نگاه می کنید چه احساسی به شما دست می دهد؟
اگر چه در رنگین کمان تنها چند رنگ اصلی و غیر اصلی را می یابیم که با نظمی شگفت انگیز کنارهم قرار گرفته اند و در واقع نشان گر وحدت رنگهاست . رنگین کمان و بسیاری از چیزهای دیگر محیط زندگی ما، یک محرک حسی اند که در ارتباط با احساسات و هیجانات خاصی قرار دارند .
   به عبارتی ساده با نگاه کردن به رنگین کمان احساساتی مانند:زیبایی، عظمت و لطافت در ما ایجاد می شود .
   محرک حسی که ما آن را عامل اصلی در عکاسی می دانیم می تواند دیدن یک شیء و یا تماس با چیزی باشد . به عبارت دیگر ممکن است آن را ببینیم و یا بشنویم و یا حتی آن را لمس کنیم، در مثال  رنگین کمان با مشاهده کردن به آن محرک، حس خاصی را برانگیخته ایم تا پیام به مغز ارسال شود . و سپس ما آن را ثبت کنیم و انتقال دهیم، جهان پر از محرک های حسی است که تأثیر برخی از آنها عمیق و برخی سطحی است که ما در برابر آنها واکنش نشان می دهیم . یک عکس خوب باید دارای تأثیرات حسی خوبی باشد وتنها عکس برداری  صرف نباشد.

مجموعه هنری و مجموعه داری/ سوزان سونتاگ


مجموعه هنری و مجموعه داری/ سوزان سونتاگ/ / /  ترجمه فرزانه دوستی

مجموعه هنری و مجموعه داری سوزان سونتاگ مجله عکس نوریاتو

لذت جمع‌ کردن از کودکی با ماست. جمع کردن سنگ‌های رنگی کنار ساحل، عکس‌های آدامس، یادگاری‌های قدیمی؛ لذت داشتن مجموعه‌ ای منحصر به فرد و از آن خود. لذت جست‌و‌جویی همیشگی در مسیر کمال. سوزان سونتاگ، که بنای رمان «شیفته آتش‌فشان» خود را بر زندگی یک مجموعه‌دار آثار نقاشی گذاشته بود، در متنی که می‌خوانید از کسانی می‌گوید که این دل‌مشغولی را هرگز از دست نمی‌دهند. چه مجموعه‌دار سکه باشند چه نقاشی چه عکس، لذت جمع کردن همیشه با آن‌هاست.تا میبینی اش قند توی دلت آب می‌شود، ولی به روی خودت نمی‌آوری. نمیخواهی صاحب الانش بفهمد چقدر برایت با ارزش است. نمیخواهی قیمت را بالا بکشد یا مبادا کاری کنی که اصلا نفروشد. پس بی محلی میکنی، خودت را میزنی به آن راه، میروی سراغ مورد بعدی یا شاید هم بروی بیرون و بگی دوباره برمیگردی. در نقش کسی فرو میروی که کمی علاقمند هست ولی هول نشده. نظرش جلب شده، حتی وسوسه شده اما اغوا و جادو نشده. کسی که به صرف اینکه تصاحبش کند حاظر نیست بیشتر از قیمت اولیه دست به جیب شود. مجموعه دار یک بازیگر است. شادی مجموعه دار هیچ وقت خالص نیست، همیشه یک تشویشی همراه دارد. چون همیشه چیز بهتری آن بیرون وجود دارد، شاید یک چیز مهم تر.

برای اینکه یک قدم به سمت تکمیل مجموعه آرمانیش بردارد، باید به دستش بیاورد. اما این مجموعه آرمانی که هر مجموعه داری برایش له له می‌زند، خیال باطلی است. یک مجموعه‌ کامل از چیزی خاص، آن کمالی نیست که مجموعه دار پی‌اش می‌گردد. هیچ بعید نیست کل آثار یک نقاش معروف مرحوم، گوشه قصر یا کشتی یا سردابه کسی افتاده باشد. (همه آثار؟ از کجا معلوم اثر دیگری در کار نباشد؟) حتی اگر مطمعن باشی آخریش را هم گیر آورده‌ای، بلاخره احساس رضایت داشتنت کم کم می‌خوابد. مجموعه کامل مجموعه مرده است. هیچ آتیه‌ای ندارد. همین که تمامش میکنی چیزی از لذت دوست داشتنش کم می‌شود. چیزی هم نمی‌گذرد که می‌فروشی‌اش یا اهدایش میکنی و شروع می‌کنی به جست و جویی تازه.مجموعه‌های خوب بزرگند ولی کامل نیستند: میل به کمال دارند. همیشه یکی دیگر هست. حتی اگر همه چیز را به دست آورده باشی باز هم دنبال یک نسخه بهتر یا قدیمی تر از آنچه داری هستی. یا در مور اشیا تولید انبوه مثل سفالیه، کتاب یا صنایع دستی یک کپی برای روز مبادا که نکند نسخه اصلی گم شود، دزدیده شود یا بشکند یا خراب شود. یک مجموعه پشتیبان، یک مجموعه در سایه.

یک مجموعه خصوصی بینظیر، عصاره چیز هایی است که شورآفرین و مهیج هستند. نه تنها همیشه چیزی برای افزوده شدن به آنها وجود دارد، بلکه پیشاپیش هم بیش از انتظارند. میل مجموعه دار به زیادت و کثرت است، به وفور. بیش از حد ات و برای او کافی. کسی که تردید می‌کند و می‌پرسد:«یعنی لازمش دارم؟ این یکی واقعا ضروری است؟» مجموعه دار نیست. مجموعه همواره چیزی بیش از ضرورت در خود دارد.

 

 


گذری بر عکاسی ایران در سالی که گذشت ( ۱۳۹۶) / زانیار بلوری

گذری بر عکاسی ایران در سالی که گذشت ( ۱۳۹۶)

زانیار بلوری / سایت عکاسی

 

سال ۱۳۹۶ به لحاظ اتفاقات و حوادث اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سالی پرتنش بود؛ از زلزله‌ی کرمانشاه و سقوط هواپیما و غرق شدن کشتی گرفته تا انتخابات ریاست جمهوری و حمله به مجلس و بالا رفتن قیمت ارزهای خارجی. حوادث و اتفاقاتی که غیر از تصاویر ثبت‌شده آن توسط عکاسان خبری و بالا رفتن قیمت تجهیزات عکاسی شاید تاثیر چندان زیادی بر روند کلی عکاسی نداشت.

جشنواره‌ها:

  امسال نیز همچون سال‌های گذشته ترافیک جشنواره‌های متعدد عکاسی در طول سال برقرار بود و بازار عکاسی جشنواره‌ای (با آمار تقریبی هرماه، ۲ و نیم جشنواره) از هر بازاری گرم‌تر. جشنواره‌هایی با موضوعات آیینی و مذهبی که بیشتر اسپانسر دولتی داشت تا معدود جشنواره‌های خاص با اسپانسر شرکت‌های تولیدی، همه با هم در کنار جشنواره‌های برگزارشده توسط انجمن‌ها و نهادهای عکاسی، سال شلوغی برای عکاسان جشنواره‌ای رقم زده بود. از سوگواره‌های عاشورایی «بیرجند»، «میراث عاشورا در قاب عکس»، «خط سوم» تا جشنواره‌هایی با موضوعات فرهنگی-مذهبی همچون «وقف، چشمه همیشه جاری»، «تقریب»، «خانه دوست»، «موقوفات تهران».

   از جشنواره‌هایی با تمرکز بر شهر و منطقه‌ای خاص همچون «قلب تهران»، «شیراز امروز»، «بیرجند در قاب ایران» و «جشن عکس هرمزگان» و «چشم‌انداز توسعه‌ی ایران و چین» تا جشنواره‌های نهادهای عکاسی همچون «دوربین.نت»+ + ، «ده روز با عکاسان»، «تصویر سال»، «شید» + + و «عکس خیام».

  در کنار جشنواره‌های بخش‌های صنعتی و خصوصی همچون «خودرونما»، «عکس معدن»، «نورنگار» و «زندگی زیباست»، دانشگاه‌ها نیز با «سالانه‌ی عکس دانشجویان دانشگاه تهران» و «جشنواره‌ی عکس نقره، جشن عکس دانشگاه هنر» سهمی در این جریان داشتند. علاوه بر این، در کنار این جشنواره‌ها، در هفتمین و هشتمین حراج تهران نیز، شب پر رونقی از لحاظ فروش برای عکاسی ایران رقم خورد.


نمایشگاه‌های گروهی:

  نمایشگاه‌های گروهی عکس احتمالا تنها رویدادی در سال ۹۶ است که بتواند با تعدد جشنواره‌ها رقابت کند. تعداد بسیار زیاد نمایشگاه‌های گروهی با رویکردهایِ مناسبتیِ مختلف اعم از سیاسی، تاریخی و هنری در سال ۹۶ کاملا محسوس است. برای مثال فقط موزه‌ی عکسخانه شهر هشت نمایشگاه با عنواین مختلف در سال ۹۶ برگزار کرد. نمایشگاه‌هایی چون «کارگران»، «اماکن مذهبی»، «مسافران»، «عکس‌های قدیمی رشت»، «عکس‌های تاریخی سوگواران»، «مردم معمولی»، «مستند انقلاب»، «دروازه‌های طهران قدیم» که معمولا با نشست‌هایی نیز همراه بود.

  گالری‌های خصوصی نیز هر کدام با یک یا چندین نمایشگاه گروهی سهم زیادی در این تعدد داشتند. برای مثال گالری راه‌ابریشم با نمایشگاه‌هایی چون «انباشت»، «کمی دورتر»، محسن با «دال‌های ضمنی»، «پرتفولیوی۲»، هپتا با «مزامیر سکوت»، «سیتوپلاسم»، تم با «اربن»، «خانه‌ای که در آن دوستت دارم»، مهراوا با «موزه‌ی میهن‌پرستی»، آرته با «منظر»، بنیاد کاف با «پوسته»، پروژه‌های آران با «آثار عکاسان جوان ایرانی»، ای جی با ««تصویر کوچک، آینه بزرگ» و ... .

  امسال علاوه بر اکثر جشنواره‌ها که دارای بخش موبایلی بودند، نمایشگاه‌های گروهی «عکاسی با موبایل» نیز همچون سال‌های گذشته هم در تهران و هم در شهرستان‌ها دایر بود. برای مثال «تهران شهر زندگی» در خانه‌ی هنرمندان ایران، «خانواده بشر» + + در مشهد و حتی «تهران به روایت تلفن همراه» در پاریس.
  همچنین «یک تکه زندگی» یادبودی برای عباس کیارستمی در گالری ایوان، «این ما هستیم، نه آنها» آثار بیست عکاس مستند در گالری آریانا و «آتش سرد» آثار عکاسان جنگ در گالری سلام، از نمایشگاه‌های گروهی بزرگ و پرمخاطب و البته تا حدودی پر حاشیه‌ی امسال بودند.

  در سال ۹۶ نیز به رسم چند سال‌ گذشته شاهد حضور آثار عکاسان ایرانی در نمایشگاه‌های گروهی خارج از ایران بودیم اما در این میان بزرگ‌ترین و پر تعدادترین حضور عکاسان ایرانی در فستیوال آرل فرانسه با نمایشگاه «ایران؛ سال ۳۸» رقم خورد که در پرونده‌ی «عکاسی ایران خارج از ایران» در سایت عکاسی به تفصیل مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

  اگر تعداد نمایشگاه‌های گروهی که در شهرستان‌ها برگزار شد را  به تعداد نمایشگاه‌های گروهی این سال اضافه کنیم، به آماری بالغ بر چهار نمایشگاه گروهی در ماه خواهیم رسید که در نسبت به تعداد نمایشگاه‌های انفرادی جالب توجه است.


نمایشگاه‌های انفرادی:

  در میان نمایشگاه‌های برگزار شده‌ توسط عکاسان قدیمی و با سابقه‌، از اتفاقات خوب سال ۹۶ می‌توان به نمایشگاه «سیب سوم» یحیی دهقانپور و نمایشگاه «انقلابیون» کاوه کاظمی، هر دو در گالری آران اشاره کرد. همچنین در این سال، عکاسان شناخته شده‌ای چون مریم زندی (چهره‌های ۵، سیمایی از موسیقی معاصر ایران در گالری ایوان)، ابراهیم حقیقی (خانه ابری در گالری گلستان) و نادر داودی (نادر داوودی با یک واو کمتر در گالری ایوان) همراه و همپای نسل فعلی عکاسی ایران همچون نیوشا توکلیان (می‌دانم چرا شورشی آواز سر می‌دهد در گالری آب‌انبار)، پیمان هوشمندزاده (خشک در گالری ای‌جی)، گوهر دشتی (خانه در گالری محسن)، امید صالحی (اینجا، من دو اسم دارم در گالری راه ابریشم) و محمد غزالی (بد و بدتر در گالری آب‌انبار) آثار خود را در معرض دید مخاطبان قرار دادند.

  ساسان ابری با نمایشگاه «در معرض» در گالری محسن، تهمینه منزوی با نمایشگاه «گذشته‌ی استمراری» در گالری راه ابریشم، محسن شاهمردی با نمایشگاه «دوردست» در گالری امکان، سارا ساسانی با نمایشگاه «ویرانی» در گالری آرته، امین طلاچیان با نمایشگاه «قطعه‌ی ۴۱» در گالری اُ، سروش کیایی با نمایشگاه «برج آهن» در گالری آرته، آرش اکبری‌‌سنه با نمایشگاه «فضولی در تهران» در گالری الهه، مرضیه رشیدی با نمایشگاه «کنار» در گالری امکان و ژیلا مختاری با نمایشگاه «دیوانگی منهای یک ثانیه» در گالری شیرین، از جمله عکاسان جوانتری بودند که در سال ۹۶ نمایشگاه انفرادی برگزار کردند.

  همچنین چند نمایشگاه از آثار عکاسان خارجی در گالری‌های داخل ایران به نمایش گذاشته شد که از مهمترین آنها می‌توان به نمایشگاه ««طبع و فروش در ایران ممنوع است» از هنرمندان مطرح معاصر برومبرگ و شانارین در گالری ای‌جی، نمایشگاه «آرنو فیشر» عکاس شناخته‌شده‌ی آلمانی در گالری راه ابریشم و نمایشگاه «ایران در ابتدای دهه‌ی ۵۰» عکس‌های یک شهروند کانادایی از ایران قدیم در گالری فرشته را نام برد. کارگاه چند روزه‌ی عکاس جوان و مطرح آلمانی ولفرام هان با عنوان «اکتشافات هر روزه» در پروژه‌های نیومدیا نیز از اتفاقات قابل توجه امسال بود.


مجلات:

  با توجه به گران‌شدن نرخ کاغذ، در کنار پایین آمدن آمار فروش، سال ۱۳۹۶ ظاهراً سال مالی خوبی برای مجلات نبود. با این حال فصلنامه‌ی «حرفه هنرمند» هر چهار شماره‌ی ۱۳۹۶ خود را (شماره‌های ۶۳، ۶۴ ،۶۵ و ۶۶) به موقع راهی دکه‌ها کرد. ماهنامه‌ی «هنر آگه» نیز در نهایت با ۶ شماره (شماره‍ای ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲) توانست تقریبا هر دوماه یک بار منتشر شود.

  در میان مجله‌های اختصاصی عکاسی «فصلنامه‌ی عکاسی» بر خلاف شروع سریع خود در سال گذشته، در سال ۹۶ فقط توانست چهارمین شماره خود را منتشر کند و «عکسنامه» برای سومین سال پیاپی غایب بزرگ مجلات عکاسی بود. اما در سال ۹۶ این نشریات دانشجویی بودند که چراغ مجلات اختصاصی عکاسی را روشن نگه داشتند؛ ششمین شماره «چشمک» نشریه‌ی عکاسی دانشگاه تهران منتشر شد و «کالوتیپ» نشریه‌ی عکاسی دانشگاه هنر نیز بعد از سال‌ها با هشتمین و نهمین شماره در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

   یک بار دیگر مجله‌ی «اطلاعات، حکمت و معرفت» در سال ۹۶ شماره‌ی ۱۳۸ خود را به ویژه‌نامه‌ی «فلسفه و عکاسی» اختصاص داد تا تعداد ویژه‌نامه‌های عکاسی و فلسفه‌‌ی خود را به رقم چهار برساند و در نهایت علاوه بر مجلات چاپی سایت عکاسی و تندیس، در کنار سایت‌هایی چون عکسخانه و کارنما هر یک بخشی از بار نقد و تحلیل نمایشگاه‌های عکاسی داخلی و خارجی را کمابیش بر عهده گرفتند.


کتاب‌ها:

  بازار انتشار کتاب‌های عکاسی به لطف انتشارات پرگار در سال ۱۳۹۶ پر رونق بود. این انتشارات علاوه بر تجدید چاپ برخی کتاب‌ها (کتاب ۲ جلدی فتوژورنالیسم اثر کنت کوبر) پنج عنوان کتاب جدید را در سال ۹۶ روانه بازار کرد:

- کتاب «عکاسی مقدماتی» نوشته اسماعیل عباسی
- کتاب «مجموعه عکس چیست؟» نوشته اسماعیل عباسی
- کتاب «چهار هنرِ عکاسی، جستاری فلسفی» نوشته دومینیک
مکآیور لوپس
- کتاب «عکاسی دیجیتال و ACR» نوشته ساسان پناهی
- کتاب «من رییس جمهور ایرانم» مجموعه عکس امیر نریمانی

  از کتاب‌های عکس مهم امسال می‌توان به کتاب انقلابیون کاوه کاظمی اشاره کرد که همزمان با نمایشگاه او در گالری آران توسط انتشارات نظر منتشر شد. از نشر نظر همچنین کتاب‌های عکس رومین محتشم و تهمینه منزوی منتشر شد و نشر چشمه نیز دو کتاب عکسِ «بوشهر» بهمن جلالی و «صد» پیمان هوشمندزاده را روانه بازار کرد. همچنین مریم زندی، مرتضی پورصمدی، سید مهدی حسینی، فرزین ناظم‌زاده و علی شکری دیگر عکاسانی بودند که کتاب‌های عکس آن‌ها در این سال منتشر شد.

  از دیگر کتاب‌های عکاسی امسال در بخش فنی می‌توان به کتاب ترکیب‌بندی در عکاسی، نوشته‌ی لوری اکسل، انتشارات آبان، کتاب هنر عکاسی (رویکردی به بیان شخصی در عکس)، نوشته‌ی بروس بارنبام، انتشارات پشتون و کتاب ذهن عکاس، نوشته‌ی مایکل فریمن، انتشارات آبان اشاره کرد. همچنین در بخش نظری کتاب‌های تاریخ‌نگاری و عکاسی (جستارهایی پیرامون عکس به‌ مثابه‌ی سندی تاریخی) مجموعه مقالاتی با ترجمه‌ی محمد غفوری از نشر آگه، تکان نخور خاطراتِ همراه با عکسِ سالی مان از انتشارت حرفه هنرمند، ذن در هنر عکاسی خیابانی اثر اریک کیم از انتشارات تیسا و  از آشوب ادراک تا ستایش عکس (۳ جلدی) به نویسندگی کاوه فرزانه  از انتشارات پازینه را برشمرد.
 

  اگرچه تمرکز بیشتر فعالیت‌های عکاسی، همچون همیشه، در شهر تهران بود اما امسال نیز شاهد رشد فعالیت‌های عکاسی در شهرستان‌ها بودیم؛ از برپایی نمایشگاه عکس تا برگزاری جشنواره‌ی عکاسی و حتی چاپ کتاب. از جمله شهرهای فعال امسال در زمینه‌ی عکاسی می‌توان به شهرهایی چون اصفهان، ، شیراز، ارومیه، مشهد، بندرعباس، تبریز، اردبیل، بیرجند، اراک، رشت، بوشهر، سنندج، گرگان، کرمان، کاشان، یاسوج، همدان، خنج، کنگان و شهریار اشاره کرد.

  سال ۱۳۹۶ همچنین با درگذشت دو عکاس همراه بود؛ علیرضا سلطانی‌شاد، عکاس پیشکسوت مطبوعاتی و عضو ادوار هیات مدیره‌ی انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران و شاهرخ حاتمی عکاس بزرگ و پیشکسوت ایرانی در عرصه‌ی فتوژورنالیسم که آثاری جهانی خلق کرد. با این حال سال ۹۶ سال چندان بدی برای عکاسی ایران نبود.

  امید است همچون سال ۱۳۹۶، در سال جدید نیز روند رو به افزایش فعالیت‌های عکاسی بردوام باشد، صد البته به شکلی که این افزایش با بالا رفتن سطح کیفی فعالیت‌ها نیز همراه باشد و تنها شاهد تکرار اتفاقات متعدد نازل و باری به هر جهت نباشیم.

 

 

وجدان بیدار در عکسی از « یواخیم لادفوژه » /امیر حاجی عباسی

وجدان بیدار در عکسی از « یواخیم لادفوژه » Joachim ladfoged

 نقدی بر یکی از عکس های مجموعه ی آلبانیایی ها/ امیر حاجی عباسی

عکسی سیاه و سفید ، که درآن نمای نزدیکی از یک خودرو دیده می شود. دو پنجره ، پنجره ی سمت راست که کاملا در تیرگی فرو رفته ، قابی شده ، برای جای گرفتن زن و کودکی که در بغل دارد.کودک خردسال در حالیکه پستانک در دهان دارد ،با ابروهای در هم رفته به روبرویش خیره شده است، مادر با دست راست کودک را بر سینه اش می فشارد و با دست چپ اش به احتمال زیاد اشکی که بر گونه  دارد را پاک میکند.حلقه ای که در انگشت وسط دست زن قرار دارد ارتباط برقرار می کند با پنجره ی دیگر خودرو که با ستون بین دو در از هم جدا شده است.اما در قاب سمت چپ که به وضوح روشنتر از پنجره ی قبلی است مردی دیده میشود که با دست چپ پیشانی اش را گرفته و دست راستش فرمان خودرو را احاطه کرده و به آن تکیه داده است و سر به زیر دارد . در انعکاس های شیشه ی جلوی خودرو، آسمان ابری ، کوه ، چپر و گوشی تلفن به همراه سیم حلقوی ان که بصورت معلق رها شده است دیده میشود.عکس مشروح یکی از عکس های مجموعه ی آلبانیایی Albanians  از یوآخیم لاد فوژه Joachim Ladefoged است. عکاس با کپشنی که برای این عکس نوشته آن را اینگونه شرح میدهد .

  ««پناهندگان آلبانی الاصل کوزوویی اردوگاه کوکز آلبانی ، در آوریل سال 1999 تلاش می کنند تا درب خودروی کمک رسانی را برای به دست آوردن نان بگشایند . پس از فروپاشی اقتصاد البانی در سال 1997 ، غارت و اختلاف قومی در کوزوو، منجر به خروج 850000 نفر، آلبانی تبار استان جنوبی صربستان برای حفظ جان شان به کشور آلبانی شد .اما  بازگشت آنها در سال 1999 همراه بود با انتقام گیری شدید آنها از صرب هایی که فجایعی هولناک را در کوزوو  بوجود آورده بودند.»»

 مجموعه عکس آلبانی لاد فوژه  به شکل خوبی این اتفاقات و شرایط را به رخ کشیده است. اما این عکس به تنهایی، با تمام جزییاتی که در آن دیده میشود ، درد و رنج عظیمی که طی این حدود سه سال بر این مردم حاکم بوده را به بهترین شکل ممکن بازگو میکند.

این اثر به صورتی نمادین روایتگر مردانیست که برای حضور در جبهه ی آزادیبخش کوزوو KLA مجبور به ترک خانواده بودند و بعد از سال ها دوری ، تنها ، ردپایی از آنان در گورهای دسته جمعی پیدا می شد،فرزندان خردسالی که گاهی اوقات برای تفریح هدف تیر تک تیراندازان صرب قرار میگرفتند و زنانیکه علاوه بر تحمل سختی دوری از خانواده و همسر در بسیاری از موارد مورد تجاوز وحشیانه و دسته جمعی قرار میگرفتند.

محنت و مشقت این قوم ، از این جا ماندگی و از آنجا راندگی بود آن ها به علت آلبانی الاصل بودن در سرزمین خودشان مورد ستم قرار گرفته و هنگامیکه به آلبانی گریختند با کشوری مواجه شدند ، که بعد از سقوط هرم قدرت در کشور های کمونیستی ، دچار هرج و مرج ، چرخه ی جنگ داخلی بین باندهای فساد ، انبوه سلاح های به سرقت رفته از پادگان های ارتش ،تنش های قومی و بزرگترین مهاجرت ، بعد از جنگ جهانی دوم شده بود.

منطقه ی بالکان در اروپای شرقی بسیار زیبا و منحصر به فرد است وتنها کشور اروپایی عضو سازمان اتحادیه ی کشور های مسلمان جهان (آلبانی با بیش از 70 درصد مسلمان ) را در خود جا داده است . منطقه ای بسیار استراتژیک که در طول تاریخ همواره آبستن حوادث بسیارزیادی بوده است.آتش جنگ جهانی اول از آنجا برافروخته شد و هنوز هم در سایه ی اختلافات قومی همچون آتشی زیز خاکستر منتظر جرقه ایست تا بار دیگر اروپا را دچار بحران کند .

عکس های این مجموعه بدون شک یک گزارش کامل از مردمی است که با این رخداد تلخ دست به گریبان بوده اند و سعی دارد علاوه بر گزارش ، با کپشنی که برای هر عکس نوشته، ابژه ی مورد نظرش را به مخاطب تحمیل کند.عکس های لاد فوزه مبتنی بر واقعیت است و هیچگاه صحنه ای را بازساری نکرده است . اما هیچگاه در آثارش فرم و محتوا چربشی بر هم ندارند و همین مقوله باعث جذابیت بیشتر کارهای او شده است.جسارت عکاسانی همچون لاد فوژه برای پوشش خبری این حوادث تاسف برانگیز در حالیکه طبق معمول توسط مافیای رسانه ای در دنیا به این دقت و وسعت پوشش داده نمیشد بسیار تحسین برانگیز است و حاکی، از وجدان بیدار و روح آزاد او دارد.

اما نقطه ضعف اساسی این مجموعه ، زمینه ی درونی عکس هاست ، استقلال آن ها و نبود یک موتیف قوی. بنابراین ، تنها یک زمینه ی بیرونی قوی به همراه مقدمه و زیر نویس ،  آنرا قابل بررسی و ارایه میکند و این زمینه ی بیرونی چیزی نیست جز کتاب که لادفوژه  با هوشمندی نسبت به آن همت گماشته است.

کتاب (Albanians) حاصل کار او از سال 1997 تا 1999 بوده و افتخاری بزرگ برای او محسوب میشود.

جواهیم لادفودژه  در بیش از 50 کشور جهان پروژه هایی را به ثمر رسانده است .وی  جنگ ها و در گیری های محلی و همینطور زندگی عادی مردم را پوشش داده است .

یوآخیم در سال 1987 ، در سن 16 سالگی ، رویای فوتبالیست شدن را در سر میپروراند ، اما روماتیسم مانع از آن شد. یک سال بعد اولین دوربین اش را بدست آورد و امیدوار بود تا فعالیتش را در این زمینه آغاز کند .روزنامه ی محلی در منطقه ای کوچک در دانمارک زمینه ی فعالیت وی را به عنوان عکاس خبری فراهم کرد . تا در سال 1995 او به عنوان کارمند عکاس در روزنامه ی ملی پلی تیکن politiken مشغول به کار شود. پس از فعالیت های مستمر لادفوژه در مطبوعات جهان ، او اولین دانمارکی بود که برنده ی جایزه معتبر وورد پرس فتو شد . به همین دلیل وی را یکی از موتور های موج جدید روزنامه نگاری دانمارک میدانند.

عکس های لادفوژه زینت بخش مجلات و روزنامه هایی همچون نشنال جیوگرافیک ، نیویورک تایمز ، اشپیگل ، نیوزویک، تایم و نیویورکر گردیده است

 

حافظه های تصویری در عکس های مستند اجتماعی/ ابراهیم بهرامی

متن سخنرانی ابراهیم بهرامی در حاشیه نمایشگاه عکس (فرستادگان رضا)

/ هفته دفاع  مقدس / مهرماه ۱۳۹۶ / نگارخانه رضوان مشهد

     عکاسی با ثبت واقعیت های جامعه پای به دنیای هنر نهاد، از اولین عکسی که ژوزف نیسفور نیپس فرانسوی در ۱۹۰ سال پیش که از پنجره اتاقش به مدت ۸ ساعت نوردهی ، ثبت کرد تا همین عکسی که اکنون با دوربین گوشی امان در مدت زمان کسری از ثانیه عکاسی می کنیم، همه در زمره عکس های مستند قرار می گیرند.

   درابتدای پیداش عکاسی ، عکس ها  به دلیل اینکه تصویری عین به عین از موضوع  می دهد و آنچه در برابر واقیعت موجود قرار می گیرد را ثبت می کند بعنوان یک سند و  منبع ارجاعی اسنادی مورد توجه قرار گرفت و  این شیوه به عنوان عکاسی مستند شناخته می شد، اما در مقطعی از تاریخ کوتاه عکاسی تقریبا از دهه سوم میلادی به بعد اندیشه عکاس در عکس ها نمود بیشتری یافت و محتوای عکس ها به سمت و سویی رفتند که یک تفکری برعکس حاکم میشد که برگرفته از اندیشه و ذهنیت عکاس ،  و همچنین خلاقیت و ی و  استفاده ی آگاهانه  از عناصر ساختاری و زیبایی شناسی بود. مرز میان عکاسی مستند و عکاسی مستند اجتماعی زمانی  بارز تر  شدکه این نوع عکاسی روح ، جان و ا ندیشه ای را به آنها می افزود که به همین دلیل جایگاه قابل دفاعی نیز در دنیای هنر یافت.

   بطور اساسی از آنجا که واقعیت جزئی از ذات عکاسی است و در حقیقت باز تولید موقعیت های زندگی اجتماعی است ، لذا  در میان سایر هنرها از دقیق ترین و موثر ترین رسانه های بصری شناخته می شود که به روایتی تصویرگونه از موقعیت های اجتماعی می پردازد. با پاگرفتن عکاسی مستند اجتماعی، هنرمندان بدنبال یافتن تفکرات و معناهای جدیدبودند و تلاش می کردند تا به بیان قوی تری در آثارشان دست یابند و در عین حال ذهن جستجو گر مخاطب را نیز به چالش بکشند. عکس های مستند اجتماعی بسیار صریح تر از آثار ی با موضوع ذهنی، رویا گونه و بعضا سورالیستی هستند و تحلیل اینگونه  عکس ها می تواند به اشکارسازی و رمز گشایی زوایای پنهان آنها ، اندیشه هنرمند  و درک و شناخت از موضوع را برای مخاطب بیشتر کند. در مخاطب یک حس باورپذیری هست که در هنگام دیدن عکس ها احساس واقعی بودن می کند واین از یک احساس روانشناختی می آید که این حس را در او بر می انگیزد .

  در حقیقت عکس های مستند اجتماعی تکه هایی از واقعیت هستند که هرچند نمی توانند خود واقعیت باشند ولی احساسی از واقعیت را در خود نهفته دارند و هنرمند ضمن وفاداری به آن، در مسیر ذهنیت تا عینت ثبت آثارش، همچنان در چالشی بین خود و اثرش قرار دارد تا تفکر و اندیشه اش را در آنها متجلی کند.

برخی عناصر ساختاری عکس ها همچون غیر متعارف بودن کادر بندی ها و زاویه دید ، استفاد از یک ترکیب بندی قوی ، عدم وضوح در بخشی از عکس ، تعادل یا عدم تعادل تصویری ، بافت و ... میزان تاثیر بصری آنها را بالا می برد.

در دنیای پر تصویر امروز، میزان  درک سواد بصری ، احساسات و تجارب مخاطبین هم متفاوت و هم بیشتر شده است. یک مخاطب با درک زیبایی شناسی تصویر و عناصر تشکیل دهنده ی آن از نماد های معنایی گرفته تا استعاره ها و متن عکس و از طریق مشارکت عاطفی ارتباط قوی تری با آن برقرار می کند.

    در مسیر خلق یک عکس مستند اجتماعی لایه های متعددی، به عکس افزوده می شود که بخشی از آن مربوط به موضوع و متن اثر است ، بخشی در مورد عناصر ساختاری ،  و لایه هایی نیز برگرفته از ذهنیت و اندیشه پدید آورنده ی آن است .لایه ی ظاهری عکس ، همه ی اشکال واطلاعات بصری عکس است که یک تصویر را شکل داده اند .در لایه های بعدی عناصر زیبایی شناسانه و مولفه های هنری  عکس مانند  فرم ها ،رنگ ، تن ،بافت ، و ترکیب بندی است که بطور آگاهانه ای  این اشکال را در برگرفته اند و استفاده ی آگاهانه از لنز ، عمق میدان و تکنیک های فنی را در بر می گیرد.  در لایه های عمیق تر ، محتوا و مضمونی است که دردرون عکس نهفته است و تاکید های هنرمندو تراوشات ذهنی او با ایجاز در لحن بیان،  و با تاکید براستعاره هاو بینش وی آمیخته و ارائه می شود . لایه های معنایی عکس ترکیبی از محتوا و نگاه عکاس است که بار معنایی آن را در فهم و ادراک مخاطب بالا می برد.

  عکس های این نمایشگاه که با موضوع جنگ و دفاع مقدس ارائه شده ،ترکیبی از عکس های مستند و مستند اجتماعی است و چون هدف برپاکننده ی نمایشگاه ، ارایه آثاری در گرامیداشت هفته دفاع مقدس بوده است لذا موضوعاتی مورد توجه قرار گرفته که اطلاعاتی تصویری از این دفاع را به نمایش بگذارد ، مانند لحظه های اعزام به جبهه، آماده سازی نیروها، نمایش مکان های صعب العبور در موقعیت های مختلف جغرافیایی، ابزارو ادوات  جنگی،  شرایط مختلف مبارزه در  خطوط مختلف جبهه هاو ثبت لحظه های دشوار جنگ ، خدمات کمک رسانی  ، ثبت زندگی جنگ زدگان ،اسرا ، شهادت ومراسم تشیع شهدا . بسیاری از این آثار که مستند های تصویری دوران دفاع مقدس وتاریخ معاصر کشورمان  است یا توسط عکاسان علاقه مند گرفته شده اند و یا جنبه ی یادگاری دارند و برخی هم توسط عکاسان حرفه ای و به قصد ثبت وقایع جنگ عکاسی شده اند که در همه ی این تصاویر می توان لحظه لحظه ی دفاع و از خود گذشتگی سربازان را احساس کرد. این تصاویر اطلاعاتی را در خود نهفته دارند که بیشر ازهزاران کلمه و به عنوان حافظه های تصویری و سند هایی از واقعیت های جنگ  در هر مقطع تاریخی  می توان به آنها مراجعه نمود و مورد تجزیه و تحلیل و استناد قرار داد . 

در ادامه جلسه به بررسی و تحلیل تعدادی از عکس های نمایشگاه پرداخته شد . آقایان سید جلیل حسینی زهرایی و علیرضا عطاریانی از عکاسان خبری نیز به جوانب مختلف عکاسی جنگ و مستند اجتماعی پرداختند .

 

  

 

چاپ مقاله نشانه ها و معنا در عکس های آیینی ( ابراهیم بهرامی )روزنامه خراسان سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

نشانه ها و معنا در عکس های آیینی
نویسنده : ابراهیم بهرامی

در آثار هنریِ دینی، هنر مند از طریق نشانه ها، ساختار ها، فضا سازی معنوی و همچنین انسجام بخشیدن به بیان تصویری، روزنه ای معنوی و رابطه ای فرهنگی را شکل می دهد که ارتباط انسان با معنویت را عمق می بخشد. حساسیت های فطری از جمله عواملی است که موجب می شود انسان با آثار معنوی و دینی، رابطه ای درونی تر پیدا کند که در آن، هم هنر مند به عنوان پدید آورنده و هم مخاطب آن، ارتباطی تغزلی با اثر پیدا می کنند.اساس و سرچشمه اصل آفرینش گری در ساحت های قدسی و گرایش به آن، ریشه در میراث معنوی فرهنگی و دینی جامعه دارد. در هسته و جوهره همه مذاهب و آیین های دینی و سنتی جهان، حقیقتی نهفته است که اتکا به آن، انسان را به معرفت شناختی نزدیک و او را از تعلقات دنیوی دور می کند. هنر هایی که از معنویت دین و مذهب به عنوان بخشی از فرهنگ جامعه بهره می گیرند انسان را به حقیقتی والا سوق می دهند.

 

عکاسی که در میان دیگر هنر ها از حوزه وسیع تر دیداری برخوردار است، تلاش پنهانی دارد تا در عین پرداختن به واقعیت، به قلمروی متعالی تری که از راهروی ذهنیت به تجّلی می رسد، بخشی از ژرفای هستی را معنا کند. یک عکس، نشانه ها و عناصر زیادی را در خود دارد که به تنهایی معنایی مستقل از یکدیگر دارند یا به بیان محدودی اشاره دارند ولی هنگامی که این عناصر با یکدیگر در می آمیزند و به علایم و نشانه های نظام یافته تری گسترش می یابند، بیانی متفاوت و محتوایی خارج از معنای مستقل خود می یابند. گاهی بسیاری از قوانین و قواعدی که در علم نشانه شناسی به کار گرفته می شود، به طور مجرد ارزش ذاتی بیانی ندارد، بلکه شیوه و درایت هنر مند در استفاده آگاهانه و کاربردی شان بدان ها معنا و ارزش می بخشد.
دررهیافت های تصویری مختلفی که به دین می پردازد، نشانه ها مفاهیمی اساسی و دارای ارزش های فرهنگی و معنوی والایی هستند. بسیاری از این نشانه ها دارای رمزگان هایی هستند که نیاز به رمز گشایی دارند و برخی دیگر نیز در ساده ترین شکل خود برای آگاهی بخشی، بر نقش کارکردی خود دلالت دارندو عناصر ساختاری نیز با کاربرد های زیبایی شناسانه که در یک نظم و وحدتی خلاق ارائه می شوند، خود به بازتعریف این شاخصه ها و تفسیر آن ها کمک می کنند.
از دیدگاه رفتار های اجتماعی، نشانه های زیبایی شناسی که مبتنی بر محتوای ذاتی شان در آثار هنری دینی ارائه می شوند و اغلب برگرفته از همان نشانه های مذهبی و شمایل های آیینی است، تحلیل منحصر به فردی در حوزه علم نشانه ها دارند و با این که قوانین مشخصی برای آن تعریف نشده است، آمیزه ای از نشانه های معنایی و نشانه های زیبایی شناسانه را در بیان معنا به خدمت می گیرند.
شمایل و نشانه ها، دلالت های صریح بصری هستند که بیشتر به عناصر و اشیای موجود در یک اثر هنری می پردازند و هنگامی که این دلالت ها به تفسیر و برداشت های شخصی می رسند بر دلالت های ضمنی یا تداعی کننده، تاکید دارند و امکان نقد، تاویل و تحلیل آن ها را از سوی مخاطب فراهم می سازند.
نشانه های دیداری به لحاظ تجسم عینی توسط مخاطب، فهم پذیری بیشتری دارند ولی چنان چه این نشانه ها مربوط به فرهنگ یا منطقه خاصی باشد نیاز به همراهی اطلاعات، آگاهی یا همان رمزگشایی دارد، برخی ازاین نشانه ها می توانند از درون ارزش های معنایی، روایتی یا مذهبی داشته باشند که غالبا هنرمندان ِ هنر های تجسمی، آن ها را بازنمایی می کنند. استفاده از تمام یا بخش هایی ازاین عناصر و نمایه ها، به عنوان نشانه های ثانوی در هنر های تجسمی نمود می یابد و به خلق آثاری با درونمایه های معنوی می انجامد و تا آن جا پیش می رود که این زبان بیانی که نشانه ها را در دل خود جای داده است، به صورت محتوا و پیام، متجلی می شود. بسیاری از این نشانه ها گاهی به تفسیر مجدد آن در قالب معنای ضمنی و محتوای باطنی می پردازند.
ارتباط عمیق تر نشانه ها با فرهنگ و اجتماع به عنوان یک قالب بیانی، موجب پدیدار شدن ارزش های نهفته در آن می شود. برخی از نشانه های مذهبی که جنبه های تاریخی و روایتی دارند به دلیل این که نمونه های عینی و واقعی نداشته اند، بیشتر در ذهن ساخته و پرداخته می شوند و برخی هم حتی در نظام های کلامی باقی می مانند.
هنر مند عکاس در مسیر انتقال اندیشه اش، با استفاده از عناصر ساختاری، به دنبال معنای عکاسانه نیز است البته باید این را هم پذیرفت که یک نگاه و زاویه فردی که البته فراخ تر از یک نگاه عادی است، نمی تواند تمامی واقعیت موجود را عریان کندبلکه در کنکاشی فکری ما را به سوی درک واقعیت ها رهنمون می سازد و از آن جا که این گونه آثار موضوع مدار هستند، با تکیه بر جنبه های درونی خود از معنای بیشتری هم برخوردارند. بیان معنا در عکاسی هیچ قاعده مشخص و نظام مندی ندارد بلکه این فرم ها، اشیا و نماد ها هستند که در ترکیبی هماهنگ و همگرا با یکدیگر همچون واژه هایی که شعر را می سازند، به تصویر معنا می بخشند.
تجّلی هنر دینی در آثاری که نگاه عمیق تری به محتوا دارند، از بطن فرهنگ گرفته شده اند و هنرمندانی که برای بیان معنا به این موضوع می پردازند، ابزاری کاملا فیزیکی و مادی در دست دارندو تلاش می کنند با درکی از معنویت دینی، ذهنیت و نگاه خود را برای انتقال احساس و بیان معنا به خدمت گیرند.
پرداختن به عمق محتوای معنوی در آثار عکاسی، مخاطبان را که معمولا از دقت نظر بیشتری برخوردارند، از لایه های فرهنگ به درون خود می پذیرد و در ارتباطی نزدیک تر به درک مفاهیم و پیام آن یاری می رساند. هنر مند عکاس در این فرایند، با استفاده از این عناصر مادی، پیام های ذهنی را درقالب معنا تولید می کند و از این طریق به تبادل افکار و انتقال معنا میان افراد می پردازد.
نماد های مذهبی تنها به خاطر ظاهرشان تقدس ندارند، بلکه به خاطر احساسی که انسان هنگام استفاده از آن ها پیدا می کند، تقّدس می یابند. این نماد ها، همچون علایم کوچکی مانند یک انگشتر یا گردن بند که نمود مذهبی دارند تا آویزه ها، پرچم ها، علم ها و... در منازل و اماکن عمومی و مذهبی که برگرفته از ریشه های آیینی و دینی است، به خاطر ظاهر زیبا و تزیین شده شان مقدس نگشته اند بلکه واقعیت های معنوی از درون آن ها بر انسان تاثیر می گذارد و شرایطی را به وجود می آورد که ذهن مخاطب را برای درک معنویت ومفهوم آن فعال و حس متعالی تری را به وی القا می کند.